- ب ب +

چگونه مطالعه کنیم؟

کسانی هستند که کتاب‌های زیادی خوانده‌اند؛ ولی هیچ یادداشتی نکرده‌اند و بعداً دچار افسوس می‌شوند که ما این همه کتاب خواندیم؛ ولی الآن حاصلی در دست ما نیست. بعضی هم هستند که از کمترین چیزی که می‌خوانند، یادداشت برمی‌دارند. این توصیه‌ روایات ما هم هست که آنچه که بنویسید، برای شما می‌ماند و آنچه که حفظ کنید، از یادتان می‌رود. پس یادداشت‌برداری از کتاب‌ها خیلی مهم است و خودمان را به این مسئله عادت دهیم.

به نقل از خبرگزاری حوزه، هفته‌نامه افق حوزه، در پنجمین نشست از سلسله جلسات علمی و فرهنگی «مهمان ماه»، در نشستی با استاد فرهیخته، نویسنده و پژوهشگر حوزوی؛ حجت‌الاسلام والمسلمین جواد محدثی با موضوع «اهمیت کتاب و کتاب‌خوانی، الگوها و شیوه‌ها» به گفت‌وگو پرداخته است که استاد در این نشست ضمن اشاره به جایگاه قلم، کتاب و کتاب‌خوانی در روایات اهل‌بیت(ع) و سیره علما، بر لزوم توجه حوزه‌های علمیه به اهمیت کتاب و کتاب‌خوانی، نویسندگی و پرورش متخصص در این زمینه تأکید کرد که متن کامل این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.


مقدمه

حجت‌الاسلام والمسلمین جواد محدثی در سال ۱۳۳۲ ه. ش در شهرستان سراب به دنیا آمد. پدر و پدر بزرگش روحانی بودند و در مکتب مرحوم میرزاجلیل واعظ سرابی به درس و تحصیل اشتغال داشتند. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در قم گذراند و از سال ۱۳۴۴ ه. ش وارد حوزه علمیه شد و در مدرسه علمیه منتظریه معروف به حقانی به تحصیل پرداخت.
در این مدرسه که با مدیریت آیت‌الله قدوسی و همکاری آیت‌الله بهشتی، آیت‌الله جنتی و آیت‌الله مصباح یزدی اداره می‌شد، درس‌های حوزه را از مقدمات تا خارج فقه فرا گرفت.
از ویژگی‌های خاص او، بعد ادبی و قلمی است و به‌همین جهت در راستای انتقال تجارب قلمی و نگارشی خویش به نسل جوان حوزه، از پیش از انقلاب تا حال حاضر پیوسته در مدارس مختلف حوزه علمیه، آموزش ادبیات فارسی و روش نگارش و تحقیق داشته است و در این زمینه، کتاب (روش‌ها)ی او به‌عنوان یک متن آموزشی فشرده به‌شمار می‌رود.



* ضمن عرض خیر مقدم خدمت شما استاد ارجمند و سپاس از قبول زحمت، لطفاً در ابتدا به اختصار درباره زندگینامه خود و این‌که از چه زمانی نویسندگی و فعالیت در این عرصه را شروع کردید، توضیحاتی ارائه فرمایید.

سابقه‌ کار قلمی من البته مربوط به دوران طلبگی در مدرسه‌ حقانی پیش از انقلاب می‌شود. شاید حدود سال‌های ۵۵-۵۴ بود که غیر از کلاس آیین نگارش که در آنجا داشتیم و اساتیدی موضوع می‌گفتند و ما درباره آن انشاء می‌نوشتیم، شهید قدوسی(ره) از ما خواستند که من کلاس انشای سال‌های اولیه‌ مدرسه؛ یعنی سال اول، دوم و سوم را برگزار کنم. هرچه خواستم زیر بار نروم، به این بهانه که من تا حالا معلمی نکرده‌ام و بلد نیستم، ایشان اصرار کردند که می‌توانید و این کار را به گردن ما گذاشتند و ما ۲ سال عهده‌دار تدریس همین موضوع در مدرسه‌ حقانی بودیم. سال ۵۴ و ۵۵، سه کلاس اول، دوم و سوم را داشتم. این کار ایجاب می‌کرد که من هم، مطالعات ادبی خود را افزایش داده و متنوع کنم و هم خودم بنویسم. این یک توفیق اجباری بود برای این‌که من پیوسته روی نوشتن کار کنم. بعد از آن هم در همان سال‌های قبل از انقلاب، یک زمینه‌ای پیش آمد که در مدارس مختلف طلبگی در همین قم، مدرسه‌ رسالت، رسول اکرم(ص)، مدرسه‌ امام صادق(ع) در نیروگاه و امثال این‌ها، این موضوع را به گردن ما گذاشتند و این طبعاً ما را با کار قلم، نوشتن و ادبیات بیشتر درگیر کرد.


آثار من عمدتاً به‌شکل شعر در مکتب اسلام پیش از انقلاب چاپ می‌شد؛ ولی بعد از انقلاب با نشریات متعددی که روئیده از انقلاب بودند، همکاری قلمی داشتم. از پاسدار انقلاب که در سپاه قم چاپ می‌شد که بعداً پاسدار اسلام شد، تا پیام انقلاب سپاه و عروةالوثقی که نشریه‌ حزب جمهوری اسلامی بود و امثال این‌ها. بعد هم این همکاری با روزنامه‌ها ادامه پیدا کرد. به ‌هرحال صبغه‌ غالب کار قلمی ما در ارتباط با مجلات و مطبوعات بود و به‌تدریج هم به سراغ تألیف و نگارش کتاب رفتم. بعضی از کتاب‌ها هم، محصول همان مقالات مطبوعاتی بود که تنظیم و بازنگری و به‌صورت کتاب چاپ می‌شد. تاکنون هم تقریباً کمابیش درگیر این قضیه هستیم؛ چه تدریس، چه بررسی آثار، چه نظر دادن و چه نوشتن.


از سال ۷۰ تا ۸۰ در حدود ۱۰ سال، مرکزی به‌نام مرکز ادبی حوزه راه انداختیم که به جایی هم وابسته نبود و فقط خود من عهده‌دار آن بودم. دوره‌های آموزشی روش نگارش، تحقیق، نقد و بررسی، ویراستاری و امثال این‌ها را برای طلبه‌ها برگزار می‌کردیم و گاهی از دوستان دیگر هم که اهل چنین مباحثی بودند، برای تدریس در این کلاس‌ها کمک می‌گرفتیم که این کار تا سال ۸۰ ادامه داشت و از سال ۸۰ به بعد، آنجا را هم تعطیل کردیم. این اجمالی از پیشینه‌ کار قلمی بنده است.

 

* خیلی از ما طلاب با شیوه‌ درست کتاب‌خوانی آشنا نیستیم؛ از این رو بخش زیادی از وقت خود را هدر می‌دهیم و چه‌بسا در پایان هم، درک درستی از محتوا عائدمان نشود؛ لذا در گام اول، با توجه به این‌که خیلی از طلاب به نویسندگی و کتاب علاقه‌مند هستند و شما را هم به‌عنوان فردی که در این حوزه دارای تجربه و تخصص لازم هستید می‌شناسند، خواستیم در خصوص اهمیت کتاب و کتاب‌خوانی در زندگی طلبه‌های جوان نکاتی را بفرمایید.

قید طلبه‌های جوان شاید ضرورتی نداشته باشد. این مسئله به هر کسی و هر طلبه در هر سن و موقعیتی که باشد، ارتباط پیدا می‌کند. مسئله‌ مطالعه‌ کتاب چیزی است که ما را به دنیای افکار، اندیشه‌ها و فرهنگ‌های مختلف وارد می‌کند. اگر بخواهیم به‌روز باشیم و در جامعه و دنیای خودمان ایفای نقش کنیم و از نظر فکری و فرهنگی وجود مؤثری باشیم، حتماً لازمه‌اش این است که با فضای کتاب و مطالعه انس شدید داشته و آدم پرمطالعه‌ای باشیم؛ چون محصول دانش‌های بشری و افکار و اندیشه‌های اشخاص در نوشته‌های آن‌ها انعکاس پیدا می‌کند و در واقع ورود ما به یک کتابخانه مثل ورود به یک مجمع بسیار عظیمی از اندیشمندان و بزرگان فکر و اندیشه است که همه در یک جا جمع هستند و محصول فکری و علمی خودشان را هم رایگان و بی‌مضایقه در اختیار ما می‌گذارند و نباید خودمان را از این موهبت محروم کنیم.

به‌لحاظ این‌که طلبه در راستای فرهنگ دینی نقش تبلیغی دارد، اگر بخواهد در این عرصه وجود مؤثری داشته باشد، می‌تواند اندیشه‌های دینی را به مخاطبان از طریق قلم و نوشته و رسانه منتقل کند. اگر بخواهد به شبهات که روزافزون هم هست، پاسخ دهد، اگر بخواهد تعامل خوبی با نسل امروز و نسل جوان داشته باشد، طبعاً باید در فضای فکری و فرهنگی که از طریق کتاب مطرح می‌شود، حضور فعال و روشنی داشته باشد تا بتواند ایفای نقش کند. ابزار کار فکری و تبلیغی ما طلبه‌ها عمدتاً گفتن و یا نوشتن است. البته الآن عرصه‌های جدیدتری هم پیش آمده است؛ ولی طلبه معمولاً یا با سخنرانی، تدریس، جلسات و حرف زدن، پیام خود را می‌رساند و یا از طریق نوشتن. در حوزه‌ نوشتن مسئله‌ کتاب، مطبوعات و مجلات شاخص‌تر است؛ چون مردم اغلب به همین‌ها مراجعه می‌کنند.


طبیعی است که مطالعات کتاب از سوی طلبه باید قدری فرادرسی و فراحوزه‌ای هم باشد. خیلی‌ها اهل مطالعه هستند؛ ولی مطالعات آن‌ها مربوط به کتب درسی است و حداکثر اگر غیر از متون درسی هم بخواهند مطالعه کنند، چیزهایی است که حول و حوش همان مسائل اسلامی از قرآن، عقاید، اخلاق و این قبیل مسائل است؛ ولی الآن می‌بینیم، حوزه‌ مسائل فکری که در جامعه مطرح است و یک طلبه هم با آن‌ها مواجه می‌شود، خیلی فراتر از این‌ها است؛ انتظاراتی که از یک طلبه به‌عنوان سخن‌گوی دین دارند، هم خیلی فراتر از اصول، عقاید، احکام و مسائل شرعی است. بنابراین لازمه‌ آن این است که مطالعات گسترده داشته باشد تا به‌حدی از اشراف برسد که بتواند، در تعامل با این نسل، از عهده‌ پاسخ‌گویی به پرسش‌ها و نیازهای فکری آنان برآید.


بعضی‌ها عاشقانه مطالعه می‌کنند و پرمطالعه هستند؛ طبعاً آثار و حرف‌های این‌ها هم پخته‌تر و غنی‌تر است. کسانی هم جز کتاب‌های درسی که می‌خوانند، به جای دیگری سر نمی‌زنند. این‌ها با یک فقر محتوایی مواجه می‌شوند که تعامل و ارتباط با مخاطب و نسل جوان را در آن‌ها کاهش می‌دهد. ما کسانی از بزرگان‌مان مانند علامه امینی و آقای محمدرضا حکیمی(ره) را می‌شناسیم که به‌تصریح خودشان، در فلان موضوع ۲۰، ۲۵ یا ۳۰ هزار جلد کتاب خوانده‌اند. این اندازه شوق مطالعه داشتن، طبیعتاً فرد را ذوفنون بار می‌آورد؛ همچنان که راجع به علامه‌ حسن‌زاده آملی(ره)این تعبیر به‌کار می‌رود. چنین طلبه‌ای بهتر می‌تواند، با مخاطب ارتباط برقرار کند.


یک مسئله‌ دیگر هم مربوط به مرجعیت فکری طلبه برای کتاب است، به این معنا که ما به‌عنوان طلبه وقتی در جلسات و جاهای مختلف و نیز محل تبلیغ با نسل جوان و کسانی که علاقه‌مند دستیابی به معارف دین هستند مواجه می‌شویم، سؤالی که از ما می‌پرسند، این است که ما چه بخوانیم؟ یا می‌پرسند در فلان مسئله چه کتابی وجود دارد؟ اگر ما طلبه‌ها بر کتب مختلف در موضوعات گوناگون اشراف نداشته باشیم و به این معنا کتاب‌شناس نباشیم و ندانیم که برای یک دختر، برای یک پسر، برای یک خانه‌دار، برای دانش‌آموز کلاس ابتدایی، برای دانشجو، برای یک آدم دانشمند چه منابعی و در چه موضوعاتی وجود دارد، طبعاً نمی‌توانیم از عهده‌ پاسخ به این سؤال‌ها و نیازها برآییم. به هرحال پشتوانه‌ فکری و تبلیغی طلبه مطالعه است و هرچه پرمطالعه‌تر باشد، بهتر می‌تواند خدمت کند.

 

* برای اینکه ما بتوانیم از رهگذر کتاب‌خوانی به نتایج بهتری دست یابیم، قاعدتاً یک‌سری قواعد خاص وجود دارد و باید از برخی شیوه‌های خاص در این زمینه پیروی شود تا اینکه کتاب‌خوانی ما ثمربخش باشد و ما بتوانیم، به لبّ مطلب دست یابیم و درک درستی از متنی که خوانش می‌شود، داشته باشیم و بعداً طبیعتاً توان تحلیل و نقد و بررسی پیدا کنیم. در خصوص این شیوه‌ها هم توضیحاتی بفرمایید.

در بحث مطالعه محورهای مختلفی را می‌توان مورد توجه قرار داد که اولین محور، اولویت‌سنجی یا اولویت‌بندی در مطالعات است. این اولویت‌بندی را در دو شاخه می‌توان مطرح کرد؛ یکی اولویت‌بندی در موضوعاتی که می‌خواهیم مطالعه کنیم و یکی اولویت‌بندی در کتاب‌هایی که در هر موضوعی می‌خواهیم مطالعه کنیم.

معمولاً افراد وقتی با اساتید و صاحب‌نظران رشته‌های مختلف جلسه و گفت‌وگویی دارند، یک حالت روانی خاصی به آنان دست می‌دهد. فرض کنید، وقتی با یک استاد که اهل فلسفه و کلام است می‌نشینند، آن‌ها از این مقوله و اهمیت آن و جایگاه آن و وسعت مباحث آن حرف می‌زنند و فکر می‌کنند لازم است، تمام کارهای خود را تعطیل کنند و به مطالعات فلسفی، کلامی و اعتقادی بپردازند. یا وقتی با یک استاد اخلاق و منابع و مباحث اخلاقی روبه‌رو می‌شوند، فکر می‌کنند که مهم‌ترین مسئله همین است و باید شبانه‌روز روی اخلاق کار کنند.

اگر با یک استاد ادیب، شاعر و نویسنده مواجه می‌شوند، بحث از کتاب‌ها، منابع ادبی، دیوان‌ها، اشعار، سبک‌های ادبی مختلف قدیم و جدید که دنیای وسیعی است، پیش می‌آید و آنان فکر می‌کنند که فقط باید بنشینند و دیوان شعر، رمان و قصه بخوانند و یا وقتی بحث‌های سیاسی مطرح می‌شود، فکر می‌کند که باید وقت را بیشتر در این مقوله بگذراند.البته اینکه بخواهیم به هر موضوعی بپردازیم، اهمیت آن روشن است و رغبت این‌که انسان در این وادی هم کار کند، در ذهن انسان ایجاد می‌شود؛ اما ما که به همه‌ این‌ها نمی‌رسیم؛ پس طبعاً باید یک نحو اولویت‌شناسی کنیم تا بفهمیم، از مجموعه‌ موضوعات مختلفی که درباره‌ آن‌ها کتاب وجود دارد، به کدام‌یک بپردازیم؟ طبعاً باید ببینیم علاقه‌، ظرفیت، نیاز و اولویتی که تشخیص می‌دهیم، چیست؟ طلبه احساس می‌کند که عقاید باید بداند، درس‌های حوزوی فقه و اصول را باید بخواند، تاریخ اسلام را بداند، مسائل اخلاقی - تربیتی را بداند، مسائل سیاسی و کتاب‌های سیاسی را هم بخواند، از ادبیات هم باید سررشته داشته باشد، از فضای مجازی و کامپیوتر و این عالم هم اطلاعات داشته باشد، رسانه‌شناس هم باشد و... خب به کدام‌یک از این‌ها برسد؟ طبعاً باید انتخاب کند و ببیند آن‌هایی که اولویت‌دار هستند و با کار طلبگی او ارتباط بیشتری پیدا می‌کنند، چیست؟


علاوه بر این، در هر موضوعی هم وقتی ما به این نتیجه رسیدیم که یکی از اولویت‌های مطالعاتی ما به‌عنوان طلبه مثلا ًتاریخ و سیره است، باید بپرسیم چه بخوانیم؟ هزاران کتاب از قدیم و جدید، از شیعه و سنّی، با دیدگاه‌های مختلف، سطحی و عمیق وجود دارد. پس در اینجا هم باید انتخاب کنیم؛ زیرا ما فرصت نمی‌کنیم، تمام کتب تاریخی را بخوانیم؛ بنابراین باید آنچه را که لازم‌تر، کاربردی‌تر و دقیق‌تر هست، گزینش کنیم و این‌ها را بشناسیم.


حدیثی از امام علی(ع) هست که می‌فرماید: «من إشتغل غیر المهم فوته الأهم»؛ کسی که خودش را به کار غیرمهم مشغول کند، کار مهم‌تر از دست او می‌رود. یا در مورد همین انتخاب موضوعات می‌توان به حدیثی در «غرر الحکم» توجه کرد که امام می‌فرماید: «إنّ رأیک لایتّسع لکلّ شیی‏ء ففرّغه للمهمّ»؛ ذهن و فکر ما که گنجایش این را ندارد که تمام دانستنی‌ها و مطالب را در خود جای دهد؛ بنابراین باید آن‌ را را برای چیزهای مهم‌تر خالی کنیم.


حالا این مهم‌ها را از کجا می‌توان به دست آورد؟ طبعاً یک راه آن، سؤال از افراد اهل و صاحب‌نظر در این زمینه است و الّا ممکن است، عمر ما به مطالعاتی بگذرد و بعد بفهمیم که عمر ما هدر رفته است. فرض کنید از یک مورخ بپرسیم که من می‌خواهم تاریخ اسلام بخوانم، لازم‌ترین و مهم‌ترین کتبی که شما پیشنهاد می‌کنید، چیست؟ در بحث تاریخ سیاسی مثلاً ما می‌خواهیم تاریخ مشروطیت را بخوانیم، کدام کتاب را بخوانیم؟ جوری نباشد که ما برای یک کتاب وقت بگذاریم و آن را بخوانیم و بعداً به کتاب‌های مهم‌تر بربخوریم و بگوییم: ای کاش! آن وقت را صرف خواندن این کتاب مهم‌تر و مرجع و منبع کرده بودیم. پس سؤال از افراد صاحب علم از باب: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» به ما کمک می‌کند که در مطالعه درباره هر موضوعی درست انتخاب کنیم و بر اساس اولویت و اهمیت کتاب‌ها به مطالعه آنها بپردازیم.


نکته‌ دیگر در بحث مطالعه این است که ما دو مدل مطالعه داریم: یکی مطالعه‌ فعال و دیگر مطالعه‌ انفعالی. توصیه‌ من این است که انفعالی مطالعه نکنیم؛ یعنی کتاب زیاد هست، ما بمباران کتابی می‌شویم و حتی از طریق همین گوشی... . ببینید الآن درست است، حجم مطالعات ما کم شده، همه هم گلایه می‌کنیم که دیگر کسی کتاب نمی‌خواند؛ ولی از طریق گوشی ما شاید روزی خیلی بیش از آن مقداری که کتاب می‌خواندیم، مطالبی را می‌خوانیم. مطالب مختلف، تحلیل‌ها، گزارشات، مقالات و امثال این‌ها مطالبی هستند که ما از روی گوشی می‌خوانیم. این حالت، حالت مطالعه انفعالی است؛ زیرا در ارتباط با گوشی، ما که اختیاردار نیستیم و گوشی را باز می‌کنیم و می‌بینیم که چه چیزی را بارگذاری کرده‌اند و همان را می‌خوانیم.

در عالم کتاب هم این شکلی است. هر روز کتب زیادی چاپ می‌شود و ما فرصت نمی‌کنیم که حتی این‌ها را بشناسیم یا ورق بزنیم. اگر بخواهیم هر کتابی که تازه به بازار آمده را ببینیم که این چه نوشته یا آن چه نوشته، طبیعی است که از یک‌سری مطالعات اصلی باز می‌مانیم. منظور من از مطالعه‌ فعال این است که ما موضوع را از قبل تعیین کنیم، منابع مورد مطالعه را شناسایی کنیم، با انتخاب و گزینش خودمان به سراغ موضوعات و منابع لازم برویم و آن‌ها را انتخاب کنیم و بخوانیم.


یک نکته‌ دیگر یادداشت‌برداری از مطالعات است. کسانی هستند که کتاب‌های زیادی خوانده‌اند؛ ولی هیچ یادداشتی نکرده‌اند و بعداً دچار افسوس می‌شوند که ما این همه کتاب خواندیم؛ ولی الآن حاصلی در دست ما نیست. بعضی هم هستند که از کمترین چیزی که می‌خوانند، یادداشت برمی‌دارند. این توصیه‌ روایات ما هم هست که آنچه که بنویسید، برای شما می‌ماند و آنچه که حفظ کنید، از یادتان می‌رود. پس یادداشت‌برداری از کتاب‌ها خیلی مهم است و خودمان را به این مسئله عادت دهیم.


یادداشت‌نویسی بر کتاب‌ها هم، یک نکته‌ دیگر است؛ یعنی کتابی که ما می‌خوانیم، گاهی همین‌طوری می‌خوانیم و رد می‌شویم و گاهی هم موضع نقادانه با یک کتاب داریم. از علما کسانی را می‌شناسیم که کتاب‌هایی که می‌خواندند، در حاشیه‌ آن‌ها کلی مطلب نوشته‌اند که این حاشیه‌ها یا مکمل کتاب و یا نقد و ایراد و اشکال بر آن کتاب‌ها بوده است؛ مثلاً علامه سیدجعفر مرتضی(ره) -که بسیار هم پرمطالعه بود- در حاشیه اغلب کتاب‌هایی که می‌خواند، کلی مطلب نوشته شده است. یا من برخی کتب را در دست مرحوم آیت‌الله احمدی میانجی دیده بودم که حاشیه نوشته بود. خود اینکه ما اهل نظر دادن نسبت به مطالب کتاب‌هایی که می‌خوانیم باشیم، کمک می‌کند که ما ذهن نقادی پیدا کنیم و تجزیه و تحلیل کنیم و تحلیلگر بار بیاییم.


مسئله‌ دیگر در مطالعه، بازگو کردن مطالعه برای دیگران است. گاهی بعضی می‌پرسند که ما چه کنیم تا آنچه را که یاد می‌گیریم و یا مطالعه می‌کنیم، به یاد بسپاریم. یکی از راه‌حل‌هایی که من برای آن‌ها نقل می‌کنم و مؤثر هم هست، این است که می‌گویم: آنچه را که می‌خوانید، برای دیگران بگویید. امروز یک کتاب و یا مقاله‌ای خواندید، یک فیلمی دیدید، یک میزگردی بوده که یک مطلبی دارد، در اولین فرصت یک شخصی را پیدا کنید و برای او بازگو کنید و یا اگر هیچ‌کسی هم نبود، در خانه برای عیال و فرزندان چنین مطلبی را بگویید.

بازگو کردن سبب می‌شود که این مطالب در ذهن ما بماند و ملکه می‌شود. مثال این را در باب جوک‌ها و لطیفه‌ها می‌توان بیان کرد. اگر به بعضی‌ها بگویند: یک لطیفه بگو، فکر می‌کند و بعد می‌گوید: چیزی به یادم نمی‌آید. بعضی‌ها هم در یک مجلس که اگر لطیفه بگویند، باید جلوی آن‌ها را گرفت و گفت که دیگر کافی است. این همه حکایت و جوک از کجا در یاد این‌ها هست؟ چون دائماً این لطیفه‌ها را در محافل و نزد اشخاص مختلف می‌گویند و همه‌ آن‌ها را به یاد دارندً ولی ما اگر اهل حکایت‌گویی، خاطره‌گویی و نقل مطلب نباشیم، آنچه را که می‌خوانیم، به‌مرور از ذهن ما فراموش می‌شود.


ارتباط دادن مطالعات با مسائل مورد نیاز، یکی دیگر از نکاتی است که در بحث مطالعه باید به آن توجه کنیم؛ یعنی یک نحو درد و درمان باید در نظر ما باشد؛ دردها چیست، نیازها چیست و چه مطالعاتی این نیاز را برطرف می‌کند؟ آنگاه سراغ آن نوع مطالعه برویم؛ یعنی ما باید بین مطالعاتی که داریم، با آن خلأها و نیازهایی که در خود و نیز در جامعه احساس می‌کنیم، پیوند و ارتباط ایجاد کنیم.



* بحث یادداشت‌نویسی را اشاره کردید. من به یاد کتاب خیلی خوب شما یعنی کتاب «روش‌ها» افتادم که بارها هم چاپ شده است. ظاهراً اولین اثری بود که در این سطح و یا با این نگاه در حوزه منتشر می‌شد، بازخوردها نسبت به این کتاب را از طرف طلبه‌ها و یا اهل قلم بفرمایید.

البته اولین کتاب نبود، من یادم هست که پیش از این‌که من این کتاب را بنویسم، راجع به یادداشت‌برداری، مثلاً آقای موگهی کتاب داشت، راجع به روش مطالعه، آقای صالحی کتاب داشتند؛ ولی خودم این مباحث خلاصه‌نویسی، نگارش، تحقیق و ترجمه... را قبلاً کار کرده بودم.

 

* اینکه این مباحث در یک جا گرد آورده شود، ظاهراً کار شما بود.

من مدتی این‌ها را تدریس می‌کردم. کلاس‌هایی داشتم که محور آن‌ها همین مسائل بود و یادداشت‌هایی را هم داشتم. این یادداشت‌ها را یک‌جا در ۱۰ موضوع تنظیم کردم و «روش‌ها» شد. در این ۳-۲ چاپ اخیر، موضوع روش نقد را هم به آن اضافه کردم که ۱۱ موضوع شد. اگر این کتاب مقبولیتی پیدا کرده، چند دلیل دارد. یکی این است که نسبت به این مسائل خلأ وجود داشت و افراد به دنبال کتاب‌هایی هستند که به آن‌ها روش یاد دهد. پس چه این کتاب و چه هر کتاب دیگری که روش یاد دهد، مورد استفاده و استقبال قرار می‌گیرد. دیگر اینکه خود نویسنده کسی بود که اهل قلم و مطالعه بود؛ شاید این‌که خودم دست به‌قلم بودم، کتاب زیاد می‌خواندم و کارهای پژوهشی انجام می‌دادم، باعث مقبولیت بیشتر این کتاب شد.

دلیل دیگر هم تنوع بحث‌های کتاب بود. کتاب‌هایی داریم که روی تک تک این موضوعات مستقلاً چند صد صفحه مطلب دارند؛ ولی اینکه یک کتاب باشد و مجموعه‌ای از این‌ها را داشته باشد، مثل دسته‌کلیدی است که خیلی از قفل‌ها را می‌توان با آن باز کرد. عامل چهارم هم مسئله‌ فشرده‌نویسی و لبّ مطلب است؛ یعنی به‌جای اینکه فرضاً در بحث روش یادداشت‌برداری ما یک کتاب ۳۰۰ صفحه‌ای بخوانیم، مجموعه و عصاره و فشرده‌ بحث‌های لازم و کلیدی این مسئله را در یک فصل این کتاب در ۲۰-۳۰ صفحه آورده‌ایم و همین سبب شده که این تبدیل به یک متن آموزشی هم بشود. من جاهای مختلفی را سراغ دارم که این را متن آموزشی قرار داده‌اند و از آن استفاده کرده‌اند. دلیل تعدد چاپ‌ها هم، همین است. این کتاب تا کنون یعنی تا سال ۹۹ به چاپ ۲۴ رسیده است. من با افرادی در مسافرت و یا غیرمسافرت برخورد داشته‌ام که اظهار کرده‌اند که ما شما را از طریق این کتاب شناختیم. مثلاً می‌گویند: دوره‌ای داشتیم که این کتاب را متن قرار داده بودند و یا کسی این را به ما جایزه داد. این‌ها نشان می‌دهد که تأثیرگذاری این کتاب در حوزه‌ مطالعه و قلم و ... مؤثر است.



* در صحبت‌هایتان به موضوع گوشی اشاره کردید و در حال حاضر هم فضا، فضای شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی است. افراد خیلی از مطالب را به‌سرعت مرور می‌کنند؛ چون محتواهای بارگذاری‌شده در این فضاها کوتاه و مختصر است. به نظر شما در این وضعیت که به‌خاطر حضور در همین شبکه‌های اجتماعی، مردم از کتاب فاصله گرفته‌اند و محتواها را بیشتر از این درگاه‌ها دریافت می‌کنند، چطور می‌توان افراد را به سمت کتاب‌خوانی سوق داد؟
چند عامل می‌تواند در توقف و درنگ اشخاص روی کتاب و مطالعه مؤثر باشد که اشاره‌وار به آن‌ها می‌پردازم. یکی خود موضوع و محتواست. همان‌طور که ما در گوشی از روی بعضی از مطالب تند تند رد می‌شویم و فقط روی بعضی‌ها توقف می‌کنیم، در کتابخانه یا کتاب‌فروشی‌ها هم، ما از جلوی یک‌سری کتاب‌ها سریع رد می‌شویم و حتی نمی‌ایستیم که نگاهی به آن بکنیم؛ ولی روی بعضی از کتاب‌ها و قفسه‌ها می‌ایستم، کتاب‌ها را ارزیابی می‌کنیم، تأمل می‌کنیم، برمی‌داریم، ورق می‌زنیم و فهرست آن‌ها را می‌بینیم. این نشان می‌دهد که ما نسبت به این بخش از کتاب‌ها یا این کتاب خاص علقه و نیازی حس کردیم که داریم، روی آن وقت می‌گذاریم. این، به این برمی‌گردد که تا چه اندازه موضوع کتاب در ارتباط با نیازهای فکری و اجتماعی و زندگی ما باشد.
ما در حوزه‌ نشر کتاب، به‌خصوص در حوزه‌ آثار مذهبی و دینی، می‌بینیم کتاب‌های فراوانی چاپ و منتشر می‌شود که هیچ نقشی در زندگی یک فرد مسلمان امروزی ندارد. غالباً این کتاب‌ها مجموعه‌ای از فضایل و مناقب و بحث‌های دینی است؛ اما این در کجای زندگی من می‌تواند مرهمی بر یک زخم باشد؟ ولی بعضی از کتاب‌ها را می‌بینیم که این‌طور نیستند و دقیقاً همه روزه می‌توانند، در زندگی افراد کاربرد داشته باشند. پس موضوع کتاب مهم است.


شاخص دیگر خود قلمی است که در کتاب به‌کار رفته است. کتاب‌ها و مجلات هم این شکلی است. زمانی هست که مجله یا روزنامه را می‌گیریم، از ابتدا تا انتها آن را تورق می‌کنیم و ظرف ۵ دقیقه نیاز ما مرتفع می‌شود و بعد آن را کنار می‌گذاریم؛ ولی گاهی اوقات یک مجله را از ابتدا تا انتها می‌خوانیم و یا مقاله‌ای را از یک مجله و یا روزنامه علامت می‌گذاریم و وقت می‌گذاریم و کل آن را می‌خوانیم. چرا؟ به‌دلیل این‌که یا قلم ویژه‌ای دارد و یا به موضوع خاصی پرداخته است و یا اولویت خاصی در آن مشاهده می‌شود. پس ما اگر بخواهیم رغبت افراد به کتاب بیشتر شود، باید روی محتوای کتاب‌ها و قلم و اولویتی که در آن مطرح می‌شود، تجدید نظری بکنیم.


مسئله‌ دیگر اینکه ابزارهای تشویقی برای کتاب‌خوانی هم، باید وجود داشته باشد. می‌فرمایید که کتاب کم می‌خوانند؛ بله اما چرا؟ یک دلیل آن این است که افراد دسترسی به کتاب ندارند. ما باید در لیست مخارج خود، مخارج کتاب را هم قرار دهیم. دلیل دیگر این است ‌که کتاب‌های خوب را نمی‌شناسند و ما باید رسالت معرفی کتاب به آنها را انجام دهیم. اهدای کتاب، وقف کتاب و توزیع کتاب، همه‌ این‌ها مؤثر هستند. زیاد پیش می‌آید که یک کتاب بسیار خوب، مؤثر و حتی مورد اقبال جوانان وجود دارد؛ ولی می‌بینیم که این کتاب مثلاً ۸-۷ سال پیش چاپ شده و خیلی از افراد هنوز خبر ندارند که چنین چیزی وجود دارد. چرا خبر ندارند؟ چون اطلاع‌رسانی و معرفی کتاب وجود ندارد.


مسئله‌ گرانی کتاب هم مطرح است. گرچه گرانی کتاب با هزینه‌های سنگینی که مردم بابت تهیه اقلام دیگر پرداخت می‌کنند، قابل مقایسه نیست. ۱۰۰ هزار تومان می‌دهند و یک پیتزا می‌خرند و ۲۰-۱۵ دقیقه‌ای تمام می‌شود؛ ولی ۵۰ هزار تومان صرف خرید یک کتاب ارزشمند که می‌توانند، ۲۰ سال از آن استفاده نمایند، نمی‌کنند و می‌گویند: گران است؛ البته از این مسئله هم که بگذریم، کلاً گرانی کاغذ در این‌که مردم از کتاب فاصله گرفته‌اند، اثر دارد. جاذبه‌هایی هم که در فضای مجازی وجود دارد، طبیعی است که بیش از جاذبه‌ای است که کتاب داشته باشد.
مسئله‌ مسابقات هم در روی آوردن به مطالعه کتاب مؤثر است. فراوان می‌بینیم که خیلی از کسانی که اهل کتاب و مطالعه هم نیستند، اگر بر محور کتابی مسابقه‌ای برگزار می‌شود، آن کتاب را می‌خوانند، در مسابقه شرکت می‌کنند به امید این‌که امتیازی داشته باشند و یا جایزه‌ای ببرند؛ پس از این فرصت هم، می‌توانیم استفاده کنیم.

* چندسالی است که این اصطلاح جنگ نرم خیلی متداول شده و جنگ نظامی و هجوم نظامی خیلی مطرح نیست. من یک مصاحبه‌ای از شما می‌دیدم که شما تعبیر جنگ قلم‌ها را در آنجا به‌کار برده بودید، فکر می‌کنم اشاره به همین موضوع باشد. اگر هست بفرمایید. یک تعبیر دیگری هم با عنوان جنگ روایت‌ها داریم. آیا بین این دو نسبتی هست؟

یکی از دوستان شاعر به‌نام آقای ده‌بزرگی سال‌ها پیش یک رباعی گفته بود: «هان اهل قلم! قلم تفنگ است امروز بردار سلاح خود که جنگ است امروز برخیز که بی‌بهانه سنگر گیریم در خانه به هر بهانه ننگ است امروز» این با افق فضای اجتماعی - سیاسی ۳۰-۲۰ سال پیش که در آن مسائل فکری مطرح بود و شعرا و نویسندگان به موضوع تهاجم فرهنگی می‌پرداختند، مربوط است که در آن زمان، قلم می‌توانست نقش سلاح را داشته باشد؛ همچنان که نویسنده‌های مخرب و فاسد از این قلم به‌عنوان یک اسلحه برای تهاجم به اندیشه‌های اسلامی و انقلاب استفاده می‌کردند، یک عده‌ای هم می‌بایست، سلاح قلم را برای دفاع و پاسخ‌گویی به دست بگیرند.


من گاهی از افرادی شنیده‌ام که می‌گویند: الآن دیگر کسی کتاب نمی‌خواند. الآن کتاب‌نویسی و تألیف را باید کنار گذاشت. فضا، فضای مجازی است و باید در این عالم فعالیت کرد. عرض من به این‌گونه اشخاص این است که آیا در این فضای مجازی هم، چیزی غیر از قلم وجود دارد؟ آنجا هم اگر از بین سایت‌ها و وبلاگ‌ها و گروه‌های فراوان، افراد جذب بعضی از این‌ها می‌شوند و یا بعضی از قلم‌ها تعقیب‌کننده‌های فراوان چندصد هزاری دارند؛ ولی به بعضی یک نفر هم مراجعه نمی‌کند، به چه دلیلی است؟ غیر از مسائل محتوایی و جنبه‌های سیاسی، یک مقداری هم مربوط به نوع قلم و نگارش می‌شود. کسی که اهل نویسندگی خوب و قوی باشد، در همین فضای مجازی هم، می‌تواند اثرگذار باشد. عرض کردم که فضای مجازی هم، عرصه‌ همین قلم و نوشتن است. اینجا برد و فتح بیشتر با کسانی است که قلم قوی‌تر و اثرگذارتری دارند. حالا زمانی نوشته‌ای پژوهشی، تحقیقی و اجتماعی است، زمانی طنز است، زمانی دل‌نوشته است و زمانی هم نقد است. همه‌ این‌ها بستگی به قلمی دارد که افراد در این فضای مجازی می‌نویسند و استفاده می‌کنند.


به بحث جنگ روایت‌ها اشاره کردید. من می‌توانم این بحث را به جهاد تبیین پیوند بزنم که حضرت آقا فرمودند و به‌عنوان یک تکلیف مطرح کردند. یک عرصه از این جهاد تبیین هم، در همین فضای قلم و کتاب است. گاهی حملاتی به مبانی دینی انجام می‌گیرد که باید دفاع کرد، گاهی مسائل دروغ مطرح می‌شود که باید افشا کرد، گاهی شبهاتی مطرح می‌کنند که باید پاسخ داد و گاهی روایت جعلی و مخدوش از مسائل و قضایایی می‌بینیم که باید روایت صحیح آنها را در معرض قضاوت افراد قرار داد. جنگ روایت‌ها زمانی حالت گفتاری دارد و یک زمانی حالت تصویری دارد، زمانی فیلم و ویدیو است و زمانی هم، نوشتن و قلم است. در عرصه‌های مختلف کسانی که به این نتیجه رسیده‌اند که جهاد تبیین یک وظیفه و تکلیف است، باید به فراخور استعداد و ذوق و توانایی خودشان ببینند که در کدام‌یک از این‌ها می‌توانند اثرگذار باشند و به دفاع بپردازند. یک شاخصه‌ تبیین هم، این است که ما خوب و بد، حق و باطل، راست و دروغ و جعلی و اصلی را از هم تفکیک کنیم تا افراد درگیر و دار این شبهاتی که آمیزه‌ای از این مسائل است، قرار نگیرند و به انحراف کشیده نشوند.

* سؤال آخر اینکه چیزی که از اسلام به دست ما رسیده، از رهگذر تراث ارزشمندی است که علمای ما مکتوب کرده و نوشته‌اند و آشنایی ما با اصل دین و مذهب از این کانال صورت می‌گیرد. شما چون در این حوزه ورود پیدا کرده‌اید و الحمدلله موفق هم هستید، قاعدتاً با خیلی از نویسندگان حوزوی و غیرحوزوی آشنا هستید؛ اما در خصوص حوزه بفرمایید که آیا حوزه راهبرد مشخص و معینی برای حمایت از طلابی که در این زمینه مستعد هستند، دارد؟

من یک شعری را سال‌ها پیش راجع به مسائل حوزه، مشکل طرح یا مشکل اجرا گفته بودم و یک بار این را برای حضرت آقا هم خواندم. دو بیت آخر آن این است که:

حرف از طرح بلامجری کمتر بزنید // بایگانی پرِ طرح است به آن سر بزنید
مشکلاتی سر راه است که حل باید کرد // کار از حرف گذشته است عمل باید کرد


ما در گوشه و کنار می‌شنویم که مدیریت حوزه، بخش آموزش و امثال این‌ها طرح‌ها کوتاه‌مدت، بلندمدت، کلان، مختصر، عمومی و تخصصی راجع به مسائل قلمی دارند؛ ولی این طرح‌ها روی کاغذ است؛ اما اینکه تا چه اندازه روی این‌ها در مدارس و در سطح عمومی حوزه اقدام می‌شود؟ به نظر من خیلی کم است. من در تماسی هم که گاهی با مدارس دارم و وضعیت آموزش قلمی را می‌پرسم، معمولاً می‌گویند که خبری نیست و یا مثلاً می‌گویند که یک سالی یک دوره‌ای گذاشتند و افرادی آن دوره را گذراندند و امتحان دادند و نمره گرفتند و دیگر هیچ کاری انجام نمی‌گیرد؛ در صورتی که انتظار هست که مسئله‌ به این مهمی جزء دروس اصلی و جدی حوزه در برنامه‌ریزی‌ها و در عمل و اجرا قرار بگیرد و برای آن، امتیاز خاصی قائل شوند و به آن بها دهند که متأسفانه این کار انجام نمی‌گیرد.

در نویسندگی و قلم می‌بینیم که حوزه‌های مختلفی وجود دارد. عمدتاً حتی در کتاب سال حوزه هم که به آثار برجسته و پژوهش‌ها جایزه و امتیاز می‌دهند، می‌بینیم که عمدتاً پژوهش‌های صرفاً علمی فقهی یا کلامی یا فلسفی و یا امثال این‌ها هستند؛ درصورتی‌که معارف فرهنگی ما، فقط به فقه و اصول و فلسفه و کلام مربوط نمی‌شود. بحث‌های تاریخی، اخلاقی، اجتماعی و ادبی هم داریم. آیا پیش آمده که مثلاً حوزه به یک رمان خوبی که نوشته شده هم، جایز دهد؟ یا به یک شاعری هم که شعرهای بسیار اثرگذاری سروده، جایزه بدهد و این هم مورد حمایت قرار بگیرد؟ ما این را نمی‌بینیم.


در کنار این‌ها ما تابلوهای زیادی را در حوزه می‌بینیم که مرکز تخصصی فقه که مال فلان آقا و فلان آقاست. شاید ده‌ها مرکز تخصصی که به‌شدت و جدیت روی فقه و اصول کار می‌کنند، داریم؛ ولی آیا یک مرکز تخصصی ادبیات و نویسندگی هم در این حوزه وجود دارد که حوزه پشتوانه‌ آن باشد و روی آن ترتیب اثر دهد و سرمایه‌گذاری کند؟ متأسفانه جای چنین چیزی خالی است. خود من با این مسئله مواجه بوده‌ام؛ حتی مدیریت بعضی از مدارسی که دنبال این بودند که روی کار قلمی طلاب کار شود، گفتند که ما استاد نداریم و فقر و کمبود استاد هست. شما به ما استاد معرفی کنید. ما هم همین فقر را می‌بینیم. مدرس فقه و اصول تا دل‌تان بخواهد، در حوزه هست؛ ولی کسی که بخواهد، ادبیات و نگارش و امثال این‌ها را برای طلبه‌ها درس بگوید و وقت بگذارد، کمتر داریم و در این زمینه با فقر مواجه هستم؛ درصورتی‌که اگر این اهمیت را قائل باشیم، باید همان اندازه‌ای که به رشته‌های دیگر حوزوی اهتمام می‌ورزیم، به این مسئله هم توجه کنیم.


عرصه‌ مطبوعات و فضای مجازی هم، عرصه‌ سرنوشت‌سازی است. آیا دوره‌هایی برای طلبه‌ها می‌گذاریم که کار مطبوعاتی را یاد بگیرند؟ شیوه‌ نقدنویسی را یاد بگیرند؟ یادداشت‌نویسی و نوشتن یادداشت کوتاه را که الآن خیلی هم بُرد دارد، یاد بگیرند. گاهی یک نوشته‌ ۱۰ خطی اثری دارد که یک مقاله‌۵۰ صفحه‌ای آن اثر را ندارد. استعداد و زمینه‌ این‌ها در بین طلبه‌ها هست، ما کسانی را می‌بینیم که به‌شکل خودرو از این کارها می‌کنند؛ ولی انتظار می‌رود، حوزه سهمی جدی در کشف این استعدادها و بالنده ساختن این‌ها و فراهم کردن زمینه برای این‌که این‌ها محصولات فکری خودشان را عرضه کنند، دارد و چنین انتظاری از حوزه هست. یا مثلاً در بحث طنزنویسی، ترجمه و شاخه‌های مختلف نویسندگی که انتظار هست که یک کار جدی‌تری انجام بگیرد.