- ب ب +

انسجام دستوری در شعر قیصر امین‌پور

قیصر امین­پور، از شاعران نام­آور معاصر، اشعار بسیاری را در قالب­های مختلف شعری سروده است. اشعار امین­پور به واسطۀ تسلّط شاعر بر زبان فارسی و آشنایی او با واژگان و ظرفیت­های دستوری و واژگانی ادبیات فارسی، از شگردهای انسجامی به نحو مطلوبی بهره­مند است.
 کلیۀ روابط عناصرِ تشکیل‌دهندۀ اثر با یکدیگر و ارتباط ذاتی میان همۀ عناصر اثر ادبی و هنری که تمامیّت و کلیّت آن اثر را دربرمی­گیرد و به آن انسجام و یکپارچگی می­بخشد، ساختار اثر نامیده می­شود‌ (علوی­مقدّم، 1377: 186). آنچه موجب انسجام یک اثر ادبی و ساختار آن می­شود، روابط معنایی، لفظی، نحوی و... میان عناصر متن است. بر قرار گرفتن واژه­ها در بافت جمله و به­هم­پیوستن جمله­ها به یکدیگر، روابطی حاکم‌ است که موجب هماهنگی و انسجام ساختار متن می­شود.
 
انسجام دستوری به واسطۀ شگردهایی چون حذف، ارجاع، جانشینی و ربط انجام می­گیرد. در شعر قیصر امین­پور، سه شگرد ارجاع، حذف و ربط از جایگاه ویژه­ای برخوردار است و شاعر با استفاده از این تمهیدات به اشعار خود انسجام بخشیده است:
 
4ـ1ـ1ـ ارجاع: در فرایند ارجاع، درک و تفسیر معنای پاره­ای از کلمات با رجوع به عناصری دیگر محقّق می­شود؛ یعنی یک کلمه، زمینۀ فهم کلمه­ای دیگر را فراهم می­کند‌ (معین­الدینی، 1382: 306). ارجاع به دو نوع درون­متنی و برون­متنی تقسیم می­شود. در ارجاع برون­متنی، معنی از خود متن آشکار نمی­شود، بلکه با رجوع به موقعیت خاصی که گوینده از آن سخن می­گوید، می­توان به معنی پی­برد. اما در ارجاع درون­متنی، مرجع عنصر ارجاع‌دهنده، در خود متن وجود دارد‌ (شعبانلو و همکاران، 1387: 170) برای نمونه در این شعر قیصر امین­پور، سه ضمیر «من، تو، او» دارای مرجع برون­­متنی‌اند و تنها با رجوع به بافت موقعیتی کلام، قابل‌تعبیر و شناسایی هستند:
 
ـ باری ­­من و تو بی­گناهیم‌/‌ او نیز تقصیر ندارد‌/‌ پس بی­گمان این کار‌/‌ کار چهارم شخص مجهول است‌ (امین­پور، 1390: 155).
 
   بنابراین، مرجع ضمایر فوق در متن وجود ندارد و این گونه ارجاع سبب انسجام سخن نشده است، بلکه انسجام شعر فوق بیشتر از طریق تناسبی که میان ضمایر فوق برقرار ساخته، به وجود آمده است. به عبارت دیگر، «انسجام، پیش­انگاری چیزی است که قبلاً در سخن آمده است. خواه در یک جمله قبل، خواه در چندین جمله‌ (پاراگراف، فصل یا...) ماقبل»‌ (بهجو، 1377: 193). از این ­رو، آن دسته از ارجاع­هایی در متن انسجام ایجاد می­کند که دارای مرجع درون‌متنی باشد. در ارجاع­های درون­متنی، مرجع سخن هم می­تواند قبل از عنصر ارجاع‌دهنده قرار بگیرد و هم پس از آن. بسته به نوع قرار گرفتن مرجع، ارجاع به دو نوع پیشرو و پسرو تقسیم می­شود‌ (همان­جا) و هر دو نوع آن، موجب انسجام سخن می­شوند. در شعر قیصر امین­پور، زمینه­های ارجاع درون­متنی بسیاری وجود دارد. در برخی شعرها، مرجع عنصر ارجاع­دهنده در ابتدای شعر آورده می­شود و سپس به طور مداوم در سراسر فضای شعر بدان ارجاع داده می­شود. برای نمونه در شعر زیر، «مترسک» یا «شاخه لاغر بیدی کوتاه» مرجع ضمایر متصل «- ش» است که در ادامه تکرار می‌شود و این ارجاع­های پیوسته، به شعر انسجام بخشیده است:
 
ـ ایستاده در باد‌/ شاخه لاغر بیدی کوتاه‌/ بر تنش جامه­ای انباشته از پنبه و کاه‌/ بر سر مزرعه افتاده بلند‌/ سایه­اش سرد و سیاه‌/ نه نگاهش را چشم‌/ نه کلاهش را پشم‌/ سایۀ امن کلاهش اما‌/‌ لانۀ پیر کلاغی است‌ (امین­پور، 1390: 141).
 
   در نمونۀ زیر نیز، «گلبو» مرجع ضمیر «تو» است که به آن ارجاع داده می­شود:
 
ـ گلبو‌/‌ باران با بوی بوسه­های تو می­بارد‌/ ...گلبو‌/‌ گلخانۀ جهان‌/ خالی است‌/‌ لبریز بوی تو بادا‌/‌ باد‌ (همان: 121).
 
   یا در نمونۀ زیر، ابتدا از «روزی ناگزیر» سخن به میان می­آورد، سپس در ادامۀ شعر، به آن روز ارجاع می­دهد و ویژگی­های آن را بیان می­کند. این تکرار که چندین­بار در سطح شعر تکرار می­شود، به شعر انسجامی ویژه بخشیده است:
 
ـ‌ آن روز ناگزیر که می­آید‌/ روزی که عابران خمیده‌/ یک لحظه وقت داشته باشند‌/ تا سربلند باشند‌/‌ و آفتاب را‌/ در آسمان ببینند‌/ ... آن روز ‌/‌ پرواز دست­های صمیمی‌/ در جستجوی دوست آغاز می­شود‌/ ...‌/‌ آن روز آشیان کبوترهاست‌/ ...‌/ آن روز‌/‌ بی­چشم­داشت بودن لبخند‌/‌ قانون مهربانی است‌/ ...‌/ آن روز‌/‌ دیوار باغ و مدرسه کوتاه است‌ (همان: 235- 239).
 
   در شعر زیر، ابتدا «عشق» را مورد خطاب قرار می­دهد و در بیت­های بعد با ضمیر «تو» به آن ارجاع می­دهد:
 
ـ ای عشق، ای ترنم نامت ترانه­ها‌/ معشوق آشنای همه عاشقانه­ها‌/ ... با هر نسیم دست تکان می­دهد گلی‌/ هر نامه­ای ز نام تو دارد نشانه­ها‌/ ... کوچه به کوچه سر زده­ام کو به کوی تو‌/ چون حلقه در به در زده­ام سر به خانه­ها‌ (همان: 50- 51).
 
   در بعضی موارد نیز، ابتدا عنصر ارجاع­دهنده در فواصل مختلف شعر آورده می­شود و مرجع آن در پایان شعر ذکر می­شود که این نوع ارجاع نیز، موجب انسجام شعر امین­پور شده است. برای نمونه در شعر زیر، در تمامی ابیات از «تو» سخن به میان می­آید و در بیت پایانی مرجع آن که «عشق» است، آورده می­شود:
 
ـ آبروی بهارها با تو‌/ عطش شوره­زارها با تو‌/ خون لبخند گل به گردن باد‌/ خون­بهای بهارها با تو‌/ ...بارها از تو گفته­ام از تو‌/‌ بارها از تو بارها از تو‌/ ای حقیقی­ترین مجاز، ای عشق‌/‌ ای همه استعاره­ها با تو‌ (همان: 189- 191).
 
4ـ1ـ2ـ حذف: حذف به معنی نیاوردن کلمه یا بخشی از جمله در سخن است، بدین صورت که با استفاده از معنای کلام بتوان به وجود آن پی برد. حذف زمانی صورت می­گیرد که یک عنصر پیش­ا­­نگاشته در متن وجود داشته باشد؛ یعنی چیزی قبلاً ذکر یا شناسانده شده است. حذف یا به قرینۀ لفظی صورت می­گیرد یا به قرینۀ معنوی و زمانی موجب انسجام سخن می­شود که به قرینۀ لفظی صورت بگیرد. به عبارت دیگر، حذف یک پیوند درون­متنی است و زمانی انسجام­بخش است که عنصر پیش­انگاشته در متن وجود داشته باشد و مرجع حذف پیش از خود آن، در متن ذکر شده باشد‌ (شعبانلو و همکاران، 1387: 171). در شعر قیصر امین‌پور، حذف کلمه، جمله یا بخشی از سخن به طور گسترده‌ای به کار رفته و استفاده از این شگرد، به شعر او انسجام خاصی بخشیده است. نمونه­های زیر به‌خوبی نشان‌دهندۀ قدرت شاعر در به‌کارگیری مناسب این شگرد برای ایجاد انسجام در سخن است:
 
ـ نه چندان بزرگم‌/ که کوچک بیابم خودم را‌/‌ نه آنقدر کوچک [= هستم]‌/‌ که خود را بزرگ[= بیابم]‌ (امین پور، 1390: 26).
 
ـ دیروز‌/ ما زندگی را‌/‌ به بازی گرفتیم‌/‌ امروز او‌/ ما را [= به بازی گرفت]‌ (همان: 339).
 
ـ باران‌/‌ بهاران را‌/ جدی نمی‌گیرد‌/ چشمان من‌/ خیل غباران را[= جدی نمی‌گیرد]‌ (همان: 126).
 
   حذف در شعر قیصر گاهی تمام فضای شعر را دربرمی­گیرد؛ بدین معنی که یک عبارت، جمله یا کلمه در ابتدای شعر ذکر می‌شود و تا پایان شعر به استناد آن عبارت ذکر شده، حذف صورت می­گیرد. برای نمونه در شعر زیر، عبارت «دوست داری» ابتدای شعر آورده شده و در چند بند بعدی تکرار شده است، برای پرهیز از تکرار در بندهای دیگر مصداق­های آن‌ ذکر می­شود و به این شکل حذف صورت می­گیرد:
 
ـ دوست داری‌/ راه رفتن زیر باران را‌/ [= دوست داری] در خیابان­های بی­پایان تنهایی‌/ دست خالی بازگشتن‌/‌ از صف طولانی نان را‌/‌ [= دوست داری] در اتاقی خلوت و کوچک‌/‌ رفتن و برگشتن و گشتن‌/ لای کاغذپاره­ها‌/‌ ...‌ (همان: 101- 102).
 
   همچنین در نمونۀ زیر، شعر با جملۀ «صدای تو مرا دوباره برد» آغاز می­شود و با تکرار حرف اضافۀ «به» در بیست و دو بند بعدی، خاطرات شاعر تداعی می­شود. در این شعر، جملۀ فوق از تمام بندهای بعدی حذف و به این شکل وحدت و انسجام ایجاد شده است:
 
ـ صدای تو مرا دوباره برد‌/ به کوچه­های تنگ پابرهنگی‌/ به عصمت گناه کودکانگی‌/ به عطر خیس کاهگل‌/‌ به پشت بام­های صبح زود... به خواب­های دور‌/ به غربت غریب کوچه­های خاکی صبور‌/ به کرک­های خط سبزه‌/‌ بر لب کبود رود‌/‌ به بوی لحظه‌های هر چه بود یا نبود‌/ ...‌ (همان: 137- 139).
 
4ـ1ـ3ـ ربط: ادات ربط از دیگر عوامل انسجام دستوری در نظریۀ هالیدی است که با توجه به معنای آن به انواع مختلفی از قبیل افزایشی[15]نظیر: یا، نه، وگرنه، گرچه؛ تقابلی[16]مثل: اما، لیکن؛ علّی:[17] پس، بنابراین، زیرا، تا؛ و ادات ربط زمانی:[18] وقتی­که، هنوز، آن­گاه، همان­گاه و...تقسیم می­شود‌ (شعبانلو و همکاران، 1387: 172). در شعر قیصر امین‌پور، انواع مختلف ادات ربط در بندهای مختلف شعر موجب انسجام شده است.
 
ادات ربط افزایشی:
 
ـ‌ ای کاش باد این همه کاغذ را‌/‌ می برد‌/‌ ای کاش باد‌/‌ یا ‌/‌ یک ذره اعتماد‌ (امین پور، 1390: 169- 170).
 
ـ نه نگاهش را چشم‌/‌ نه کلاهش را پشم‌ (همان: 141).
 
ـ اما چرا‌/ هی هرچه اتفاقی‌/‌ قندان و استکان­ها را‌/‌ در سینی‌/‌ می چینم‌/‌ یا هر چه کفش­هایم را...‌/‌ جفت می­شوند‌/ در گوش من‌/‌ دیگر صدای زنگ نمی­آید؟‌ (همان: 112).
 
ـ دردهای من‌/‌ گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست‌/‌ درد مردم زمانه است‌ (همان: 241).
 
ادات ربط تقابلی:
 
ـ ما‌/ در تمام عمر تو را در نمی یابیم‌/‌ اما‌/‌ تو‌/‌ ناگهان‌/‌ همه را در می­یابی‌ (همان: 150).
 
ـ این روزها که می­گذرد، هر روز‌/ در انتظار آمدنت هستم‌/ اما‌/‌ با من بگو که آیا من نیز‌/ در روزگار آمدنت هستم؟‌ (همان: 240).
 
ادات ربط علّی:
 
ـ این روزها که می­گذرد‌/‌ شادم‌/‌ زیرا‌/‌ یک سطر در میان‌/‌ آزادم‌ (همان: 25).
 
ـ من هیچ­چیز و هیچ­کسی را‌/‌ دیگر‌/‌ در این زمانه دوست ندارم‌/ ...‌/ زیرا‌/‌ هرچیز و هرکسی را‌/‌ که دوستر بداری‌/ ...‌/ از تو دریغ‌ می­کند‌/‌ پس‌/ من با همه وجودم‌/ خودم را زدم به مردن‌/‌ تا روزگار دیگر‌/‌ کاری به من نداشته باشد‌/ این شعر تازه را هم‌/‌ ناگفته می­گذارم‌/‌ تا روزگار بو نبرد (همان:13- 14).
 
ادات ربط زمانی:
 
ـ وقتی­که بره‌ای‌/ آرام و سر به زیر‌/ با پای خود به مسلخ تقدیر ناگزیر‌/‌ نزدیک می­شود‌/‌ زنگوله­اش چه آهنگی‌/‌ دارد؟‌ (همان: 22).
 
ـ وقتی­که غنچه­های شکوفا‌/‌ با خارهای سبز طبیعی‌/ در باغ ما عزیز نماندند‌/ گل­های کاغذی نیز‌/‌ با سیم خاردار‌/ در چشم ما عزیز نمی­مانند‌ (همان: 157).
 
ـ او را‌/‌ وقتی­که کاشتند‌/ هم سبز بود هم سرخ‌/‌ آنگاه‌/‌ آن یار بی‌قرار‌/‌ آرام در حضور خدا آسود‌/‌ هرچند سرخ سرخ به خاک افتاد‌/‌ اما‌/‌ این ابتدای سبزی او بود‌ (همان: 381).
 
ـ و صبح چون از جا پریدم‌/ در رختخوابم‌/ یک مشت پر دیدم‌/ ... آنگاه با خمیازه­ای ناباورانه‌/‌ بر شانه­های خسته­ام دستی کشیدم‌ (همان: 337).
 
رضا ستاری  و مرضیه حقیقی - بررسی شگردهای ایجاد انسجام در اشعار قیصر امین پور با تکیه بر نظریۀ زبان‌شناسی هالیدی