وارثان گوبلز
در میانهی جنگ آنگاه که اخبار و روایتهای گوناگون اوج میگیرند و خیز بر میدارند و حتی برخی متخصص رسانهای را در خود غرق میکنند - اخبار و روایتهایی که بعضاً حتی صحت و سقمشان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آنگونه که هستند نه آنگونه که دشمن آن را بازنمایی میکند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا میکند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی میبینیم و امکان رمزگشایی آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویتها را به شیوهای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیدهها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمیگیرند. شصت و هفتمین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید محمد بجانیجهانی تقدیم شده است.
وارثان گوبلز
یوزف گوبلز، وزیر تبلیغات حزب نازی، شخصیتی معروف در ایجاد پروپاگاندا و جنگ روانی طی تاریخ معاصر بود که از ابزارهای هنری ـ رسانهای و فناوریهای تبلیغاتی از جمله کاربرد «دروغهای بزرگ» برای ایجاد ترس و انفعال در روحیه مخاطبان خود استفاده میکرد. رویکرد گوبلز این بود که با ایجاد شایعات متنوع و تکرار توأمان آنها، همچنین از طریق انگزنی خیانت ملی به امتناعکنندگان همکاری با تجاوزگریهای حزب فاشیستی هیتلر، میکوشید تا یک «مارپیچِ سکوت» رسانهای بسازد. دالانی دهشتناک که در خفقان آن، تنها موافقان نسلکشی حزب، جرئت اظهارنظر داشتند.
امریکا هم در جنگ با فیلیپین و عراق، از همان سیاستهای مشهور فاشیستی بهره برد تا مدافعان مورد حمایت مردم و حامیان مردمی نظامیان ملی را از اتحاد در برابر متجاوزان، دلسرد کند و پیش از تحقق پیروزی حقیقی، وادار به تسلیم نماید. سانسور واقعیت، معکوسسازی مفاهیم، تغییر نقش مهاجم به مدافع و مقتول به جانی، از سیاستهای ثابت متفقین پس از جنگ دوم جهانی بود که در رفتار آمریکاییها و سپس رژیم اشغالگر قدس، احیا شد.
رژیم آپارتاید صهیونیستی پساز آنکه از میانه تجاوز به ایران، محتاج وساطت آمریکا برای تحقق آتشبس گردید، به صحنهپردازان رسانهای، دستور کار تغییر سوژههای انسجامآفرین به نفرتافکن را صادر کرد. آنها نهتنها به اصلیترین هدف خود یعنی همراهی تودههای مردمی در پشت کردن به ایران دست نیافتند، بلکه در برابر ساکنان معترض سرزمینهای اشغالی هم دفاعیهای نداشتند. اسرائیل نتوانست در مقابل تسلیحات ایرانی، با بهره از قدرتمندترین پدافندهای جهانی مصونیت ایجاد کند، بلکه با تصمیم متهورانه خود، ناخواسته به اتحاد هرچه بیشتر ایرانیان با رزمندگان مدافع وطن، کمک کرده بود. او بهسرعت دریافت که تنها مسیر، بهرهگیری از حربههای روانی برای معکوسسازی نتایج جنگ است.
بنابراین، تقبیح عملکرد دولت، تحریف دستاوردهای نظامی و تخریب تصویر آینده را، برای تضعیف مقاومت بیشتر ایرانیان، در دستور کار جدی خود قرار داد. رسانههای وابسته به متجاوزین، بهصراحت و با وقاحت تجاوز به کشور را «نجات مردم» نامیدند، به دولت مستقر و سپاهیان مدافع مرزهای ملی برچسب «غاصبان ایران» زدند و در توهین به شعور مردم ایران تا آنجا راندند که قصابان غزه را ناجی مشکل خشکسالی و کمآبی خواندند!
صهیونیستها بهوضوح فهمیدند ایران با ترور و بمباران به زانو درنمیآید و چه بسا منسجمتر و متحدتر نیز میشود پس برای رسیدن به اهداف شوم باند جنایتکار و کارفرمای قلدر آن، آنچه که باید شکسته شود، اتحاد مقدس میان مردم، حاکمیت و خطوط امنیت است.