نخستین غزل فارسی
دکتر سیروس شمیسا در کتاب سیر غزل در شعر فارسی (ص54 و 55) مینویسد: «هرچند از محمود وراق هروی (متوفی در 221) و فیروز مشرقی (متوفی در 283) و حنظله بادغیسی، ابیات متفرقی باقی مانده است که به اسلوب غزل نزدیک است اما نخستین غزل فارسی را به شکل و معنی مصطلح، در آثار شهید بلخی (وفات: 325) و بعد رودکی (وفات 329) مشاهده میکنیم. بدین ترتیب - با مدارک موجود – این غزل شهید بلخی را باید نخستین غزل فارسی دانست:
مرا به جان تو سوگند و صعب سوگندی...»
مرا به جان تو سوگند و صـعـب سوگندی
کـه هـرگـز از تـو نـگـردم، نه بشنوم پندی
دهـنـد پـنـدم و مـن پـنـد هـــیــــچ نپذیرم
کـــه پـنـــد ســود نــدارد بهجای سوگندی
شنیدهام که بهشــت آنکسی تواند یافت
کـــه آرزو بـرســانـد بــــــه آرزومـنــــــــدی
هــــــــــزار کـــبــک ندارد دل یکی شاهین
هــــــــــــــــــــــزار بنده ندارد دل خداوندی
تـــــــــــــــو را اگر ملک چینیان بدیدی روی
نـــمــــــــــــــــــــاز بردی و دینار برپراکندی
تــــــــــــــو را اگر ملک هندیان بدیدی موی
ســــــــجود کردی و بتخانههاش برکندی
بـــــــــــه منجنیق عذاب اندرم چو ابراهیم
بـــــــــــــــه آتش حسراتم فکند خواهندی
تـــــــو را سلامت باد ای گل بهار و بهشت
کـــــــــه سوی قبلهی رویت نماز خوانندی