- ب ب +

هنر دقیقاً چه سودی برای ما دارد؟

 
اهمیت هنر و ارتباط نزدیکش با معنای زندگی در دنیای مدرن امری پذیرفته‌شده است. این نگرش والا مستلزم صرف هزینه‌های سنگین چه در زمینهٔ اختصاص بودجهٔ دولتی و چه صرف عمر و دارایی‌های شخصی، ایثارهای افراد بی‌شمار به نام هنر و دقت و توجه بسیار به هنر در زندگی خصوصی و عمومی است.
علی‌رغم ارجی که برای هنر قائل شده‌ایم، دلایل اصلی جایگاه هنر بیشتر فرضی است تا منطقی. ارزش آن را مبتنی بر عقل سلیم می‌دانیم. این سؤال که چرا باید به خودمان زحمت بدهیم و کتاب بخوانیم، موسیقی گوش کنیم یا آثار نقاشی را تحسین کنیم ممکن است
سؤالی کلیشه‌ای یا حاکی از بی فکری به نظر برسد که خردمندان زمانه مدت‌هاست پاسخ‌هایی رضایت‌بخش به آن داده‌اند.
ولی تعریف کردن از فیلمی جدید به عنوان «فیلمی که حتماً باید آن را ببینید» یا کتابی جدید به عنوان «شاهکار»، بدون وجود نظریه‌ای منطقی و، مهم‌تر، نظریه‌ای مستدل دربارهٔ هدف هنر، امکان‌پذیر نیست.
یکی از نظریات ممکن در این زمینه این است: هنر (که در اینجا شامل ادبیات، موسیقی، فیلم، تئاتر و هنرهای بصری می‌شود) رسانه‌ای درمانگر است که مخاطبانش را تشویق می‌کند، تسلی می‌دهد، هدایت و یاریشان می‌کند تا به افراد بهتری تبدیل شوند.
هنر ابزاری است که برای تشخیص ضعف‌های روانی به مخاطب کمک می‌کند، نقاط ضعفی که جز به کمک هنر تشخیص آنها و مقابله با آنها دشوار است: ضعف‌هایی مانند ناتوانی در شناخت خودمان، ناتوانی در خردمندانه خندیدن به کاستی‌هایمان، همدلی با دیگران و بخشیدنشان، پذیرش محتومیت رنج زندگی بدون از پا درآمدن در مقابل دردهای آن، حفظ امید، درک زیبایی در هر روز از زندگی و آمادگی برای مرگ.
 
هنر از قدرت درمان کردن این ضعف‌ها و بسیاری ضعف‌های دیگر برخوردار است. شعری در کتابی می‌خوانیم و متوجه احساسی در خود می‌شویم که مدت‌ها در وجودمان جا خوش کرده بوده ولی از آن بی خبر بوده‌ایم، مطلب طنزی می‌خوانیم و از رنجشی ظاهراً موجه رهایی می‌یابیم، در آلبوم موسیقی ترانه‌ای امیدبخش می‌شنویم، نمایشی می‌بینیم که وحشت را به تراژدی تبدیل می‌کند، فیلمی که راهی معقول‌تر برای حل مشکلات عاطفی در اختیارمان قرار می‌دهد یا تابلویی که دعوتمان می‌کند تا پیری و بیماری را بزرگوارانه‌تر پذیرا شویم.
این نظریه که آشکارا بر درمانگر بودن هنر تکیه دارد تلویحاً هدفی را برای اخبار فرهنگی تعیین می‌کند: اخبار فرهنگی باید روح تنها، سردرگم، وحشت‌زده و گرفتار ما را به سمت آن دسته از آثار فرهنگی هدایت کند که بیش از همه می‌توانند در پایداری و شکوفایی ما مؤثر باشند.
اخبار فرهنگی باید انبوه آثار هنری را داروخانه‌ای عظیم در نظر بگیرد و، مانند دکتر داروساز، از میان آنها آثاری را انتخاب کند که بیش از همه قادر به تسلی بخشیدن مصایب درونی مخاطبانش باشند.
در پایان اخبار مرور آثار هنری متوجه می‌شویم برچسب‌هایی به آثار هنری الصاق شده‌اند که می‌توان آنها را با برچسب‌های روی بسته‌های دارو مقایسه کرد. این برچسب‌ها مشخص می‌کنند که اثر هنری در کدام وضعیت و به چه علتی می‌تواند مفید واقع شود. کسانی که این آثار را بررسی می‌کنند اهمیت سوق دادن تحلیل‌های خود به سمت زندگی درونی مخاطبانشان را درک می‌کنند و نظرات خود را در قالب نسخه‌های روانشناختی ارائه می‌دهند.
اگر اخبار فرهنگی را ابزاری درمانگر در نظر بگیریم، در واقع موقعیت‌هایی را افزایش داده‌ایم که هنر در آنها رنج‌ها را تسکین می‌بخشد، لحظهٔ مطالعهٔ رمانی مناسب که یاریمان می‌کند ضایعه‌ای عاطفی را راحت‌تر پشت سر بگذاریم، لحظهٔ تماشای یک نقاشی زیبا که احساس آرامش را به ما باز می‌گرداند، یا دیدن فیلمی که از منفی‌بافی یا سبکسری رهایمان می‌کند— و تعداد دفعاتی را کاهش داده‌ایم که مطالعه کردن آثار هنری، گوش کردن به آنها یا دیدنشان موجب طنین انداختن حس خاصی در ما نمی‌شود، دفعاتی که تعدادشان (علی‌رغم وجود میلیون‌ها اثر هنری) هنوز کم نیست.
به کمک اخبار فرهنگی بلندپروازانه‌تر، در لحظات مهم زندگی از قابلیتی نویافته برای بلندنظری و رضایت بیشتر برخوردار خواهیم شد.
برچسب ها: هنر,