- ب ب +

طنز چیست؟

 طنز (Satire) یا حداقل طنز اجتماعی در ادبیات ایران پدیده‌ای ناآشنا به حساب نمی‌آید و در آثار عبید زاکانی و حافظ گونه‌های مختلف آن دیده می‌شود. با این همه، باید پذیرفت که طنز مشروطه از لحاظ ماهیت، تنوع و کارکرد، وضعیتی کاملاً متفاوت دارد. این شگرد هنری متأثر از فضای اجتماعی و اقتباس از بیرون مرزها سخت مورد استقبال ادبیات جامعه‌گرای مشروطه واقع شده بود. در اینجا قبل از پرداختن به تئوری طنز مشروطه، هویت طنز را باز‌نگری می‌کنیم.
 
ارائة تعریفی دقیق، جامع و مانع برای طنز چندان آسان به نظر نمی‌رسد. این دشواری از یک طرف به علت ماهیت، ساختار و کارکرد پیچیدة آن است و از طرف دیگر، به مرز باریک و عموماً لغزندة این مفهوم با مفاهیم مشابه آن، همچون هزل، هجو، فکاهی و... مربوط می‌شود. از سوی دیگر، تعیین معادل‌های مناسب فارسی برای این حوزة وسیع واژگانی، کار تعریف و تعیین چارچوب برای این مفهوم را با آشفتگی و سردرگمی روبه رو ساخته است. برای مثال، واژة انگلیسی (Satire) در ترجمة فارسی معادل‌های گوناگونی، همچون «هجو»، «هزل» و «طنز» را پذیرفته است. 4
 
برای تحقیق در این حوزه به نظر می‌رسد اولین گام تعیین حد و مرز و حدود هر یک از این واژگان است. برای این منظور، نگارنده واژة «طنز ومطایبه» را برای عنوان کلی هر اثر ادبی- هنری که حاصل آن خنده و مزاح است، پیشنهاد می‌کند. در این صورت، هر یک از واژه‌های طنز، هجو، هزل، لطیفه، فکاهی، بذله، کاریکاتور، کاریکلیماتور و... زیر مجموعة «طنز ومطایبه» به حساب خواهد آمد. برای هر یک از این واژه‌ها، با توجه به زبان، هدف و کارکرد، می‌توان به تعریف و یا دست کم توصیفی جداگانه دست یافت.
 
در اینجا با ارائة تعریف و یا دست کم توصیفی پدیدارشناختی از طنز، می کوشیم مرز آن را از موارد مشابه جدا کنیم.
 
پیش از پرداختن به این مفهوم باید یادآور شویم که بنا به نظر جوادی: «در چند دهة گذشته، کلمه طنز اغلب به جای «ساتیر» فرنگی به کار برده شده و کم‌کم در فارسی مفهوم کلی آن را پیدا کرده است» (جوادی، 1382: 15). بنابراین، امروزه در زبان فارسی واژه طنز تقریباً معادل «Satire» انگلیسی به کار می‌رود. با این توضیح، منظور از طنز «شیوه ای از نقد و اعتراض است که طنزپرداز به منظور اصلاح و با زبانی هنری و عموماً غیرشخصی، به کمک تیپ‌سازی و با بیانی که حاصل آن ریشخند یا نیشخند است، به خلق اثر ادبی- هنری می‌پردازد».‌
 
بر اساس این تعریف، ویژگی‌ها و عناصر زیر باید مورد توجه و ژرف‌نگری واقع شود:
 
الف) نقد و اعتراض: درباره رابطه طنز و اعتراض سخن خواهیم گفت، اما نقد در اینجا به معنای شیوه‌ها و یا نظریة نقد ادبی نیست، بلکه به معنای نوعی نقد اجتماعی- فرهنگی است که در قالب ادبی مطرح شده است. نظر چرنیشفسکی، منتقد روس که می‌گوید: «طنزنویسی بالاترین درجه نقد ادبی است»، بر همین جنبه از نقد تأکید دارد (آرین پور،1372: 37).
 
ب) طنز اصلاحگر است. طنز می‌خواهد وضع موجود را که گمان می‌کند سخره‌آمیز و نادرست است، به وضع مطلوب دگرگون کند. «وضع موجود» ارتباط تنگاتنگی با «سنت» دارد. طنز اجتماعی سنت‌گریز و یا حتی فراتر از آن سنت‌ستیز است و به همین علت است که تفکر سنتی و نمود‌های درست یا نادرست آن در این دوره از سوی تفکر مدرن آماج حمله قرار گرفته است. پوینده با تأکید بر این ویژگی در اندیشة باختین، منتقد جامعه‌گرای روس، و با بهره گیری از سخنان وی می‌نویسد: «خندة مطلوب باختین نیز خود به تنهایی نوعی جهان‌نگری است؛ نفی آگاهانه شادمانة وضع موجود وایجاد نظمی جدید بر اساس شادی، آزادی، برابری. این خنده رهایی‌بخش، بیداد ستیز، جزم شکن، آینده نگر و زاینده است. باختین در خنده و جشنهای مردمی، نفی تمام نظم اجتماعی موجود، از جمله حقیقت مسلّط را می‌بیند؛ نفیی که با آنچه در حال زایش است، پیوندی جدایی ناپذیر دارد: «خنده و جنبش های مردمی گستاخی ابداع را بر می انگیزد، به رهایی از دیدگاه مسلط در باب جهان، به رهایی از همة رسوم، حقایق جاری، تمام چیزهای مبتذل، عادی و پذیرفتة همگان یاری می‌رساند و سرانجام امکان می‌دهد که نگاهی تازه به جهان بیفکنیم و در‌یابیم هر آنچه وجود دارد، تا چه حد نسبی است و یک نظم جهانی سراپا متفاوت، امکان پذیر است» (پوینده، 1381: 15).    
 
ج) طنز بر پایة ریشخند و یا نیشخند است: ریشخند حاصل طنز شاد و امیدوار است که طنز‌پرداز وضع موجود را تمسخرآمیز می‌بیند و خواهان دگرگونی آن است. عنصر تضاد و اعتراض در این نوع طنز ملایم است، زیرا نویسنده اصلاح وضع موجود را چندان دور از انتظار نمی‌بیند. در مقابل، نیشخند حاصل طنزی است ناامید و غمگین که نشان می دهد تحمل وضع موجود به هیچ‌وجه ممکن نیست. خندة بر آمده از چنین طنزی تلخ و زهرآگین است. طنز در این حالت یکپارچه خشم است و از سر ناچاری و یأس نسبت به عدم دگرگونی وضع موجود، به خنده مبدل شده است؛ همان خنده‌ای که به زیبایی در این مصرع مشهور فارسی آمده است: «کارم از گریه گذشته است، از آن می‌خندم»‌.
 
د) طنز نمونه‌گرا (typical) است. طنز برخلاف برادرزادة عبوس خود، هجو، شخص خاصی را مد نظر ندارد و حتی اگر شخص خاصی را مد نظر قرار دهد، آن را به صورت تیپ و نماد کلی یک ویژگی منفور و مسخره، بازسازی می‌کند. به عبارت دیگر، به جای پرداختن به شخص و شخصیت، به عملکردها می‌پردازد.
 
و) زبان ادبی- هنری: طنزنویسِ باهوش از زبان ادبی که با ظرافتها و نوآوریهای زبانی در آمیخته است، سود می‌برد. از این رو، طنز هر چه هنجار شکن‌تر و از عنصر آشنایی زدایی بهره‌ورتر باشد، قدرت جذب مخاطبانش افزایش می‌یابد.
 
    پس از شناسایی عناصر اصلی طنز، اکنون پرسش بنیادین، این است که چرا طنز در دورة مشروطه، این همه مورد توجه واقع شده است؟ به نظر می‌آید نویسندگان مشروطه در استفاده از طنز اهداف خاصی را دنبال می‌ کرده اند. از نظر ادبی - همان‌طور که قبلاً اشاره شد- ادبیات مشروطه سخت مورد انتقاد واقع می‌شود که دارای زبانی مستقیم و غیرادبی است. نویسندگان این دوره- خود آگاه یا ناخودآگاه- طنز را به خدمت گرفته بودند تا بر جنبة ادبی و هنری آثار خود بیفزایند و زبان ادبی را از سقوط در درة ابتذال و روزمرگی نجات دهند. بنابراین، طنز وجه ممتاز ادبیات مشروطه است.
 
عامل دیگر و البته اساسی‌تری که برای این گرایش باید به آن اشاره نمود، محتوا و مضمون عمدة اجتماعی و سیاسی این دوره است. روح نظم و نثر مشروطه اعتراض است. تقریباً هیچ یک از شؤون جامعة سنتی ایران؛ نظیر: ادبیات، شیوة معیشت، چارچوب‌های فکری، فرهنگی، مذهبی و... از اعتراض و انتقاد بر کنار نمانده است. طنز در واقع ادبی‌ترین شکل این اعتراض است و همان‌طور که یان‌جک گفته است: «طنز زادة غریزه اعتراض است؛ اعتراضی که به هنر تبدیل شده است» (9/‌ص12).
 
اعتراض؛ یعنی هرگونه انتقاد از «وضع موجود» و کوشش فکری و عملی برای تغییر و دگرگونی آن، چه این اندیشه منجر به تغییر شود و چه در سایه عدم امکانِ تحقق، به یأس وناامیدی بدل گردد. با این باور، طنز از شکاف عمیق میان تفکر سنتی و مدرن و اختلاف میان وضع موجود و آنچه که باید باشد؛ حکایت می‌کند.طنز مشروطه در حقیقت سلاح جامعة روشنفکری برای اصلاح و دگرگونی است؛ سلاحی که هر گونه خشونت را نفی می‌کند.
 
اکنون به پرسشی که در بالا مطرح شد، با تأمل و توسّع بیشتری می‌پردازیم. برای پاسخ به این پرسش، در آغاز لازم است تئوری های طنز- هرچند مختصر- بررسی گردد.
 
 
طنز از دیدگاه روانشناسی و زبان شناسی:
 
در روانشناسی، طنز و مطایبه، خصوصاً مورد توجه فروید و پیروانش واقع گردید. از نظر فروید طنز و مطایبه، ساز و کاری است که می‌توان به کمک آن عقده های سر کوفته را دوباره بیدار و با آزاد شدن انرژی ذهنی، مخاطب را اقناع کرد. فروید معتقد است ضمیر (ego) آنچه را که به صورت عمل ممنوع و تابو در خود به صورت سر کوفته و عقده های روانی انباشته کرده است، با مبتذل و عامیانه کردن، به صورت مطایبه و طنز ارائه می کند و با آزاد سازی این انرژی نهفته، تنش درونی را به صورت موقت هم که شده، تشفّی می‌بخشد (اخوت، 1371: 29).
 
تئوری بعدی، نظریة برتری‌جویی (superiority theory) است، این نظریه همچون نظریه قبلی مبنای روانشناسی دارد و بر این باور است که ما آن گاه سخنی را مطایبه آمیز می‌دانیم که بتوانیم به وسیله خنده، ناخودآگاه بر فرد یا گروهی که بر ما برتری یا تسلط دارند، غلبه کنیم. در واقع، خنده عکس العمل برتری موقتی انسان بر فرد و یا گروه مسلط بر اوست. با سلاح خنده و لطیفه از گروهی که متنفریم، انتقام می‌گیریم، آنها را تحقیر می‌کنیم و برای لحظاتی، هر چند اندک با نیروی خنده جای حاکم و محکوم را عوض می‌کنیم (همان، 30).
 
نظریه‌های متعدد زبان شناسی، همچون نظریه گراما، فوناژی، راسکین و امبرتو اکو، هریک به نحوی این پدیده را از لحاظ زبان شناسی؛ یعنی چگونگی ایجاد یک اثر طنز آمیز، بررسی می کنند. در اینجا برای جلوگیری از اطالة کلام، از بحث در مورد این نظریه‌ها می‌پرهیزیم و برای آگاهی بیشتر، مخاطبان را به مآخذ مناسب ارجاع می‌دهیم (همان: 32) و (صرامی، 1371: 83- 8).
 
با وجود نظریه‌های متعدد در این زمینه، به نظر می آید، طنز مشروطه به صورت کامل با هیچ یک از تئوریهای بالا قابل تجزیه و تحلیل جامع نباشد. بنابراین، با توجه به ماهیت ادبیات جامعه‌گرای مشروطه، نیاز به یک تئوری ادبی- جامعه شناسی احساس می‌شود. برای این منظور و پاسخ به پرسشی که مطرح شد، با بررسی شرایط فرهنگی- سیاسی ایران در زمان مشروطه و حتی فراتر از آن عصر بیداری شرق، می‌توان به تئوری جدید و قابل قبولی دست یافت.