- ب ب +

معاد جسمانی در شعر صائب تبریزی

 مرا ز روز قیامت غمی که هست این است
کـــه روی مـــردم عـــالـــم دوبـــار بایـــد دیـــد
 
هر که این بیت صائب را می‌خواند می‌گوید: شاعر چه دل پر دردی از مردم زمانه‌اش داشته است!  ترس از قیامت آنقدر شاعر را عذاب نمی‌دهد که دیدن دوبارۀ روی مردم.
اما گویی حرف صائب چیز دیگری است، عقیدۀ مهمی را پوشیده در لباس شعر طرح می‌کند. می‌پرسیم مگر در قیامت افراد با همین قیافه دنیاوی برانگیخته می‌شوند که دو بار باید آنها را دید؟
این جنجالی‌ترین پرسش در بین حکیمان روزگار صائب بود. نظریۀ معاد جسمانی ملاصدرا که قائل به انگیختن بدن عنصری با قیافۀ این جهانی بود مورد نقد و اعتراض بسیاری از مخالفانش قرار گرفت. ملاصدرا به دلیل نظریات انقلابی‌اش مثل حدوث جسمانی روح، اصالت وجود، معاد جسمانی و دیگر ابتکارات فلسفی‌اش 15 سال به انزوا رفت بعد هم افکارش تا یک قرن از سپهر فلسفی ایران کنار رانده شد.
 
اما شاعر در بیت فوق الذکر می‌گوید : «روی مردم عالم دوبار باید دید». نکته در همین «دو بار دیدن روی افراد است یکی در این جهان ودیگری در روز معاد. شاعر قائل به بعث جسم عنصری و عین بدن فرد است. و همسو با عقیدۀ ملاصدراست که می‌گوید:
«اعتقاد ما در حشرِ بدنها این است که در روز قیامت بدن‌های انسان از قبر بگونه ای بیرون می آید که هر کسی او را نگاه کند می گوید این فلان شخص است و آن هم فلان شخص» (ملا صدرا، تفسیر القرآن الکریم:    جلد : 6  صفحه : 73).
 
 صائب اعتقاد به انگیزش بدن عنصری در معاد و «تشخص نفس به بدن در روز قیامت» را با ایماژهای شاعرانه به تفاریق بازآفرینی کرده است. برخی از ابیات او را بخوانید
 
در قیامت شسته رو برخیزد از آغوش خاک
چهره هر کس که از اشک ندامت تر شده است
 
با جسم، روح من چو مسیحا کند عروج
شهباز من به جا نگذارد نشینه را
 
کند جان در تن دیوان حشر از معنی رنگین
شهید عشق او چون در صف محشر شود پیدا
 
تن پرستان و سبک خیزی محشر، هیهات
هر که شب سیر خورد وقت سحر سنگین است
 
در قیامت سر به پیش افکنده می خیزد زخاک
هر که اینجا گردن از بهر تماشا می کشد
 
آن که می گوید قیامت بر نمی خیزد، کجاست؟
تا در آن مژگان تماشای صف محشر کند
 
محمود فتوحی رودمعجنی