- ب ب +

انواع ادبیات داستانی

هر روایتی که خصلت ساختگی و ابداعی آن به جنبه های تاریخی و واقعیش غلبه کند و نیز به آثار روایتی منثور ادبیات داستانی گویند. شامل قصه، رمان، رمانس داستان کوتاه می شود.
قصه: به آثاری که در آن ها تاکید بر حوادث خارق العاده بیشتر از تحول و تکوین آدم ها و شخصیت هاست قصه می گویند. حوادث قصه را به وجود می آورند و دارای زبانی نقلی و روایتی هستند. و سه خصوصیت عمده قصه ها عبارتند از: خرق عادت، پیرنگ ضعیف و کلی گرایی. قصه ها معمولاً پایانی خوش دارند.
 
 
رمانس: قصه خیالی منثور یا منظومی است که به وقایع غیرعادی و شگفت انگیز توجه کند و ماجرای عجیب و غریب و عشقبازی های اغراق آمیز یا اعمال سلحشورانه را به نمایش گذارد. تریستان و ایزوت ژوزف بدیه.
رمان: مهمترین و معروف ترین شکل تبلور یافته ادبی روزگار ماست. دن کیشوت سروانتس شاهزاده خانم کلو مادام دولافایت و رمان های آلن رنه لوساژ ژیل بلاس
 
 
نثر روایتی خلاقه ای با طول شایان توجه و پیچیدگی خاص که با تجربه انسانی همراه با تخیل سر و کار داشته از طریق توالی حوادث بیان شود و در آن گروهی از شخصیت ها در صحنه ای مشخص شرکت کنند.
داستان کوتاه: داستان و روایت به نسبت کوتاه خلاقه ای است که نوعاً سر و کارش با گروهی محدود از شخصیت هاست که در عمل منفردی شرکت دارند و غالباً با مددگرفتن از وحدت تأثیر بیشتر به آفرینش حال و هوا تمرکز می یابد تا داستان گویی. (ادگار آلن پو، گوگول، گی دو موپاسان، چخوف، کافکا، جویس، لاردنر، همینگوی ...)
انواع داستان کوتاه:
 
 
1-داستانهای پیرنگی: حادثه پردازانه با پایانی شگفت انگیز و لطیفه دار. (عروسک پشت پرده هدایت و هدیه کریسمس اوهنری کباب غاز جمال زاده.)
2- برشی از زندگی: (وسه چخوف و یه ره نچکا علوی)
 
 
3- داستان های نمادین و تمثیلی: (پزشک دهکده کافکا، قفس صادق چوبک.
4- داستان های شخصیتی: (سلمانی لاردنر ،شوهرآمریکایی جلا ل آل احمد)
5- داستان هایی با لحظه تجلی یا ظهور: (خرچسونه میرصادقی، مردگان جیمز جویس.)
6- داستان هایی با روایت ساده و بی آلایش: از عملی که هنرمندانه ساخته شده و در پس ظاهر مفهومی دارد. (ده سرخپوست همینگوی و عدل چوبک.)
 
 
7- ترکیب از داستان کوتاه و مقاله با پیرنگ های متعدد.
سه خصوصیت مهم داستان کوتاه:
1-پیرنگ غنی، 2-روانشناسی فردی و گروهی و تجزیه و تحلیل های روحی و خلقی، 3-حقیقت مانندی.
داستان:
تصویری است عینی از چشم انداز و برداشت نویسنده از زندگی. داستان نمایشی کوششی است که سازگاری افکار و عواطف را موجب می شود.
تعریف داستان: داستان اصطلاحی برای روایت یا شرح و روایت است و دربرگیرنده نمایش تلاش و کشمکشی است میان دو نیروی متضاد و یک هدف.
اگر دو نیروی متضاد در درون یک شخص تجلی یابند آن شخصیت اصلی خوانده می شود.
ای. ام. فورستر: داستان نقل وقایع است به ترتیب توالی زمان. در مثل ناهار پس از چاشت و سه شنبه پس از دوشنبه و تباهی پس از مرگ می آید.
ارکان داستان از نظر ارسطو: آغاز، میانه، پایان.
داستان برای چیست؟
1ـ گذراندن اوقات فراغت و سرگرمی و لذت بردن از خیال پردازی.
2-کنجکاوی و آرزوی درک کنه واقعیت و به بیانی دیگر دریافت اطلاعات. (شاهکارهای ادبی)
نقل داستان به شیوه های مختلف صورت می گیرد و این شیوه ها (زاویه دید) بین نویسنده و مخاطب ارتباط برقرار می کند و باخبر می شویم که برای شخصیت ها در صحنه داستان، حوادثی اتفاق می افتد. نظم و ترتیب این حوادث بر عهده پیرنگ است و پیرنگ مواد و مصالح را از داستان می گیرد و آنها بر اساس علت و معلولی تنظیم می کند و به آن آغاز و میانه و پایانی می دهد تا مضمون یا دورنمایه را مجسم کند.
 
 
پیرنگ (الگوی حادثه)
تعریف ارسطو: پیرنگ ترکیب کننده حوادث و تقلید از عمل است.
تعریف پیرنگ: پیرنگ وابستگی موجود میان حوادث داستان را به طور عقلانی تنظیم می کند.
پیرنگ نه تنها به شکل اثر مربوط است، بلکه با محتوای آن نیز ارتباطی عمیق دارد.
 
تفاوت پیرنگ با داستان:
پیرنگ کالبد و استخوان بندی وقایع است و سلسله حوادث را از آشفتگی بیرون می آورد و داستان وحدت هنری پیدا می کند و باید توجه کرد که پیرنگ خلاصه داستان نیست.
1-پیرنگ به شخصیت وابسته است:
 
 
1-شخصیت محوری داستان: شخصیت اصلی یا محوری
2-شخصیتی که در برابر شخصیت اصلی یا قهرمان قرار می گیرد: شخصیت مخالف
3-شخصیت های مقابل شخصیت اصلی یا شخصیت هایی که شخصیت مخالف را بهتر نشان می دهند: شخصیت مقابل.
4-شخصیتی که شخصیت اصل به او اعتقاد کرده و با او اسرار مگو را در میان می گذارد: شخصیت همراز
 
 
2-پیرنگ همیشه با کشمکش سر و کار دارد:
گره افکنی: در داستان عاملی است برای به وجود آوردن کشمکش های داستان.
1-کشمکش جسمانی، 2-کشمکش ذهنی، 3-کشمکش عاطفی، 4-کشمکش اخلاقی.
حالت تعلیق یا هول و ولا: با گسترش پیرنگ کنجکاوی خواننده بیشتر می شود و شور و اشتیاق بریا دنبال کردن ماجرای داستان زیادتر به نحوی که با قهرمان یا یکی از شخصیت های داستان همذات پنداری می کند و عاقبت کار آن شخصیت او را در حالت انتظار و دل نگرانی نگاه می دارد، که به دو صورت پیش می آید:
 
 
1-راز سر به مهری به میان می آید. 2-شخصیت یا شخصیت های داستان در وضعیت و موقعیت دشواری قرار می گیرند.
بحران: لحظه ای که نیروهای متقابل برای آخرین بار با هم تلاقی می کنند و عمل داستانی را به نقطه اوج می رساند و دگرگونی در زندگی شخصیت داستان ایجاد کرده و تغییری قطعی در خط اصلی داستان به وجود می آورد.
 
 
نقطه اوج یا بزنگاه: بحران به نهایت خود برسد و به گره گشایی داستان بینجامد.
گره گشایی: وضعیت نهایی رشته حوادث است و سرنوشت شخصیت اصلی یا شخصیت های داستان تعیین می شود.
 
انواع پیرنگ:
1-پیرنگ بسته: پیرنگی است که از کیفیتی پیچیده و تودرتو و خصوصیت فنی نیرومند برخوردار باشد و نظم ساختگی حوادث بر نظم طبیعی آن مقدم باشد. در داستان های اسرارآمیز به کار گرفته می شود.
2-پیرنگ باز: پیرنگی که نظم طبیعی حوادث بر نظم ساختگی و قراردادی آن غلبه دارد و در این نوع داستان ها گره گشایی وجود ندارد: داستان های چخوف
شخصیت:
 
 
تعریف شخصیت: اشخاص ساخته شده ای را که در داستان و نمایشنامه ظاهر می شوند. در اثر روایتی یا نمایشی فردی است که کیفیت روانی و اخلاقی او، در عمل و آنچه که می گوید و می کند وجود داشته باشد.
در شخصیت پردازی سه عامل مهم باید مورد توجه قرار گیرد:
1-شخصیت ها در رفتار و خلقیاتشان ثابت قدم و استوار باشند.
2-شخصیت ها برای آنچه که انجام می دهند انگیزه معقولی داشته باشند.
3-شخصیت ها باید پذیرفتنی و واقعی جلوه کنند.
 
 
شیوه های شخصیت پردازی
1- ارائه صریح شخصیت ها با یاری گرفتن از شرح و توضیح مستقیم. (کلیدر، شوهر آهو خانوم)
2- ارائه شخصیت ها از طریق عمل آنان با کسی که شرح و تفسیر یا بدون آن.
3- ارائه درون شخصیت، بی تغییر و تفسیر. (رمان های جریان سیال ذهن).
شخصیت ایستا، شخصیت پویا:
 
 
شخصیت ایستا: شخصیتی در داستانی است که تغییر نکند یا اندک تغییری را بپذیرد. (خورشید شاه شخصیت داستان سمک عیار)
شخصیت پویا: شخصیتی است که یکریز و مداوم در داستان، دستخوش تغییر و تحول باشد.
تغییر و تحولات شخصیت باید سه شرط داشته باشد:
1-در حد امکان آن شخصیت باشد که این تغییرات را موجب می شود.
 
 
2-تغییرات باید به حد کافی معلول اوضاع و احوالی باشد که شخصیت در آن قرار می گیرد.
3-باید زمان کافی وجود داشته باشد تا آن تغییرات به تناسب اهمیتش به طور باورکردنی اتفاق بیفتد.
انواع شخصیت
1- شخصیت های قالبی: شخصیت هایی که نسخه بدل یا کلیشه شخصیت های دیگری باشند.
2- شخصیت های قراردادی: شخصیت های شناخته شده دارای خصوصیتی سنتی و جاافتاده، مثل غول ها، دیوها، جن و پری های قصه های قدیمی و نیز آدمهای خسیس و دلقک ها و عیارها و پهلوانان و ... که از مشخصات آنها تازه نبودن خصوصیت های آنهاست.
3- شخصیت های نوعی: نشانی دهنده خصوصیات گروه یا طبقه ای از مردن و نمونه ای است برای امثال خود. شخصیت های تیپیک.
 
 
4-شخصیت های تمثیلی: جانشین شونده هستند و جانشین فکر، خلق و خو یا صفتی می شوند. دوبعدی هستند.
5-شخصیت های نمادین: نویسنده را قادر می سازد مفاهیم اخلاقی یا کیفیات روحی و روشنفکرانه را به قالب عمل درآورد.
6- شخصیت های همه جانبه: این شخصیت ها با جزئیات بیشتر و مفصل تر تشریح می شوند و خصلت های فردی آنها، ممتاز از شخصیت های دیگر است.
انواع شخصیت از نظرگاه ای.ام.فروستر:
 
 
1-ساده: به صورتی ساده و احمقانه نشان داده می شوند.
2-جامع: شخصیت جامع یا پیچیده قابلیت ایجاد غافلگیری در خولاننده را دارد و به واقع نمایی بیشتر در داستان منجر می شود.
حقیقت مانندی داستان: (معیار سنجش داستان)
کیفیتی است که داستان را پیش چشم خواننده مستدل و محتمل جلوه می دهد و موجب پذیرش آن می شود.
تعریف حقیقت مانندی: کیفیتی که در عمل داستانی و شخصیت های اثری وجود دارد و احتمال ساختی قابل قبول از واقعیت را در نظر خواننده فراهـم می آورد.
حقیقت مانندی آثار را به سه صورت تحقق می یابد:
1-حقیقت مانندی داستان های واقع گرایانه (رئالیستی)
 
 
2-حقیقت مانندی داستان های خیال و وهم (فانتزی)
3- حقیقت مانندی در قصه ها
 
درونمایه: (مضمون)
ایجاد وحدت و هماهنگی در داستان بر عهده درونمایه است و هر داستان خوبی از درونمایه یا فکر و اندیشه ناظر و حاکم بر داستان شکل می گیرد و درونمایه تمام عناصر داستان را انتخاب می کند و هماهنگ کننده موضوع با دیگر عناصر داستان است.
تعریف درونمایه:
درونمایه فکر اصلی و مسلط در هر اثر هنری است، خط یا رشته ای که در خلال اثر کشیده می شود و وضعیت و موقعیت های داستان را به هم پیوند می دهد. به بیانی دیگر، درونمایه را به عنوان فکر و اندیشه حاکمی تعریف کرده اند که نویسنده در داستان اعمال می کند و می گویند که جهت فکری و ادراکی نویسنده اش را نشان می دهد.
انواع درونمایه: Socius
1-جسمانی Physical 2-عضوی آلی و ارگانیک Organic 3- اجتماعی 4-نفسانی و فردی Social 5-ربانی
درنمایه، پیام داستان نیست:
زیرا پیام عنصر مشخص اخلاقی است و جنبه ای مثبت و آموزنده دارد و درونمایه ممکن است از این کیفیت برخوردار باشد یا نباشد.
 
 
نحوه ارائه درونمایه:
نویسندگان در داستان خود از بیان صریح درونمایه های داستان پرهیز می کنند و راههایی غیرمستقیم را برای ارائه آن انتخاب می کنند بدین طریق تأثیرش بر خواننده بیشتر می شود.
موضوع: (قلمرو خلاقیت)
 
 
تعریف موضوع: شامل پدیده ها و حادثه هایی است که داستان می آفریند ودرون مایه را تصویر می کند،به عبارت دیگر موضوع قلمرو یست که درآن خلاقیت می تواند درونمایه خود را به نمایش بگذراد.
انواع موضوع ها:
1-داستان های حادثه پردازانه (پیرنگی): مانند داستان های لطیفه دار، حادثه پردازانه تام و لطیفه وار تیپیک
 
 
2-داستان های واقعی: فشردن حداکثر زندگی در حداقل فضا
3-داستان های وهمناک: واقعیت آن ها اغلب محرز است اما کلیت و عمومیت ندارد.
4-داستان های خیال و وهم (فانتزی): دوری آگاهانه از دنیای واقعی 0(علمی، تمثیلی،
 
نمادین و سورئالیستی)
5-داستان های واقع گرایی (رئالیسم)، جادویی: الگوهای واقع گرایی با خیال و وهم و عناصر رؤیاگونه درهم می آمیزند و جا عوض می کنند و ترکیبی به وجود می اید که به هیچ کدام از عناصر سازنده اش شبیه نیست و حوادث در عین واقعی بودن جنبه اسطوره ای پیدا می کنند. (صدسال تنهایی مارکز)
الف- داستانهای حادثه پردازانه:
 
 
1-داستان های حادثه پردازانه تام
دارای یک واقعه بزرگ مرکزی است که حوادث دیگر برای توضیح و توجیه آن آورده می شود.
2-داستانهای لطیفه دار:
بر اساس حادثه ای شگفت آور و سرگرم کننده نوشته شده است و کمتر توجهی به واقعیت و اصالت زندگی دارد و حقیقت مانندی ضعیفی دارند. داستان لطیفه وار، داستانی است که در ضمن توالی حوادث استقبال یافته، بعد چی؟ توسعه یابد، به جای آنکه داستانی از گسترش پیرنگ سازمان یافته، چطور؟ چرا؟ برخوردار باشد.
سه خصوصیت عمده داستان های لطیفه وار:
1-حادثه ای اتفاقی و نادر محور داستان قرار می گیرد.
2-فاقد پیرنگی محکم و استوار است.
3-غالباً حرف و پیامی را ابلاغ نمی کند.
داستان های لطیفه دار تیپیک:
با داشتن خصوصیت داستان های لطیفه وار، حرف و پیامی نیز دارد و در ضمن با خصلت ها و خصوصیت های دیرپای و عمیق بشری سر و کار دارد.
ب-داستان های خیال و وهم
1- داستان های علمی:
عکس العمل بشریت را نسبت به پیشرفت های علم و تکنیک به نمایش می گذارد واساس آن وقتی گذاشته می شود که بشر با دستاوردهای علم و تکنیک آشنا شد مانند داستان های ژول ورن
 
 
خصوصیات داستان های علمی:
1-بیان صرف نظریه علمی نیست.
2-شرح چگونگی پدیده ها و تبیین رویدادها اهمیت قطعی دارد.
3-برون یابی دستاوردهای علمی موجود و تعمیم آنها
4-گریز به ناممکن بر اساس منطق و امکانات علمی
5-پدیده هایی که در این گونه داستان ها به آن پرداخته می شود، امکان پذیرند نه قطعی و واقعی.
6-پیشگویی یا پیش بینی آینده نیز هرچند جلوه ای از گزینه ای دیگر را در آینده در بر دارد.
2-داستانهای تمثیلی:
داستان هایی است که در آنها درونمایه و خصلت و سیرت، جانشین دیگر مفاهیم می شوند و دو بعد دارند: بعدی که مورد نظر نویسنده است و بعدی که در آن درونمایه و خصبت و سیرت و ... مجسم می شود مانند داستان ماهی سیاه کوچو.لو از صمد بهرنگی.
3-داستان های نمادین و سورئالیستی:
داستان هایی است که در آن مفاهیم اخلاقی یا کیفیت روحی و روشنفکرانه به قالب عمل درمی آید و محتوای آن خواننده را به چیزی بیشتر از خودش راهنمایی می کند.
تمثیل و نماد:
یک تمثیل، تفسیری است از یک مضمون خودآگاه، در حالی که یک فرد یا نماد، بهترین بیان ممکن است برای یک مضمون ناآگاه است که طبیعتش را تنها ممکن است حدس زد چرا که هووز شناخت نشده است.
 
زاویه دید:( زاویه روایت)
شیوه ای است که نویسنده با آن مصالح و موارد داستان خود را به خواننده ارائه می کند و در واقع رابطه نویسنده را با داستان نشان می دهد. در کل داستان تأثیر بسیاری دارد، زیرا سازمان بندی داستان در گرو آن است.
 
 
زاویه دید حاوی چند معنی است:
1-زاویه دید جسمانی: با وضعیت زمانی و مکانی سر و کار دارد.