پراگماتیسم و توافق بینالاذهانی
ریچارد رورتی در کسوت یک نئوپراگماتیست به ما میگوید که در نظر بزرگانی چون دیویی و دیویدسن، هدف از پژوهش هرگز پیشفرضهای متافیزیکی را شامل نمیشود و مثلاً دستیابی به مقولاتی همچون بهبود وضعیت بشر، و حل بسیاری مشکلات حیات به نحو ممکن است، و این در گرو توافق بینالاذهانی مسالمتآمیز و همبستگی آدمیان در رسیدن به اهداف مختلفشان است.
به زعم رورتی، پراگماتیستها هدف پژوهش را در هر حوزۀ فرهنگ به مثابه وصول به ترکیبی مناسب از توافق غیرتحمیلی و با اختلافات مداراآمیز، تلقی میکنند که نهایتاً توسط آزمون و خطا تبیین و تفسیر میشود. در این صورت، پژوهش، اجتماعی شده و اهدافش چهرۀ انسانی به خود میگیرد. زیرا متوجه اجتماع انسانی و مسائل و مشکلات آن است.
با رویکرد توافق بینالاذهانی، عینیت توافق و همبستگی نیز کاملاً انسانی و نه فراانسانی و فراتاریخی، خواهد بود. اما این توافق باید صرفاً در مسیر کمک به همبستگی اجتماعی باشد و نه بیشتر! در این صورت همۀ توجه ما به انسان و اجتماع او و مسائل آن خواهد بود.
برداشتی از کتاب: نگاهی به فلسفۀ ریچارد رورتی، ترجمۀ محمد اصغری، نشر علم، 1389ش.