تشابه نویسندگان در آلمان نازی و شوروی کمونیستی
جالب است در این واقعیت هم تأملی کنیم که میان چیزی که فاشیستهای غربی از ادبیات میخواستند با آنچه بالشویکها میخواهند تفاوتی وجود ندارد.
بگذارید گفتهای را نقل کنم: «شخصیت هنرمند باید آزادانه و بدون قید و بند رشد کند. اما یک چیز از او میخواهیم: تأیید اصول اعتقادی ما.» این کلام یکی از بزرگان نازی یعنی دکتر روزنبرگ، وزیر فرهنگ آلمان هیتلری، است. نقل قول دیگر: «هر هنرمندی حق آفرینش آزادانه دارد؛ اما ما کمونیستها باید او را بر طبق برنامهمان ارشاد کنیم.» چنین گفت لنین!
هر دو جملهای که نقل کردم، عین کلمات آنهاست و شباهت اینها به هم میشد مایهٔ تفریح باشد، حیف که کل قضیه بسیار غمانگیز است.
«ما قلمهایتان را ارشاد میکنیم»- پس این بود قانون بنیادی که حزب کمونیست وضع کرد، و این قرار بود ادبیات «زنده» تولید کند. هیکل گرد و قلنبهٔ قانون شاخکهای ظریف دیالکتیکی داشت: گام بعدی این بود که کار نویسنده را به همان دقتِ نظام اقتصادی کشور برنامهریزی کنند و این به نویسنده وعدهٔ چیزی را میداد که مقامات کمونیست با خندهای زورکی میگفتند «تنوع بیپایان مضامین» است، چون هر چرخشی در مسیر اقتصادی و سیاسی متضمن چرخشی در ادبیات بود: درسی که باید داده میشد یک روز دربارهٔ کارخانهجات بود؛ روز بعد «مزارع»، بعد «خرابکاری»؛ بعد «ارتش سرخ»، و الی آخر (چه تنوعی!). و رماننویس شوروی هنهنکنان و از نفس افتاده از این بیمارستان نمونه به فلان معدن یا سد نمونه میشتافت و همیشه کم مانده بود از وحشت قالب تهی کند که مبادا چنان که باید و شاید فرز و چالاک نباشد و مدح و ثنای فرمانی صادره از دولت شوروی یا قهرمانی در شوروی را بگوید که در روز انتشار کتابش کلک هر دو کنده شده باشد.
وقتی استالین جای لنین را گرفت، فلسفهٔ حکومت سر سوزنی تغییر نکرد، و حالا هم، با ظهور کروشچف یا خروشچیوف یا اسمش هرچه هست، هیچ چیز سر سوزنی عوض نشده است. به گفتهٔ خروشچیوف دربارهٔ ادبیات در یک اجتماع اخیر حزبی (ژوئن ۱۹۵۷) توجه کنید. ببینید چه گفت: «فعالیت خلاق در قلمرو ادبیات و هنر باید آبستن روح مبارزه در راه کمونیسم باشد، باید دلها را آکنده از خوشی کند، آکنده از نیروی اعتقاد، باید آگاهی سوسیالیستی و انضباط جمعی را بپروراند.»
کتاب «درسگفتارهای ادبیات روس»
اثر ولادیمیر نابوکف
ترجمه فرزانه طاهری
نشر نیلوفر
گزینش از صفحات ۴۱ و ۴۲ و ۴۳