ابن الوقت
ابن الوقت: صوفی است به اعتبار آنکه فرصت را از دست نمیدهد و آنچه فریضه است در حال و بهوقت خود ادا میکند و عمر را باطل نمیگذراند و یا با لحاظ آنکه بحکم وارد غیبی است و هر چه مقتضای آن باشد در عمل می آورد. ( رساله قشیریه ، چاپ ،مصر ، ص ۳۱ ، احیاء العلوم ، چاپ مصر ، ص ۱۱۲ ۲۸۹، نفائس الفنون ، طبع طهران ، ص ۱۷۰ )
و این که امروز آن را بهمعنی بیبند و بار و لاابالی در فکر و عمل بهکاری برند، بهکلی دور از منظور صوفیان است.
طریق: راه سلوک، طریقت، مسلک تصوف در این مورد.
صوفیان به اغتنام فرصت و وقت اهمیت بسیار میداده اند و معتقد بوده اند که دست و دل درویش باید پیوسته در کار باشد و مناسب حال خود بهوظائف قلبی، با اعمال ظاهری همواره قیام کند و نفس را از افعال خود باز نگذارد. چه در آن هنگام نفس بیکار نمینشیند و از طریق وسوسه، خاطر سالک را مشوش و افکار پریشان و بیهوده را بر وی مسلط میسازد و بهکارهای باطل میگذارد و بنابراین صوفی همواره بهکاری که در خور است، اشتغال دارد و در آنچه بود یا خواهد بود اندیشه نمیکند و وقت را عزیزترین چیزی شمارد و بدین مناسبت او را و ابن الوقت میگویند و معلوم است که اگر کسی به امید فردا، کار امروز را از دست دهد، زندگی و فرصت نقد را از دست داده و به فردا هم نرسیده است و شاید که هرگز نرسد و اگر تسویف و مماطله بر دل غالب آید پیوسته عمر بههدر میرود و آدمی مانند کسی است که سرمایه را همواره به نسیه میدهد و چیزی بهجای آن نمینهد و در نتیجه سرمایه او در نسیه مستهلک میگردد و هیچ چیز برای او باقی نمیماند. مولانا درین ابیات همین مطلب را بیان می فرماید.
بدیعالزمان فروزانفر، شرح مثنوی شریف، ج۱، ص ۹۷.