- ب ب +

احیاء و حفظ تراث با تصحیح عالمانهٔ متون

 در فضاهای فلسفی آکادمیک ما تصحیح متون، به مثابه کاری بی‌ارزش یا اقلاً کم‌ارزش تلقی می‌شود و چنان که باید قدرش شناخته نمی‌شود. قریب به اتفاق فلسفه‌پژوهان تصحیح را کاری ساده و دم‌دستی می‌پندارند که از عهدهٔ هر کسی برمی‌آید! کسانی که با دشواری‌های فن/علمِ تصحیح آشنایی دارند، به نیکی می‌دانند که گاه تصحیح قیاسی‌اجتهادی یک متن، سه یا چهار برابر تألیف یک کتاب خوب، وقت می‌برد.
این نگاه ارزش‌داورانهٔ سلبی به تصحیح باعث شده که دانشجویان تحصیلات تکمیلی علوم عقلی، کم‌تر به پایان‌نامه‌ها و رساله‌های مرتبط با تصحیح متون روی آورند. دقیقاً به همین جهت است که بسیاری از کتب دسته‌اول فلسفی، منطقی و کلامی ما توسط غیر متخصصان، تصحیح شده و از آنجا که این مصححین، غالباً، نگاه‌‌شان به این آثار، هم‌چون نگاه به یک اثر ادبی یا تمدنی بوده و اشراف موضوعی لازم برای تصحیح یک متن حِکمی را نداشته‌اند، محصول نهایی این تصحیحات، آثاری درخور و نزدیک به نگاشتهٔ مصنفان آن‌ها نبوده است.
کاش می‌شد به جای عمل غیرعلمیِ استخراج مقاله از پایان‌نامه و رساله، دانش‌آموختگان را ملزم به تصحیح یک متن مرتبط با رشتهٔ تحصیلی‌ خودشان می‌کردند. راه احیاء و حفظ تراث سنت ما، تصحیح عالمانه و نکته‌سنجانه است.
مایهٔ اعجاب است که مستشرقی چون نیکلسون سی سال از عمر خود را صرف «مثنوی‌معنوی» مولانایِ ما می‌‌کند یا دانشمندانی مانند عبدالرحمن بدوی -که ظاهراً مسلمانی، زاده و بزرگ‌شدهٔ مغرب‌زمین است-، ایزوتسو و حتی هانری کربن و... به اهمیت تصحیح واقف بوده‌اند و به این مهم، همت‌گمارده‌اند، وانگهی در فضای فلسفی ما، وضعیت کلی مقولهٔ تصحیح متون در میان اندیشمندان ایرانی -و به طور خاص فلسفه‌دانان- چنان نابسامان است که بزرگترین تراث منطقی مسلمانان، یعنی «شفا»ی ابن‌سینا، علاوه بر این‌که در بازار یافت نمی‌شود، همان یکی‌دو نسخهٔ نایاب، چنان مغلوط و نامضبوط است که پژوهشگر را از مطالعهٔ این اثر سترگ، دل‌زده و رمیده می‌کند. برخی آثار این فیلسوف بزرگ تاریخ اسلام و ایران تا همین چند سال پیش به زیور طبع آراسته نشده بود و برخی دیگرشان کماکان در کتابخانه‌های ترکیه و لندن و... خاک می‌خورد! بسیاری از آثار خواجه نصیر یا چاپ نشده یا با تصحیح‌های غیرحرفه‌ای و ضعیف روانهٔ بازار گشته است، به گونه‌ای که مدرسان کتب خواجه ابتدا باید از صحت انتساب این اقوال به ایشان اطمینان خاطر بیابند و سپس به دغدغهٔ اصلی‌شان که همانا فهم و انتقال متن به شاگردان است فکر کنند. هم «اساس‌الاقتباس» -که گویا یکی از مصححان، این کتاب را با اثری ادبی اشتباه گرفته!- و هم «تجرید» نیاز به تصحیح انتقادی و بر اساس نُسخ معتبرتر دارند. می‌توان فهرست بلند بالایی از این دست کتبی که محتاج تصحیحی عالمانه و استاندارد می‌باشند، تهیه کرد و این خود، یکی دیگر از کارهای زمین مانده است. حسن ختام این یادداشت را این بیت انگیزشی «عطار» قرار می‌دهم:
 
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت
 
امین سیدی