جامعهشناسی ادبیات
چرا جامعه شناسی ؟
هر دانش،برای آنکه بر بنیان محکمی استوار گردد،باید پیش از هرچیز،مبادی و اصول خود را به صورت دقیق و منظم و علمی،تنظیم و تدوین کند و در دسترس دانش پژوهان و جویندگان قرار دهد.در حقیقت،گذر از مراحل پیچیده و دشوار علم،مستلزم راه یافتن به مبانی آن علم است که با شیوه های منظم و صحیح،بتواند ذهن کنجکاو پژوهنده ی مبتدی را از مراحل اولیه عبور دهد و به قله های دانش و افقهای دوردست هدایت کند.در واقع،دشوارترین مرحله ی دستیابی به هر علم،مرحله ی ورود به آن است.به همین دلیل،در بیشتر رشته های علمی،بخش مهمی از نیروی استادان و متخصصان و مربیان تربیتی،صرف تهیه و تنظیم مقدمات و تدارک اصول و مبانی می شود تا انتقال آن را به دانش پژوهان تسهیل کند و امکان درک صحیح و منطقی آن فراهم شود.
جامعه شناسی- که هدفش مطالعه و شناخت علمی زندگی اجتماعی انسان ها و فهم رفتارها و پیوند گروهی است- در چند دهه ی گذشته،از وسعت زمینه و اقبال فراوانی برخوردار بوده است؛به گونه ای که اکنون،علاوه
بر دانشجویان رشته های خاص علوم اجتماعی از جمله جامعه شناسی،دانش پژوهان دیگر رشته های علوم انسانی،مانند حقوق،ادبیات،مدیریت،اقتصاد،تاریخ و غیره،به فهم عمیق و علمی مسائل اجتماعی علاقه مندند و به این دانش رو آورده اند.
تا آنجا که تاریخ نشان می دهد،انسان در حیات خود،به صورت گروهی و دسته جمعی زندگی می کرده است.حتی انسان غارنشین و بشری که در قلب جنگل ها یا در جزایر دور افتاده زندگی می کرده،در هر زمان و مکانی که نشانی از او هست،انسانی اجتماعی بوده است و در واقع،کمتر می توان انسان را جدا و مستقل از جامعه ملاحظه و بررسی کرد یا زندگی صرفا فردی برای او قائل شد.گذشته از بقایای جسمانی موجودات(مانند اسکلت ها و فسیل ها)،تمامی آثاری که از گذشته ی انسان بر جای مانده،آثار گروهی و جمعی است یا تحت تاثیر نیازها و مناسبات اجتماعی او ساخته و پرداخته شده است،چنانکه هنرها و دست افزارها و مجموعه های تمدن و فرهنگ و آثار دیگر انسانی چنین است.
بررسی تحول حیات اجتماعی انسان در طول تاریخ در جوامع مختلف،و روابط خاصی که در تاریخ هر جامعه شکل گرفته،و دگرگونی های به وجود آمده در جوامع،و نیز آثار و نتایج حاصل از زندگی دسته جمعی که نظام های اجتماعی مختلفی را به وجود آورده است،موضوع علوم اجتماعی را تشکیل می دهد.می توان گفت،موضوع علوم اجتماعی،شناخت علمی پدیده های اجتماعی است که در زمانی کم و بیش طولانی شکل گرفته است و پدیده های اجتماعی حول محور انسان اجتماعی و ویژگی های آن دور می زند.
مجموعه فنون،هنرها،ساخته های دست بشری و آثار دیگری که فکر و رفتار نوع انسان را نشان می دهد،به صورت یک نظام کامل و همه جانبه جلوه گر می شود که تحت عنوان فرهنگ تعریف می شود.از این دیدگاه می توان گفت یکی از ویژگی های نوع انسان،داشتن فرهنگ است که در هیچ اجتماع حیوانی نمی توان نظیر آن را ملاحظه کرد.
فرهنگ به یک معنی،شامل آثار مادی و معنوی است که در جوامع بشری بروز و ظهور کرده و در طول تاریخ انسان به وجود آمده و باقی مانده است.به علاوه،فرهنگ نه فقط سازمان اجتماعی جوامع را می سازد،بلکه بر کلیه ی اعمال و رفتارهای هر جامعه نظارت دارد.سطح فرهنگ هر جامعه مستقیما با پیشرفت علوم،فنون،
دانش ها و حیات دینی و معنوی جوامع بشری در ارتباط است.می توان تمایزات و ویژگی های دیگری نیز برای اجتماعات انسانی جستجو کرد؛به طور مثال : روابط خویشاوندی و سلسله مراتب قدرت،ارزش های معنوی و اخلاقی،روابط حقوقی،سازمان حکومتی،ملیت و غیره؛اما همین توضیحات کافی است تا نشان دهد که تا چه حد جامعه ی بشری از هر جهت ممتاز و مشخص است و می توان گفت زندگی اجتماعی به این معنی،خاص نوع انسان است و تکامل و پیچیدگی های آن تا حد زیادی به بررسی و مطالعه ی خاص نیاز مند است.مجموعه شناخت هایی که به زندگی و روابط اجتماعی انسان ها مربوط می شود و در قلمرو علم الاجتماع یا علوم اجتماعی قرار می گیرد.
- فایده و کاربرد دانش اجتماعی
جوامع به صورت طبیعی،به تدریج رشد می کنند و سازمان ها و نهادهای مختلفی در آن به وجود می آید،اما جامعه شناسی می خواهد روابط و مسائل اجتماعی ناشی از آن را بررسی و ارزیابی کند و نسبت به آنچه در جامعه می گذرد،معرفت کافی و صحیحی پیدا کند.این همان علم به خاطر علم یا دانش بی غرضانه است که کسب آن وظیفه ی هر انسانی است.اما از جامعه شناسی انتظار می رود که در پرتو شناخت علمی خود به حل مشکلات اجتماعی کمک کند و راه هایی برای تسلط انسان بر روابط اجتماعی و بر سازمان ها و نهادهایی که در کنترل انسان است بیابد.نه آنکه فقط برای مسائل و مشکلات جامعه ی بشری راه حل جستجو کند،بلکه به پیش بینی بپردازد و آینده نگری کند و قوانین حاکم بر گذشته ی اقوام و ملل را در سازمان دادن به روابط آینده آنها دریابد.در بعضی موارد،روش ها و فنون تحقیق دانش اجتماعی به حدی پیشرفت کرده است که با سنجش های دقیق می توان تا حدی به آینده نگری پرداخت؛برای مثال،در مورد چگونگی افزایش یا کاهش جمعیت یا دگرگونی هایی که در آرای مردم نسبت به مسائل مختلف به وجود می آید(بررسی افکار عمومی در انتخابات)یا فنون تبلیغات بازرگانی یا بهترین طریق اداره کردن یک کارخانه یا نحوه ی مددکاری اجتماعی در گروه های مختلف و غیره،مستلزم تحقیقات طولانی درباره ی آن مسئله است و احتیاج به اطلاعات همه جانبه و کامل دارد.
به هر حال،می توان گفت که شناخت کافی،مقدمه ی دخالت و اظهار نظر صحیح و یافتن راه حل منطقی است،وگرنه کسی با شعور ساده و نبوغ ذاتی ممکن است مسائل را شناسایی کند و راه حل ارائه دهد،بدون اینکه به علم متکی باشد،ولی این راه حل ها متناقض و کوتاه مدت و موضعی خواهد بود.به علاوه،تحقیق در مورد یک جامعه نه تنها به روش ها و فنون شناخته شده نیازمند است،بلکه باید به صورت منظم و جامع انجام گیرد و علل و ریشه های موضوع شناخته شود و مناسبات آن با دیگر عوامل اجتماعی تعیین گردد.
داوری افراد عادی در مورد جامعه و مسائل اجتماعی،غالبا ظاهری و گذرا و تا حدی بر احساسات و نظریات شخصی استوار است.می توان گفت که قضاوت عامیانه،حقایق اجتماعی را بر حسب تمایلات،احساسات و اغراض تعبیر و تفسیر می کند و مسائل را آنطور که می خواهد می بیند نه آنطور که هست؛چنانکه دو فردی که دارای عقاید مختلفی هستند،درباره ی یک موضوع معین نظر واحدی ندارند.جامعه شناس سعی می کند واقعیت اجتماعی را چنانکه هست بررسی کند و به همین دلیل،آسانتر می تواند به ریشه ها و علل و قوانین حاکم بر آن پدیده ها دست یابد و احیانا،راه حل علمی عرضه کند.
- اهمیت مطالعه ی جامعه شناسی
مطالعه ی جامعه شناسی به دلایل متعددی اهمیت دارد.با مطالعه ی جامعه شناسی است که می توانیم نگاه تازه ای به محیط اجتماعی بیفکنیم و جایگاه خود را در جامعه مشخص کنیم و نیز گروه هایی را که با آنها کمتر در ارتباط بوده یا هرگز با آنها تماس نداشته ایم،دوباره بررسی کنیم.با استفاده از ابزارهایی که جامعه شناسی در اختیار ما قرار می دهد،می توانیم محیط های دیگر و فرهنگ هایی را که قبلا اطلاع کمی از آنها داشته ایم، بشناسیم.جامعه شناسی ممکن است توانایی ما را در فهم منشا نظرها و گرایش هایی که با نظرها و گرایش های ما به کلی متفاوت است افزایش دهد و در نهایت،می توانیم با آن به فهم نیروهای اجتماعی موثر بر رفتار ما و اطرافیان ما نائل آییم.
سرانجام،مطالعه ی جامعه شناسی انسان را آماده می سازد تا شیوه های تازه ای را برای مشاهده ی چهره ی متغیر واقعیت اجتماعی و واکنش مناسب نسبت به آن جستجو کند.
- جامعه شناسی ادبیات
«ادبیات نماینده زندگی و یک حقیقت اجتماعی است و «جامعه شناسی ادبیات» در پی شنیدن فریادهای روح هنرمند شاعر و نویسنده است.در واقع جامعه شناسی ادبیات،شاخه ای از جامعه شناسی معرفت است که به منظور مفهوم نمودن پیوندهای متن ادبی و جامعه،به بررسی رابطه اثر ادبی و ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی می پردازد.این رشته یکی از پیچیده ترین علوم میان رشته ای است که در اواخر قرن 19 شکل گرفت و در قرن 20 با اندیشه های متفکرانی از جمله "لوسین گلدمن"،فیلسوف و منتقد رومانی تبار فرانسوی و از پیشگامان برجسته مکتب ساختارگرایی به اوج خود رسید.اندیشه های گلدمن به دوشاخه اصلی فلسفه و جامعه شناسی ادبیات تقسیم می شوند اما بیشترین تاثیر وی را باید در جامعه شناسی ادبیات و به ویژه در جامعه شناسی رمان دانست.وی نظریه خود را با عنوان تاثیر عوامل اقتصادی و اجتماعی بر آفرینش ادبی در دفاع از جامعه شناسی ادبیات بنا نهاده است و در دفاع از نظریه خود و رد منتقدانش مقاله ای را با عنوان پیوند آفرینش ادبی با زندگی اجتماعی ارائه داد و به دنبال آن ،حاصل نظریه خود برپایه رویکرد ساختارگرایی تکوینی،که به خصلت جمعی آفرینش هنری می پردازد را در مجموعه ای به نام "دفاع از جامعه شناسی رمان" منتشر نمود.به عقیده گلدمن خصلت جمعی آفرینش ادبی،پیامد آن است که ساختار آثار با ساختارهای ذهنی گروه های اجتماعی،در درون اجتما ع شکل می گیرند و بنابراین شاعر و نویسنده مولود و محصول اجتماعند.»
هر دانش،برای آنکه بر بنیان محکمی استوار گردد،باید پیش از هرچیز،مبادی و اصول خود را به صورت دقیق و منظم و علمی،تنظیم و تدوین کند و در دسترس دانش پژوهان و جویندگان قرار دهد.در حقیقت،گذر از مراحل پیچیده و دشوار علم،مستلزم راه یافتن به مبانی آن علم است که با شیوه های منظم و صحیح،بتواند ذهن کنجکاو پژوهنده ی مبتدی را از مراحل اولیه عبور دهد و به قله های دانش و افقهای دوردست هدایت کند.در واقع،دشوارترین مرحله ی دستیابی به هر علم،مرحله ی ورود به آن است.به همین دلیل،در بیشتر رشته های علمی،بخش مهمی از نیروی استادان و متخصصان و مربیان تربیتی،صرف تهیه و تنظیم مقدمات و تدارک اصول و مبانی می شود تا انتقال آن را به دانش پژوهان تسهیل کند و امکان درک صحیح و منطقی آن فراهم شود.
جامعه شناسی- که هدفش مطالعه و شناخت علمی زندگی اجتماعی انسان ها و فهم رفتارها و پیوند گروهی است- در چند دهه ی گذشته،از وسعت زمینه و اقبال فراوانی برخوردار بوده است؛به گونه ای که اکنون،علاوه
بر دانشجویان رشته های خاص علوم اجتماعی از جمله جامعه شناسی،دانش پژوهان دیگر رشته های علوم انسانی،مانند حقوق،ادبیات،مدیریت،اقتصاد،تاریخ و غیره،به فهم عمیق و علمی مسائل اجتماعی علاقه مندند و به این دانش رو آورده اند.
تا آنجا که تاریخ نشان می دهد،انسان در حیات خود،به صورت گروهی و دسته جمعی زندگی می کرده است.حتی انسان غارنشین و بشری که در قلب جنگل ها یا در جزایر دور افتاده زندگی می کرده،در هر زمان و مکانی که نشانی از او هست،انسانی اجتماعی بوده است و در واقع،کمتر می توان انسان را جدا و مستقل از جامعه ملاحظه و بررسی کرد یا زندگی صرفا فردی برای او قائل شد.گذشته از بقایای جسمانی موجودات(مانند اسکلت ها و فسیل ها)،تمامی آثاری که از گذشته ی انسان بر جای مانده،آثار گروهی و جمعی است یا تحت تاثیر نیازها و مناسبات اجتماعی او ساخته و پرداخته شده است،چنانکه هنرها و دست افزارها و مجموعه های تمدن و فرهنگ و آثار دیگر انسانی چنین است.
بررسی تحول حیات اجتماعی انسان در طول تاریخ در جوامع مختلف،و روابط خاصی که در تاریخ هر جامعه شکل گرفته،و دگرگونی های به وجود آمده در جوامع،و نیز آثار و نتایج حاصل از زندگی دسته جمعی که نظام های اجتماعی مختلفی را به وجود آورده است،موضوع علوم اجتماعی را تشکیل می دهد.می توان گفت،موضوع علوم اجتماعی،شناخت علمی پدیده های اجتماعی است که در زمانی کم و بیش طولانی شکل گرفته است و پدیده های اجتماعی حول محور انسان اجتماعی و ویژگی های آن دور می زند.
مجموعه فنون،هنرها،ساخته های دست بشری و آثار دیگری که فکر و رفتار نوع انسان را نشان می دهد،به صورت یک نظام کامل و همه جانبه جلوه گر می شود که تحت عنوان فرهنگ تعریف می شود.از این دیدگاه می توان گفت یکی از ویژگی های نوع انسان،داشتن فرهنگ است که در هیچ اجتماع حیوانی نمی توان نظیر آن را ملاحظه کرد.
فرهنگ به یک معنی،شامل آثار مادی و معنوی است که در جوامع بشری بروز و ظهور کرده و در طول تاریخ انسان به وجود آمده و باقی مانده است.به علاوه،فرهنگ نه فقط سازمان اجتماعی جوامع را می سازد،بلکه بر کلیه ی اعمال و رفتارهای هر جامعه نظارت دارد.سطح فرهنگ هر جامعه مستقیما با پیشرفت علوم،فنون،
دانش ها و حیات دینی و معنوی جوامع بشری در ارتباط است.می توان تمایزات و ویژگی های دیگری نیز برای اجتماعات انسانی جستجو کرد؛به طور مثال : روابط خویشاوندی و سلسله مراتب قدرت،ارزش های معنوی و اخلاقی،روابط حقوقی،سازمان حکومتی،ملیت و غیره؛اما همین توضیحات کافی است تا نشان دهد که تا چه حد جامعه ی بشری از هر جهت ممتاز و مشخص است و می توان گفت زندگی اجتماعی به این معنی،خاص نوع انسان است و تکامل و پیچیدگی های آن تا حد زیادی به بررسی و مطالعه ی خاص نیاز مند است.مجموعه شناخت هایی که به زندگی و روابط اجتماعی انسان ها مربوط می شود و در قلمرو علم الاجتماع یا علوم اجتماعی قرار می گیرد.
- فایده و کاربرد دانش اجتماعی
جوامع به صورت طبیعی،به تدریج رشد می کنند و سازمان ها و نهادهای مختلفی در آن به وجود می آید،اما جامعه شناسی می خواهد روابط و مسائل اجتماعی ناشی از آن را بررسی و ارزیابی کند و نسبت به آنچه در جامعه می گذرد،معرفت کافی و صحیحی پیدا کند.این همان علم به خاطر علم یا دانش بی غرضانه است که کسب آن وظیفه ی هر انسانی است.اما از جامعه شناسی انتظار می رود که در پرتو شناخت علمی خود به حل مشکلات اجتماعی کمک کند و راه هایی برای تسلط انسان بر روابط اجتماعی و بر سازمان ها و نهادهایی که در کنترل انسان است بیابد.نه آنکه فقط برای مسائل و مشکلات جامعه ی بشری راه حل جستجو کند،بلکه به پیش بینی بپردازد و آینده نگری کند و قوانین حاکم بر گذشته ی اقوام و ملل را در سازمان دادن به روابط آینده آنها دریابد.در بعضی موارد،روش ها و فنون تحقیق دانش اجتماعی به حدی پیشرفت کرده است که با سنجش های دقیق می توان تا حدی به آینده نگری پرداخت؛برای مثال،در مورد چگونگی افزایش یا کاهش جمعیت یا دگرگونی هایی که در آرای مردم نسبت به مسائل مختلف به وجود می آید(بررسی افکار عمومی در انتخابات)یا فنون تبلیغات بازرگانی یا بهترین طریق اداره کردن یک کارخانه یا نحوه ی مددکاری اجتماعی در گروه های مختلف و غیره،مستلزم تحقیقات طولانی درباره ی آن مسئله است و احتیاج به اطلاعات همه جانبه و کامل دارد.
به هر حال،می توان گفت که شناخت کافی،مقدمه ی دخالت و اظهار نظر صحیح و یافتن راه حل منطقی است،وگرنه کسی با شعور ساده و نبوغ ذاتی ممکن است مسائل را شناسایی کند و راه حل ارائه دهد،بدون اینکه به علم متکی باشد،ولی این راه حل ها متناقض و کوتاه مدت و موضعی خواهد بود.به علاوه،تحقیق در مورد یک جامعه نه تنها به روش ها و فنون شناخته شده نیازمند است،بلکه باید به صورت منظم و جامع انجام گیرد و علل و ریشه های موضوع شناخته شود و مناسبات آن با دیگر عوامل اجتماعی تعیین گردد.
داوری افراد عادی در مورد جامعه و مسائل اجتماعی،غالبا ظاهری و گذرا و تا حدی بر احساسات و نظریات شخصی استوار است.می توان گفت که قضاوت عامیانه،حقایق اجتماعی را بر حسب تمایلات،احساسات و اغراض تعبیر و تفسیر می کند و مسائل را آنطور که می خواهد می بیند نه آنطور که هست؛چنانکه دو فردی که دارای عقاید مختلفی هستند،درباره ی یک موضوع معین نظر واحدی ندارند.جامعه شناس سعی می کند واقعیت اجتماعی را چنانکه هست بررسی کند و به همین دلیل،آسانتر می تواند به ریشه ها و علل و قوانین حاکم بر آن پدیده ها دست یابد و احیانا،راه حل علمی عرضه کند.
- اهمیت مطالعه ی جامعه شناسی
مطالعه ی جامعه شناسی به دلایل متعددی اهمیت دارد.با مطالعه ی جامعه شناسی است که می توانیم نگاه تازه ای به محیط اجتماعی بیفکنیم و جایگاه خود را در جامعه مشخص کنیم و نیز گروه هایی را که با آنها کمتر در ارتباط بوده یا هرگز با آنها تماس نداشته ایم،دوباره بررسی کنیم.با استفاده از ابزارهایی که جامعه شناسی در اختیار ما قرار می دهد،می توانیم محیط های دیگر و فرهنگ هایی را که قبلا اطلاع کمی از آنها داشته ایم، بشناسیم.جامعه شناسی ممکن است توانایی ما را در فهم منشا نظرها و گرایش هایی که با نظرها و گرایش های ما به کلی متفاوت است افزایش دهد و در نهایت،می توانیم با آن به فهم نیروهای اجتماعی موثر بر رفتار ما و اطرافیان ما نائل آییم.
سرانجام،مطالعه ی جامعه شناسی انسان را آماده می سازد تا شیوه های تازه ای را برای مشاهده ی چهره ی متغیر واقعیت اجتماعی و واکنش مناسب نسبت به آن جستجو کند.
- جامعه شناسی ادبیات
«ادبیات نماینده زندگی و یک حقیقت اجتماعی است و «جامعه شناسی ادبیات» در پی شنیدن فریادهای روح هنرمند شاعر و نویسنده است.در واقع جامعه شناسی ادبیات،شاخه ای از جامعه شناسی معرفت است که به منظور مفهوم نمودن پیوندهای متن ادبی و جامعه،به بررسی رابطه اثر ادبی و ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی می پردازد.این رشته یکی از پیچیده ترین علوم میان رشته ای است که در اواخر قرن 19 شکل گرفت و در قرن 20 با اندیشه های متفکرانی از جمله "لوسین گلدمن"،فیلسوف و منتقد رومانی تبار فرانسوی و از پیشگامان برجسته مکتب ساختارگرایی به اوج خود رسید.اندیشه های گلدمن به دوشاخه اصلی فلسفه و جامعه شناسی ادبیات تقسیم می شوند اما بیشترین تاثیر وی را باید در جامعه شناسی ادبیات و به ویژه در جامعه شناسی رمان دانست.وی نظریه خود را با عنوان تاثیر عوامل اقتصادی و اجتماعی بر آفرینش ادبی در دفاع از جامعه شناسی ادبیات بنا نهاده است و در دفاع از نظریه خود و رد منتقدانش مقاله ای را با عنوان پیوند آفرینش ادبی با زندگی اجتماعی ارائه داد و به دنبال آن ،حاصل نظریه خود برپایه رویکرد ساختارگرایی تکوینی،که به خصلت جمعی آفرینش هنری می پردازد را در مجموعه ای به نام "دفاع از جامعه شناسی رمان" منتشر نمود.به عقیده گلدمن خصلت جمعی آفرینش ادبی،پیامد آن است که ساختار آثار با ساختارهای ذهنی گروه های اجتماعی،در درون اجتما ع شکل می گیرند و بنابراین شاعر و نویسنده مولود و محصول اجتماعند.»