- ب ب +

مناقب بلند علوی از علامه عبدالحسین امینی

متن زیر گفتاری منتشرنشده از علامه عبدالحسین امینی از کتاب «المقاصد العلیة فی المطالب السنیة» ترجمه بشری طباطبایی یزدی در باب مناقب بلند علوی است.
۱.اتحاد دو نور: نور نبوی و نور علوی
 
از مطالبی که در باب معنای نبوت مطلقه تحقیق و بیان شد، حقیقت همتای آن که ولایت باشد، شناخته می‌شود.  نور ولایت از نور نبوت قابل انفکاک نیست،  بدین سان ولیّ هم از نبیّ که مانند نور نفس است نسبت به  نور عقل، قابل انفکاک نیست، زیرا تصرف آنها در عالم مانند تصرفشان در نفوس است، همانگونه که نفس و عقل دو خلیفه خدا در عالم خلق هستند، نبیّ و ولیّ  دو خلیفه خدا در نفوس و ارواح اند که هر دو در حقیقت نور واحدند که اصل آن نبوت است و فرعش امامت، و  دومی به منزله نوری است متفرع از اولی مانند نوری که از چراغی ساطع شده و روشنایی که از آن منبع تابیده  است.
 
نور نبوت و ولایت، از آغاز تا انجام، متحد و مجتمع هستند، لذا پیامبر (ص) می‌فرمایند: «خداوند، روح من و روح علی را از یک شیء آفرید، نور من و نور او یکی است، او از من است و من از اویم، و جان او جان من است».
 
نیز پیامبر (ص) می‌فرمایند: «مردم همگی از درختان مختلف آفریده شده‌اند، ولی من و فرزند ابی طالب از یک درخت آفریده شدیم».
 
پس هر نبی،  در مرتبه و طبقه خود از منصبش ولیّ است. و ولیّ مطلق در همان طبقه نبی مطلق در منصبش است که در رتبه پس از او جای دارد. حدیثی که شیخ اجل فرات بن ابراهیم کوفی در تفسیرش و به اسنادش از امام محمد باقر(ع) روایت کرده، اشاره به همین مطلب دارد. امام (ع) فرموده است: «خدای تبارک و تعالی فرمود: ای محمد! علی در طبقه تو است، پس او را برترین وصیّ و بهترین معتمد برای مؤمنان قرار دادم».   
 
پس ولیّ مطلقی که خداوند متعال او را به این منصب والا گماشته است،  یعنی امیر مؤمنان (ع) همان  کسی است که به مقتضای منصبی که دارد، تمام نفوس و ارواح از اولیاء و اوصیاء در عالم امر و خلق و در نشأۀ غیب و شهود، ظاهرا و باطنا به او باز می‌گردند. اوست کسی که در خفا همراه جمیع انبیا بود و علنا و جهرا همراه نبی مطلق است.  همانطور که نبی اکرم(ص) فرموده است: «ای علی! تو پنهانی با پیامبران بودی و آشکارا با من». 
 
اوست که در اول و آخر بودن با  نبی مطلق متحد است. و اوست که قبل از کل و همراه کل و ولیّ کل و هادی کل و امیر کل و امام کل است. به همین سبب در مقام افتخار و شرف می‌فرمود: «من زمانی ولیّ بودم که آدم بین آب و گِل بود».  
 
ظاهراً مراد حضرتش، اشاعه منصب مطلق و ولایت عامه او است و اعلام این حقیقت که او ولیّ بالفعل است، از نخستین روزی که روحش عجین  و نورش خلق شد، همچنانکه در تحقیق گفتار نبی مطلق(ص) بیان شد که فرموده است: «زمانی پیامبر بودم که آدم بین آب و گِل بود».
 
۲.روح عالم
 
حجت خدا، روح عالَم است که اگر نباشد، زمین اهلش را در خود فرو می‌برد.
 
 او به منزله روح عالم است که عالَم بدن اوست. روح، بدن را تدبیر می‌کند و در آن بدان‌گونه که می‌خواهد - از قوای روحانی و جسمانی - تصرف می‌کند. حجت نیز همان گونه عالم را تدبیر کرده و به واسطه اسمای الهی که در او ودیعه نهاده شده است، در جهان  تصرف می‌کند. اعیان عالم رعایای اویند و اوست خلیفه خدا بر آنها. بر خلیفه است که رعایای خود را بدان سان که شایسته است، سرپرستی کند. 
 
اوست سرّ عالمین و مجمع بحرین و علت نورین. تنها به سبب وجودش زمین و آسمان استوار گشت و  به یُمن او است که مردم روزی می‌خورند و به وسیله او آسمان‌های بلند و زمین‌های پست، برافراشته شده‌اند.
 
او روح عالم و سبب ایجاد و بقای آن است که اگر نمی‌بود، تمام عوالم - همانند بدنی که با مفارقت نفس ناطقه از او فنا می‌شود - خارج می‌گشتند. بدین روی، زمین لحظه‌ای از وجود او خالی نمی‌ماند. این بیانات، توضیحی است بر آنچه شیخ اجل کلینی و دیگر محدثان به اسنادشان از امام سجاد (ع) روایت کرده‌اند که می‌فرماید: «لولا ما فی الارض منّا لساخت الارض باهلها».
 
مضمون کلی این حدیث و احادیث مشابه آن است که اگر یک لحظه زمین بدون امام بماند، اهل خود را فرو می‌برد.
 
در این زمینه از ائمه معصومین علیهم السلام بیشتر از بیست حدیث رسیده است. پس وجود ائمه معصومین علیهم السلام نعمت تام و کاملی است که خداوند در چندین آیه قرآن به آن اشاره فرموده است.