- ب ب +

پیکره‌های متون و تفاوت «فضل» و «حافظه»

این نقد شخصی نیست. من نقطه ضعف زیاد دارم ولی ضعف حافظه و حاضرجواب نبودن جزء آن‌ها نیست، و لزومی هم ندارد خیال کنیم هر کس ناقد چیزی است که ندارد.
 ۱- همه چیز را -اگر کسی خوانده‌باشد- همگان خوانده‌اند. نادر نیست که محقّقی با بررسی متنی به فرضیّه‌ای تازه برسد که شواهدی نیز در متونی داشته‌باشد که «نخوانده‌است»، یا پیشتر «خوانده‌است» ولی آن شواهد را یادداشت نکرده‌است (به همین علّت که فرضیّه تازه است). جست‌وجو در متون برای یافتن شاهد در این موارد -اگرچه ستودنی و نشانهٔ سخت‌کوشی است- وقتی را از پژوهشگر می‌گیرد که باید صرف پژوهش‌های دیگر کند. این کار با دسترس به پیکرهٔ متون با سرعت و دقّتی قیاس‌ناپذیر ممکن می‌شود. پیکرهٔ دیجیتال مکمّلی عالی برای مطالعات پژوهشگران است. امّا پیاده بودن صاحبان عناوین «دکتر، استاد، پژوهشگر» از مرکب اوّلیّات رشته‌هایشان باعث می‌شود بکوشند سرچ را «جانشین» مطالعه کنند. این اکثریّت متقلّب سرچ را با بیسوادی همنشین کرده‌اند و این است که جای دریغ است. تلفیق و تحلیل و آفرینش فقط با مطالعه و درک عمیق به‌دست می‌آید و جای نوشته‌های کسی که بخواهد بی فهم و با سرچ پژوهش کند همان سطل آشغالی است که دیگر هیچ‌فروشی‌ها دیر یا زود به همان جا خواهندرفت. ۲- نکتهٔ دیگری هم در میان است. حافظهٔ وسیع و دانش گسترده در تمام زمینه‌های ادبی جزء مفهوم سنّتی ادیب (برآمده از «معلّم ادب») است. این مفهوم با مصادیقی چون ادیبان نیشابوری و ادیب پیشاوری، با فرهنگ مراد/مریدی همراه آن در دانشگاه زنده مانده‌است. حضور ذهن، حافظهٔ قوی و حاضرجوابی در مجامع ادبی احترام برمی‌انگیزد و مرادف «فضل» می‌پندارندش. تعریف سنّتی -که در زمانی شکل گرفته که «برگه/فیش» هم نبود تا چه رسد به رایانه- به حافظه بیش از تحلیل بها می‌دهد. این رویکرد نادرست است* و یک تالی فاسدش این که اگر حافظه مساوی با فضل باشد استفاده از ابزار جست‌وجو مرادف بیسوادی است! جز رواج سرچ نزد بیسوادان متقلّب، این پندار غلط از ماهیّت فضل هم باعث می‌شود برخی سودبردگان استفاده‌شان از منابع دیجیتال را به‌کلّی یا در مواردی پنهان و انکار کنند. این خود نوعی تقلّب است، برای اجتناب از شبیه شدن به متقلّبان! ۳- علوم انسانی زیربنای نظری تمدّن‌هاست. شعر و ادب بزرگ‌ترین دستاورد ایران پس از اسلام است و زبان فارسی از مهم‌ترین عناصر هویّتی ایران. نام دانشکدۀ «ادبیّات و علوم انسانی» نشان می‌دهد بنیان‌گذاران خردمند به این نکته توجّه داشته‌اند. ادبیّات می‌تواند رکنی مهم در نوزایی فرهنگ ایران باشد. علم و دانشگاه امروز به چنان انحطاط و اضمحلالی دچار شده‌است که برای رهایی از آن، باید روزی فرهنگ و نهاد میزبان این مضحکۀ عظیم را دور بریزد و به وضعی بهنجار برسد و در کوشش‌هایمان باید آن روز را در نظر بگیریم. در آن روز بهره‌مندی از امکانات برابر بدیهی است نه موهبت، و جامعۀ علمی خود پوست از سر سوءاستفاده‌گر از امکانات می‌کند. آن روز باید اطوار عهدبوقی «ترجیح حافظه بر برگه و برگه بر رایانه» موضوع «مطالعات روان‌شناسی» باشد و نه عقیده‌ای در بین دانشگاهیان! اگر همه به منابع دسترس یکسانی داشته‌باشند معلوم خواهدشد حیات علمی چه کسانی به بند ناف رانت بسته است، کدام پژوهشگران «فکت‌یاب» هستند و نه تحلیلگر، و آفرینش و تولید علم از چه کسانی برمی‌آید.
دکتر علی شاپوران - فن ادبیات
برچسب ها: ادبیات, حافظه