- ب ب +

چرا مثنوی مهم است؟

مطالعه‌ی موردیِ نظرات امام خمینی، مقام معظم رهبری، آیت‌الله قاضی، علامه طباطبایی، شهید مطهری، آیت‌الله جوادی و علامه حسن‌زاده
 مثنوی معنوی، که مهم‌ترین اثر مولانا به شمار می‌آید، در طول تاریخ مورد توجه بزرگانِ معرفت و معنویت در جهانِ اسلام قرار گرفته است. وجود شرح و تفسیرهای مختلف بر این کتاب، خود گویایِ توجه به این کتاب است. هرچند پیش از مثنوی و پس از آن، آثار عرفانی منظوم و منثورِ پُرشماری به‌نگارش در آمده است، هیچ یک مانند مثنوی در مرکز توجه قرار ندارند. در میان متفکران مسلمان معاصر، اختلاف نظرهایِ زیادی در بابِ جایگاه این اثر وجود دارد. برخی آن‌ را در رفیع‌ترین قله‌یِ عرفان و معنویت می‌نشانند و، عده‌ای نیز با آن به شدت مخالفت می‌کنند. در این کوتاه نوشتار، به سخن موافقانِ اهمیتِ مثنوی در عرصه‌یِ معنویت و عرفان پرداخته می‌شود و در ضمنِ آن، به این پرسش پاسخ داده می‌شود که چرا در نزد این متفکران مثنوی مهم است؟
 
امام خمینی رحمه الله: مثنوی؛ زبانِ تجربه‌یِ عرفانی
«کثیری از ناس شعر مثنوی را جبر می‌دانند و حال آنکه [وی] مخالف با جبر است، و علت آن این است که آقایان معنای جبر را نمی‌دانند. و چنانکه مرحوم حاجی [سبزواری] نیز در شرح خود بر مثنوی نتوانسته در شرح و تفسیر، مرام مولوی را برساند؛ زیرا حکیمی قول عارفی را بیان نموده بدون اینکه حظ وافر از قریحه عرفانی داشته باشد. برای [فهم و] شرح قول عارف رومی، مردی صوفی که یک نحوه کشف ذوقی داشته باشد لازم است…» (تقریرات درس فلسفه، ج۲، ص ۱۹۸) این دیدگاه امام، نشان می‌دهد که ایشان مثنوی را نیز برآمده از تجربه‌یِ عرفانی  و ذوقی مولانا می‌داند که برای فهم آن، خواننده نیز باید با مولانا هم‌افق باشد و همان تجربه‌هایی که وی از سر گذرانده است، را از سر گذرانده باشد. پس از نظر امام خمینی (ره)، مثنوی نه تنها یک کتابِ حکمی‌ـ‌عرفانی است؛ کاملاً نتیجه‌ و برآمده از سلوکِ شخصیِ مولانا است که در قالب تمثیل‌ها و حکایات به زبان درآمده است.
 
مقام معظم رهبری حفظه الله: مثنوی؛ قرائتی ناب از اسلام
«یک بخش مهمی از شعر آئینی ما می‌تواند متوجه مسائل عرفانی و معنوی بشود و این هم یک دریای عظیمی است. شعر مولوی را شما ببینید. اگر فرض کنید کسی به دیوان شمس به خاطر زبان مخصوص و حالت مخصوصش دسترسی نداشته باشد که خیلی از ماها دسترسی نداریم و اگر آن را کسی یک قدری دور دست بداند، مثنوی؛ که خودش می‌گوید: و هو اصول اصول اصول الدین. واقعاً اعتقاد من هم همین است. یک وقتی مرحوم آقای مطهری از من پرسیدند نظر شما راجع به مثنوی چیست، همین را گفتم. گفتم به نظر من مثنوی همین است که خودش گفته: و هو اصول … . ایشان گفت کاملاً درست است، من هم عقیده‌ام همین است. البته در مورد حافظ یک مقدار با هم اختلاف عقیده داشتیم…» (دیدار با شاعران در ماه رمضان _ ۱۳۸۷/۰۶/۲۵) «مولوی که دیگر وضعش معلوم است؛ مولوی که یکسره عرفان و معنویّت و حقیقت و اسلام ناب و معرفت توحیدیِ خالص است… اینها قلّه‌های شعر فارسی‌اند.» (دیدار با شاعران در ماه رمضان _  ۱۳۹۸/۰۲/۳۰) آیت‌الله خامنه‌ای مثنوی را نوعی از تفسیرِ دین می‌داند که حقیقت و عمق آن را کاملاً برملا کرده است. ایشان به عنصر معنویت در مثنوی اشاره دارند و معنویتِ مذکور در آن را اسلامی و توحیدی می‌دانند. این امر نشان می‌دهد که در اندیشه آیت‌الله خامنه‌ای اسلام اصیل، قرائت معنویت‌گرا و عرفانی است که مولانا تجلی اصلیِ این قرائت را در مثنوی نشان داده است. از دیگر سو عمقِ شعری مولانا در مثنوی را نیز برآمده از حقایق و معرفت‌هایی می‌دانند که شاعر بدان دست یافته است و به زبان شعر بیان کرده است.
 
آیت‌الله قاضی طباطبایی: مثنوی؛ پیر و مرادِ جاویدان
از ایشان چنین نقل شده است:‌ «من می‌میرم و می‌روم ولی شما از مثنوی دست برندارید.» (العطش، ص) آیت‌الله قاضی از مهم‌ترین سرشاخه‌هایِ سلسله‌های سلوک عملی است که مرادِ بزرگان این وادی بوده است. وی در حالی که در این جایگاه قرار دارد، مثنوی را نه تنها یک کتاب، بلکه پیرِ راه‌بَر و مرادی همیشه زنده و جاویدان می‌داند که مریدان می‌توانند به واسطه‌یِ آن، مسیرِ سلوکی خویش را طی بپیمایند و به مرادی دیگر نیاز نداشته باشند.
 
علامه طباطبایی: مثنوی؛ شیوه‌یِ رازدانی و خدابینی
«مولانا؛ عارف رازدان و خدابینی است که غواص اقیانوس معانی و معارف و قدوه اصحاب معرفت است.» (الرسائل، ص) علامه طباطبایی مولانا را رازدان و خدابین می‌خواند. مثنوی که مهم‌ترین اثر مولانا است، شیوه‌‌ی او برایِ بیانِ اسرار و معرفت الهی را نشان می‌دهد. چنان که تعبیرِ «خدابین» نشان می‌دهد، علامه، مولانا را صرفا خداشناس، به‌معنایِ عمومیِ این واژه، نمی‌داند؛ بلکه وی را بیننده و مشاهده‌ کننده‌ی خداوند می‌داند که نوع خاصی از خداشناسی است. براین اساس، مثنوی حکایتِ روئیت خداوند است که در قالب الفاظ و حکایات نمایان شده است. به دیگر بیان، تمام دفاترِ مثنوی، در خدمتِ رازگویی و شناخت خداوند است و روشی که مولانا در این کتاب استفاده کرده، موردِ توجهِ علامه قرار گرفته است.
 
شهید مرتضی مطهری: مثنوی؛ تفسیرِ عرفانیِ قرآن
«مولوی حرفی غیر از قرآن ندارد. هرچه می‌گوید تفسیرهای قرآن است، منتها از دید عرفانی.» (آشنایی با قرآن، ج۲، ص) این اظهار نظر نشان‌گر آن است که مولانا یک اسلام‌شناس است که با استفاده از یک روشِ ویژه به سراغِ متنِ اسلام رفته است و، موفق شده است که تفسیری از آن به‌دست دهد. شهید مطهری روش تفسیری مولانا را عرفانی می‌داند؛ از این رو مثنوی، نیز تفسیرِ منظومِ ادبی عرفانی از قرآن است. تفسیری که تماما به متن وفادار بوده است و جز بسطِ محتوایی متنِ قرآن رسالتی نداشته است. پس مثنوی، بسطِ آیاتِ قرآن و به زبان درآوردنِ ابهاماتِ آن است.
 
علامه حسن زاده آملی: مثنوی؛ مرام‌نامه‌یِ منظومِ سلوک
علامه حسن زاده آملی در پاسخ به سؤالِ «لطفاً بفرمایید نظرتان در مورد مشاهیر شعر و ادب‌، مثل مولانا، حافظ، سنایی، و دیگران چیست؟» فرموده‌اند: «این آقایان همه از مفاخر عالم علم و ادبیّات و فرهنگ و شعر و شاعری هستند و آن‌ها بزرگانی هستند که نوعاً معارف قرآنی و مضامین عرفانی و نکات و مدارج انسانی را در سیر و سلوک، اعتلا و ارتقای انسان به نظم درآورده‌اند.» (گفتگو با علاّمه حسن زاده، به اهتمام محمّد بدیعی، قم، انتشارات تشیّع، چاپ سوم، ۱۳۸۲، ص ۳۸، و همچنین ر.ک: کیهان فرهنگی، شماره ۵، مرداد ۱۳۶۳) در نگاه علامه حسن‌زاده، مثنوی بیان‌گر منازلِ سلوک است که به زبانِ نظم بیان شده است. این بیان، جایگاه کتاب مثنوی در تراثِ عرفانِ عملی نشان می‌دهد و آن را در حد مرام‌نامه‌ای برایِ سلوک بالا می‌برد.
 
آیت‌الله جوادی آملی: مثنوی؛ شعرِ توحیدی
«روایت شده است که إنّ من الشعر محکمةٌ و آن شعری است که در توحید، مدح و منقبت انبیاء و اولیاء و اهل بیت عصمت و طهارت ـ علیهم السّلام ـ، زهد و اندرز باشد. مانند اشعار حکیم غزنوی و حکیم رومی و حکیم عطّار.»(جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آیینه معرفت، اسراء، قم)  از منظرِ آیت‌الله جوادی، شعر یک ابزارِ بیانی است می‌توان به وسیله‌یِ آن اندیشه‌هایِ مختلفی را بیان کرد. مثنوی هرچند کتاب شعر است، اما محتوایِ این اشعار توحیدی است و همین امر، نشان‌دهنده‌یِ وزن و ارزشِ این اشعار است.
 
حسین دورقی