- ب ب +

«البهجة» و«السعادة» رساله‌هایی ناشناخته از بهمنیار بن مرزبان

تمام آنچه درباره آثار بهمنیار بیان شد، درباره رساله‌هایی است که از آنها یا تصحیح به دست داده شده یا گزارشی وجود دارد.
 مقدمه
ابوالحسن بهمنیار بن مرزبان فیلسوف مشائی و شاگرد ابن‌سینا است. وی را آذربایجانی دانسته‌اند و درباره او گفته شده که مجوسی بوده و سپس اسلام آورده است (شهرزوری، بی‌تا: 413؛ زرکلی، 1989: 2/77). از تألیفات او می‌توان به کتاب التحصیل (بیهقی، 1365: ص98؛ آقابزرگ، 1403: 20/292) اشاره کرد که یک بار در قاهره منتشر شده و چاپ منقح آن توسط استاد مطهری در دانشگاه تهران منتشر شده است. مقالة فی آراء المشائین فی أمور النفس و قواها (بوسنینه، 1425: 4/163). بوسنینه می‌نویسد نسخه‌ای از این کتاب در کتابخانه نافذپاشا به شماره 1316 نگهداری می‌شود با مراجعه به این کتابخانه این نسخه حاشیه میر ابوالفتح بر شرح جلالی التهذیب است و ربطی به بهمنیار ندارد. فی إثبات العقول الفاعلة و الدلالة على عددها و إثبات النفوس السماویة (همان). در هیچ‌یک از فهرست‌هایی که کتاب‌های بهمنیار را گزارش کرده‌اند نام این رساله یافت نشد. کتاب الرتبة فی المنطق (بیهقی، 1365: 98) البته برخی نام این کتاب را الزینة فی المنطق ثبت کرده‌اند (بوسنینه، 1425: 4/163). مراتب الموجودات (شهرزوری، بی‌تا: 413) این رساله یک‌بار توسط پوپر در 1851 در آلمان تصحیح شد و بار دیگر در ایران توسط اسماعیل واعظ جوادی در سال 1356 تصحیح و در مجله جاویدان خرد منتشر شده است. رساله مابعدالطبیعه که توسط پوپر منتشر شده است.
تمام آنچه درباره آثار بهمنیار بیان شد، درباره رساله‌هایی است که از آنها یا تصحیح به دست داده شده یا گزارشی وجود دارد. اما درباره رساله‌های «البهجة» و «السعادة» تنها نامی از‌ آنها به میان آمده و هیچ نسخه‌ای برای آنها شناسایی نشده است. مسئله اصلی این نوشتار نیز بررسی این رساله‌ها و گزارش‌هایی است که دربارهٔ آنها موجود است.
درباره رساله البهجة و السعادة یا «بهجت» و «سعادت»
نام رساله در دیدگاه فهرست‌نویسان و عقایدنگاران
شاید بتوان گفت قدیمی‌ترین منبعی که به نام این کتاب اشاره کرده تتمة صوان‌‌الحکمة بیهقی (م 565 ه‍.ق) است. بیهقی ذیل عنوان «الفیلسوف بهمنیار بن المرزبان» درباره او می‌نویسد: «و من تصانیفه کتاب التحصیل، و کتاب الرتبة، و کتاب «البهجة» و «السعادة» و کتاب فی الموسیقی، و رسائل کثیرة» (بیهقی، 1994: 92). این عبارت در تصحیح دیگر از این کتاب به این شکل ثبت شده است: «و من تصانیف بهمن‌یار کتاب التحصیل، و کتاب الرتبة فی المنطق، و کتاب فی الموسیقی‌ و رسائل کثیرة» (همو، 1365: 98). در چاپ لاهور که به کوشش محمد شفیع صورت گرفته نام کتاب به صورت البهجة و السعادة داخل کروشه آمده است (بیهقی، 1351: 91). تصحیح دوم بر اساس یک نسخه خطی که در سال 1150 ه‍.ق کتاب شده صورت گرفته و تصحیح اول بر اساس نسخه‌ای که در سال 689 ه‍.ق کتابت شده تصحیح شده است و در نسخه اول که قدیمی‌تر است نام این رساله به صورت «البهجة» و «السعادة» ثبت شده است.
در ترجمه قدیمی از تتمه صوان الحکمة، درّة الأخبار و لمعة الأنوار، منتشر شده نام این دو کتاب را مصحح محترم به صورت یک کتاب (البهجة و السعادة) در داخل کروشه قرار داده است [همانگونه که در چاپ لاهور است] و این بدان معناست که در نسخه اصلی وجود نداشته است (منشی یزدی، 1388: 64).
با توجه به تمام آنچه گفته شد می‌توان نتیجه گرفت که در یکی از نسخه‌های این کتاب که به عصر بهمنیار نزدیک‌تر است نام این رساله بوده است. نتیجه دیگر اینکه قدیمی‌ترین منبعی که این رساله را از آن بهمنیار دانسته تتمة صوان الحکمة اثر بیهقی بوده است.
کارزونی در ذکر احوال بهمنیار می‌نویسد: «بهمنیار از شاگردان شیخ ابن‌سینا است و در حکمتَین طبیعی و الهی و علم منطق ماهر بوده و بر کمال؛ و تصنیفات مشهور دارد، چون تحصیل و بهجت و سعادت و مثل آن» (کازرونی، 1386: 188). خوانساری (م 1313 ه‍.ق) در گزارش خود از کازرونی را اینگونه بیان می‌کند: «و قال الشیخ أبو القاسم الکازرونى فی کتابه الموسوم ب «سلّم السموات»: إنّه کان من تلامذة ابن سینا و ماهرًا فی الحکمتین، و علم المنطق، و له تصانیف مشهورة مثل «التحصیل» و «البهجة» و «السعادة» و غیرها» (خوانساری، 1390: 2/ 390). با توجه به این نقل از خوانساری و نقلی که از کازرونی بیان شد، معلوم می‌شود که بهجت و سعادت نام دو رساله جدا از هم هستند. این معنا زمانی تقویت می‌شود که کازرونی در ادامه مطلب درباره بهمنیار می‌نویسد: «و بهمنیار را در کتاب بهجت از مؤلّفات خود توضیح و تقریری شریف در عینیت علم واجب تعالی با ذات واجبی هست» (کازرونی، 1386: 189). همانطور که از عبارت پیداست تنها نام رساله را بهجت ثبت کرده است.
فهرست‌نویسان دیگر نیز نام این رساله را به گونه‌های مختلف ثبت کرده‌اند. فی‌المثل بغدادی (م 1339 ه‍.ق) نام کتاب را کتاب البهجة فى الحکمة ثبت کرده است (بغدادی، بی‌تا: 2/297؛ کحاله، 1376: 3/81)، اما او در کتاب دیگر خود هدیة العارفین نام این کتاب را کتاب البهجة فی المنطق و الطبیعى و الالهى ثبت کرده است و کتاب السعادة را به صورت جداگانه نام برده است (همو، 1951: 1/ 244). همانطور که از نام این کتاب برمی‌آید کتابی در موضوع حکمت به معنای عام بوده است، به این معنا که هر از شاخه‌های حکمت نظری الهی و طبیعی را شامل می‌‌شده و بخش منطق را نیز داشته است.
همانطور که گذشت «بهجت» و «سعادت» در دیدگاه کازرونی و دیگر فهرست‌نویسان و عقایدنگاران که از آنها بحث شد به صورت جداگانه مطرح شده است، اما علامه آقابزرگ تهرانی (م 1389 ه‍.ق) نام این کتاب را به صورت البهجة و السعادة ثبت کرده ه مشخص می‌شود گویا ایشان «بهجت» و «سعادت» را یک رساله می‌دانسته است (آقابزرگ، 1403: 3/ 159).
نام رساله در دیدگاه فیلسوفان
اما از فهرست‌نویسان که بگذریم، قدیمی‌ترین منبع فلسفی که از این کتاب یاد کرده رساله اثبات الواجب الجدیدة ملاجلال‌الدین دوانی (م 908 ه‍.ق) که در فصل سوم (فی توحیده) از این کتاب تحت عنوان البهجة و السعادة یاد کرده است (دوانی، 1381: 130). البته دوانی در همین رساله یکبار دیگر هم از بهمنیار و رساله البهجة و السعادة یاد کرده است (همان، ص140).
از فیلسوفان بعدی که از این کتاب نام برده و همان عبارت ملاجلال‌الدین دوانی را تکرار کرده‌اند می‌توان به شیخ بهایی (م 1031 ه‍.ق) اشاره کرد. ایشان در کشکول از این کتاب تحت عنوان البهجة و السعادة نام برده است (بهایی، 1403: 1/ 299). ملاصدرا (م 105 ه‍.ق) نیز در اسفار از این کتاب یاد کرده است (ملاصدرا، 1981: 6/65). نراقی نیز از این کتاب یاد کرده است (نراقی، 1398: 141).
از آنچه گفته شد می‌توان نتیجه گرفت که با دوگونه از ثبت نام این رساله مواجه هستیم: نام‌گذاری که فیلسوفان بر این کتاب داشته‌اند که تحت تأثیر ملاجلال‌الدین دوانی است و نام‌گذاری که فهرست‌نویسان و عقایدنگاران داشته‌اند که رساله بهجت را غیر از رساله سعادت می‌دانسته‌اند و تحت تأثیر کازرونی است. البته در این میان علامه آقابزرگ تهرانی استثناء هستند.
بررسی یک گزارش درباره رساله
از این رساله در هیچ‌یک از فهرست‌ها گزارشی بیان نشده و گویا این رساله از بین رفته و در منابع متقدم جز بیهقی یادی به میان نیامده است. البته خان‌بابا مشار (م 1359 ه‍.ش) در ذیل مدخل التحصیل می‌نویسد: «کتاب التحصیل: ابوالحسن بهمنیار بن مرزبان، لپسیک، 1851 م، سربى، باهتمام سلیمان‏پور، با ترجمه آلمانى آن، با کتاب الحجة و السعادة قاهره، 1329 ق، سربى» (مشار، 1340: 2/142؛ همو، 1344: 727). از این گزارش مشخص می‌شود که گویا کتاب «الحجة و السعادة» سال‌ها پیش در لایپزیک منتشر شده وبازنشری نیز در قاهره داشته است.
اما بوسنینه گزارش دیگری از ماجرای التحصیل و رسائل دیگر بهمنیار ارائه می‌دهد. وی می‌نویسد که کتاب التحصیل برای اولین بار در سال 1329 ه‍.ق در قاهره منتشر شد و شخصی به نام عبدالجلیل سعد نیز دو رساله دیگر از بهمنیار (رسالة فی‌ مراتب الموجودات و رسالة فی موضوع العلم المعروف بمابعدالطبیعة) را در همان سال (1329 ه‍.ق) در قاهره تحت عنوان «بهمنیار، مابعدالطبیعة» منتشر کرد. این دو رساله قبلاً توسط پوپر آلمانی تصحیح و به آلمانی ترجمه شده بودند (بوسنینه، 1425: 4/ 162).
گزارش بوسنینه قابل توجه است؛ ‌زیرا هر دو رساله مراتب الموجودات و موضوع العلم پیش از این تحت عنوان:
Behmenjar ben El- merzuban, der Persische Aristotelker aus avisennas Schule: Zwei metaphysische Abhandlungen Von ihm Arabisch und Deutsch.
در سال 1851 (1267 ه‍.ق) در لایپزیک منتشر شده است و آنچه که مشار به آن توجه داشته شاید همین رساله باشد.
در ضمن باید افزود که گویا مشار اسم مصحح آلمانی را نیز غلط خوانده و به اشتباه آن را سلیمان‌پور ثبت کرده است. سرکیس درباره دو رساله فوق‌الذکر اینگونه می‌نویسد: «1. رسالة فی مراتب الموجودات، 2 رسالة فی موضوع العلم المعروف فیما بعد الطبیعة. معها ترجمة إلى اللغة الآلمانیة بقلم الدکتور سلمون بوپر لیبسک 1851 ص 28 و 47» (سرکیس، 1410: 1/598). همانطور که از این گزارش بر می‌آید و در تصویر بالا نیز مشخص است نام مترجم و مصحح آلمانی سلمون پوپر است نه سلیمان‌پور. از این رو نمی‌توان گزارش مشار را جدی تلقی کرد.
فقرات باقی‌مانده از رساله
تنها دو فقره از این کتاب نقل شده است. قدیمی‌ترین منبعی که این فقرات از آن نقل شده رساله اثبات الواجب الجدیدة ملاجلال‌الدین دوانی است. ملاجلا‌الدین دوانی این فقره اول را اینگونه ثبت کرده است: «و قد صرّح بهمنیار فی کتاب البهجة و السعادة، بأنّه لو تجرّدت الصّورة المحسوسة عن الحسّ و کانت قائمة بنفسها، کانت حاسّة و محسوسة. و لذلک ذکروا أنّه لا یعلم کون الوجود زائدا على الموجود إلّا ببیان، مثل أن یعلم أنّ بعض الاشیاء قد یکون موجودا و قد یکون معدوما، فیعلم أنّه لیس عین الوجود و یعلم أنّ ما هو عین الوجود یکون واجبا بالذات، و من الموجودات ما لا یکون واجبا بالذات و یزید الوجود علیه» (دوانی، 1381: 130).
آنچه از دوانی نقل شد دو قسمت دارد: قسمت اول از «و قد صرّح» تا «حاسّة و محسوسة» است و قسمت دوم «و لذلک» است تا «الوجود علیه». شاید بتوان گفت که فقره بهمینار در «حاسّة و محسوسة» تمام می‌شود.شاهد این مطلب هم نقل کازرونی در سلّم السماوات است. وی می‌نویسد: «می‌گوید [بهمنیار در کتاب بهجت]: اگر صورت محسوسه در خارج مجرد از مادّه یافت شود و قائم به ذات خود باشد، هرآینه هم حاسّ‌ باشد و هم محسوس. همچنین است حال علم واجب که هم عالم است و هم معلوم» (کازرونی، 1386: 189). همانطور که از عبارت کازرونی بر می‌آید نه تنها عبارت دوانی (تا حاسّة و محسوسة) را تأیید می‌کند؛ بلکه مقداری نیز از نقل او اضافه‌تر دارد و آن عبارت: «همچنین است حال علم واجب که هم عالم است و هم معلوم».
در جای دیگر نیز ملاجلا‌الدین دوانی نقل کرده است: «و قال بهمنیار فی کتاب البهجة و السّعادة: إنّ الصّورة المحسوسة لو قامت بذاتها کانت حاسّة و محسوسة، و قد سبق تصویر معنى ذلک فی بحث وجوده تعالى، و هو تعالى من حیث أنّه یصحّ بسبب‏ علمه بالممکنات أن یصدر عنه جمیعها، على الوجه الأصلح‏ قدرة، إذ القدرة ما بسببه یصحّ صدور الفعل عن‏ الفاعل بحسب‏ إرادته، و ذاته تعالى کذلک، و من حیث أنّ علمه تعالى [بذلک النّظام‏] یقتضى وجودها فی الخارج بالاستقلال إرادة، إذ الإرادة أمر یخصّص أحد المقدورین، و من حیث أنّه یدرک الأشیاء و یوجدها بالفعل حىّ، إذ الحیّ هو الدراک الفعّال، فقد رجع صفاته الذاتیّة کلّها إلى العلم، و رجع العلم إلى الذات.» (دوانی، 1381: 140-141) این عبارت نیز مشخص نمی‌کند تا کجای مطلب از آن بهمنیار است و این معنا زمانی تقویت می‌شود که در ارجاعی که دوانی به بحث وجود واجب داده است، این مطالب به این شکل بیان نشده است و در بحثی در التحصیل این معنا مورد تأکید قرار گرفته است. بهمنیار می‌نویسد: «و کنت قد عرفت أیضا أنّ القدرة هى صدور الأمر عن الشی‏ء بمشیّته. و بان لک ممّا شرحته أنّ هذه الامور صادرة عنه بعلمه علما هو بعینه الارادة؛ فالقدرة هى بعینها الإرادة، فإن لم یعن بالقدرة هذا بل ما یتضمّن الامکان‏ لم یصحّ له. و کذلک الحیاة الّتی له، إذا الحىّ هو الدرّاک الفعّال؛ و هذان الوصفان له بذاته، و معنى قولى «بذاته» أنّ [إنّیّته‏] وجوده حیاته؛ فإنّ وجوده هو کونه [فإنّ انّیّته هى کونه‏] بحیث یصدر عنه أفعال الحیاة» (بهمنیار، 1375: 579). عبارت که دوانی از بهمنیار نقل کرده تا حدی شبیه بیانی است که در التحصیل بیان شده است، اما شاید تنها قسمت اول عبارت: (و قال بهمنیار فی کتاب البهجة و السّعادة: إنّ الصّورة المحسوسة لو قامت بذاتها کانت حاسّة و محسوسة) از بهمنیار بوده و بقیه مطلب از خود دوانی باشد که این مطلب با توجه به نقل قبلی که مضمون واحدی با این نقل اخیر دارد تقویت می‌شود.
فقره دیگری را نیز دوانی بدون اسم آوردن از بهمنیار نقل می‌کند که با همان جمله إنّ الصّورة المحسوسة لو قامت بنفسها کانت حاسّة و محسوسة» آغاز شده و نسبتاً‌ طولانی است (دوانی، 1381: 148-149) و مشخص نیست که این فقره را دوانی از البهجة و السعادة نقل می‌کند یا سخن خود او است. هیچ شاهدی نیز در آثار به جا مانده از بهمنیار مبنی بر اینکه آنچه در این فقره آمده از اوست وجود ندارد.
به هر حال تنها همین دو فقره از بیان این کتاب هم در قول یک فیلسوف قرن دهمی برای ما باقی مانده است و فیلسوفان دیگر از این کتاب نقل نکرده‌اند.
منابع
آقا بزرگ تهرانی، (1403)، محمدحسن، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، سوم، بیروت: دار الاضواء.
بغدادی، اسماعیل پاشا، (بی‌تا)، إیضاح المکنون فی الذیل على کشف الظنون عن اسامى الکتب و الفنون، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
بغدادی، اسماعیل، (1951)، هدیة العارفین: أسماء المؤلفین و آثار المصنفین، تصحیح محمد مهدی خرسان، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
بوسنینه، منجى‏، (1425)، موسوعة أعلام العلماء و الأدباء العرب و المسلمین‏، تونس:‌ جامعة الدول العربیة، المنظمة العربیة للتربیة و الثقافة و العلوم‏.
بیهقی، ظهیرالدین، (1351)، کتاب تتمة صوان الحکمة، به‌کوشش محمد شفیع، لاهور: بی‌نا.
بیهقی، ظهیرالدین، (1365)، تتمة صوان الحکمة أو تاریخ الحکماء الإسلام، تحقیق محمد کرد علی، پاریس: دار بیبلیون.
بیهقی، ظهیرالدین، (1994)، تتمة صوان الحکمة، تحقیق و تعلیق رفیق العجم، بیروت: دار الفکر اللبنانی.
بهمنیار بن مرزبان، (1375)، التحصیل، تصحیح و تعلیق مرتضی مطهری، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
خوانسارى، محمدباقر (1390)، روضات الجنات فی‌ أحوال العلماء و السادات، تصحیح اسدالله‏ اسماعیلیان، قم: دهقانی (اسماعیلیان).
زرکلى، خیرالدین‏، (1989)، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، هشتم، بیروت: دارالعلم للملایین‏.
دوانی، ملاجلا‏الدین، (1381)، رساله اثبات الواجب الجدیدة در سبع رسائل، تقدیم و تحقیق و تعلیق سید احمد تویسرکانی، انتشارات میراث مکتوب.
سرکیس، یوسف الیان‏، (1413)، جامع التصانیف الحدیثة، دوم، قم: کتابخانه عمومى حضرت آیت الله العظمى مرعشى نجفى
شهرزورى، محمد بن محمود، (بی‌تا)، تاریخ الحکماء قبل ظهور الإسلام و بعده «نزهة الأرواح و روضة الأفراح»، تحقیق عبدالکریم ابوشویرب، پاریس: داربیبلیون.
شیخ بهایى، (1403)، کشکول بهایى، ششم، بیروت:‌ أعلمی.
کازرونی، ابوالقاسم بن ابی‌حامد، (1386)، سلّم السماوات، تصحیح عبداللّٰه نورانی، تهران: انتشارات میراث مکتوب.
مشار، خان بابا، (1340)، مؤلفین کتب چاپى فارسى و عربى از آغاز چاپ تاکنون‏، بی‌جا: بی‌نا.
مشار، خان بابا، (1344)، فهرست کتابهاى چاپى عربى: از آغاز چاپ تا کنون، سایر کشورها: بیشتر از سال 1340 ه ببعد، بی‌جا: بی‌نا.
ملاصدرا، (1981)، الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، سوم، بیروت: دار احیاء التراث.
منشی یزدی، منتجب‌الدین، (1388)، درّة الأخبار و لمعة الأنوار، تصحیح و تحقیق علی اوجبی، تهران: مؤسسه انتشارات حکمت.
نراقی، مهدی، (1398)، قرة العیون، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، مقدمه حسن نراقی، مشهد:‌ دانشگاه فردوسی.
مهدی عسگری دانشجوی دکتری فلسفه و کلام اسلامی دانشکده فلسفه دانشگاه ادیان و مذاهب