- ب ب +

کتاب چماق

 جماعت شاهسَون از قسم به قرآن ،خواه حقّ خواه ناحقّ می ترسند .شاهسونی چند گوسفند برداشته وارد شهر شد. رندی مدّعی شد که این گوسفندها مال من است. کار به منازعه رسید هردو را نزد قاضی بردند مرد شاهسون دو گوسفند داد که رند دست بردارد.چون رند می دانست قسم نمی خورد قبول نکرد.شاهسون مطلب را دانست سؤال کرد از مرد رند که کتاب مُنزَل مِن السّماء چند تاست؟گفت: چهار،توریة ،انجیل،زبور،قرآن.شاهسون گفت: پنج است.رندگفت: کدام است؟شاهسون گفت: چماق است.چون می روم بیائی ممانَعت کنی برتو قرائت کنم .این بگفت و برفت .رند رفت گوسفند را بگیرد از ضربتی از پا در آمد.³
 
_______________
 
1_چماق: لفظ ترکی ،گرز آهنین شش پره را گویند.
در این زمان چوبدست سرگره دار را گویند. چوب سرکج که در درازی مانند عصا بود و از چوب بادام تلخ باشد که نگه داشتن آن در دست در مذهب امامیّه مَسنُون است.
2_شاهسَوَن: در ترکی یعنی شاه پرست و شاه دوست . مرکب : از شاه فارسی و «سون » ترکی . و این نام را شاه عباس بر فوجی از سپاهیان گذاشت که خاصه ٔ خود بود و فرمان داد هر ایلی که خواهد نام خود را برداشته باین ایل تازه درآید و این نام بر خود نهد و با آنها در بهره ٔ عنایات شاهی شریک باشد. گویند در همان روز اولی که این حکم را کرد ده هزار نفر در آن داخل شدند.
نام عدّه ای از قبایل ترک ساکن ایران است که اکنون باید آنها را ترک نامید. معنی این کلمه دوستداران شاه است.(دهخدا)
3_کتاب مستطاب حمدان ونمدان ،میرزا مهدی بدایع نگار لاهوتی ،نسخهٔ خطّی کتابخانهٔ کنگرهٔ امریکا،برگ۸۶