منابع آگاهی به اساطیر ایران
آگاهی ما به اساطیر ایران از منابع گوناگونی سرچشمه میگیرد که «اوستا» از مهمترین آنها است.

آگاهی ما به اساطیر ایران از منابع گوناگونی سرچشمه میگیرد که «اوستا» از مهمترین آنها است. هرچند اوستا در عهد ساسانی به شکل نهاییاش مکتوب شد، اما مطالب آن بسی کهنتر است و اساطیر آریایی در ساختار عمومی آن بازتاب یافتهاند. (اوستا به زبان اوستایی به نگارش درآمد و زردشتیان همواره بر حفظ آن به این زبان اهتمام داشتهاند. اینک، حدود یکچهارم از اوستای اصلی در دست است.) «گاهان» (هفده سرود زردشت) در «یسنا» جای دارد و یسنا که مجموعهای از دعاها و نیایشهای زردشتی است، بخش مهمی از اوستا به شمار میرود. بخشی از یسنا به دوران پیش از زردشت بازمیگردد و بخشی از آن، ساختاری بهظاهر زردشتی دارد. بخش دیگری از اوستا که نقش مهمی در آگاهی ما به اساطیر ایران دارد، «یشتها» است. یشتها سرودهایی خطاب به ایزدان است و بسیاری از آنها به دوران پیش از زردشت تعلق دارند. بخشهای دیگر اوستا، با دعاها، نیایشها و آیینهای مذهبی مرتبطاند.
از دیگر منابع آگاهی ما به اساطیر ایران، ادبیات پهلوی است که مطالب گوناگونی مانند تفسیرها و دفاعیههای دینی، مطالبی درباره الهامها، کشفوشهودها، اندرزها، حماسهها، شعرها و نوشتههای تاریخی را دربر میگیرد. هرچند بسیاری از این نوشتهها، باورها و اندیشههای مربوط به زمان خود را منعکس میکنند، اما اساطیر و باورهای اوستایی نیز در برخی از آنها بازتاب یافتهاند. برای نمونه، متنی به نام «بُندَهِش»، مجموعهای از ترجمه متنهای اوستایی درباره آفرینش، چگونگی و هدف آن است. در قطعههای مفصلی از این متن میتوان با باورها و اندیشههای ایران باستان روبهرو شد و از آنجا که این متن بر تفسیرهای نویسندگان متأخر نیز مشتمل است، باید بتوان این دو را از یکدیگر تشخیص داد. مطالب اوستا در متن دیگری به نام «دینکرد» خلاصه شدهاند و دینکرد نهتنها اعتقادها، امیدها و هراسهای زردشتیان را به تصویر میکشد، بلکه برخی از اساطیر پیش از زردشت را بازگو میکند.
برخی از مورخان دوران اسلامی که به تاریخ و باورهای باستانی ملتهای مغلوب علاقمند بودهاند، به نقل برخی از اساطیر ایرانی پرداختهاند. این نقلها، منبع دیگری برای آگاهی ما به اساطیر ایراناند.
از دیگر منابع آگاهی ما به اساطیر ایران، «شاهنامه» فردوسی است. فردوسی تاریخ منثور و بازسازیشده ایران (از روز آفرینش تا چیرگی اسلام) را در شاهنامه به نظم درآورده است. در منبعی که فردوسی شاهنامه را بر اساس آن سروده و اینک از میان رفته است، اساطیر به منزله حوادثی تاریخی تعبیر میشوند؛ به نحوی که بسیاری از خدایان یا قهرمانان اساطیری به عنوان شاهان یا قهرمانان تاریخی پدیدار میشوند. هرچند فردوسی عناصر بسیاری را حذف میکند که شاید نزد خواننده مسلمان پسندیده نباشند، اما روح آثار زردشتی را بهنیکی نمایان میکند. بیشتر داستانهای شاهنامه معنا و مفهومی را حفظ میکنند که در پس نبرد کیهانی بین نیروهای خیر و شر نهفته است و این معنا و مفهوم را به صورت نبرد زمینی بین شاهان خوب و جباران جلوهگر میسازند.
اگر بخواهیم منابع آگاهی خود به اساطیر ایرانی را کمی دورتر ببریم، باید به متنهای مقدس هند باستان، یعنی به «وداها» و خصوصاً به سرودهای «ریگودا» توجه کنیم. هرچند محتواء این سرودها به دورانی بین ۱۵۰۰ تا ۵۰۰ پ.م. بازمیگردد، اما آنها در زمان بسیار متأخری به نگارش درآمدهاند. بهرغم آنکه نمیتوان تأثیر باورها و اندیشههای بومی هند بر این متنها را نادیده گرفت، اما از آنجا که بسیاری از باورها و اندیشههای هند و ایرانیان در آنها حفظ شدهاند، بااحتیاط میتوان از آنها در بازسازی اساطیر ایران پیش از زردشت استفاده کرد.
افزون بر این منابع که منابع اصلی آگاهی ما به اساطیر ایراناند، منابع دیگری همچون گزارش نویسندگان کلاسیک و خارجی، آثار باستانی و آثار هنری را میتوان برشمرد که مطمئن نیستند. از گزارش نویسندگان کلاسیک و خارجی انتظار چندانی نباید داشت. همچنین، شواهد مأخوذ از آثار هنری عمدتاً مبهماند و برداشتهای متفاوتی از آنها میشود. متنهای مربوط به آیینهای دینی و سرودهای دینی نیز بهندرت میتوانند توصیف کاملی از یک عقیده دینی ارائه کنند؛ زیرا آنها به آموزهها یا اساطیری اشاره دارند که برای دینداران مأنوساند و بیشتر بر عواطف دینی آنها اثر مینهند. از اینرو، بازسازی اساطیر همواره مناقشهانگیز بوده است.
اساطیر ایران، جان هینلز، ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران: نشر چشمه، ۱۳۶۸.