- ب ب +

نسخه‌هایی تازه‌یاب از تفسیر قرآن خواجه عبدالله انصاری

دربارۀ «نسخه‌هایی تازه‌یاب از تفسیر قرآن خواجه عبدالله انصاری در ترکیه و نجف»
 در شمارۀ ۱۸۷ آیینۀ پژوهش، مقاله‌ای به نام فوق از پژوهشگر ارجمند نسخ قرآنی، آقای مرتضی کریمی‌نیا، چاپ شده‌است. در این مقاله دو نسخه توصیف و اثبات شده‌است که هردو حاوی ربع چهارم از تفسیر قرآنی هستند که از آن خواجه عبداللّه انصاری، است. این یافتۀ مهمی است؛ چراکه اوّلاً اثبات می‌کند دعوی رشیدالدّین میبدی در نوشتن تفسیر مهمّ خود بر اساس تفسیر خواجه درست است. پیشتر دکتر شفیعی کدکنی این نکته را زیر سؤال برده‌بود. کریمی‌نیا در مقالۀ موصوف با ردّ احتجاجات شفیعی کدکنی، نشان داده‌است که نظریّۀ ایشان نادرست بوده‌است؛ ثانیاً با یافته شدن این دو نسخه معلوم می‌شود حدس رواقی مبنی بر تعلّق «بخشی از تفسیری کهن» به هرات و خواجه عبداللّه درست است و آن نسخه حاوی ربع سوم همین تفسیر است، ولی با تحریری دیگر.
 
باری، کریمی‌نیا –که بر طبق آنچه در آن مقاله گفته‌است، متن مزبور را تصحیح کرده و به چاپ سپرده‌است- پس از توصیف نسخه‌ها و توضیحاتی مفید، شواهد و لغاتی را که در متن این نسخه‌ها (به‌خصوص نسخۀ «الف» تصحیحش، نسخۀ ۱۴۲۶ کتاب‌خانۀ خلیل حمید پاشای اسپارتای ترکیّه)  جالب توجّه یافته عرضه کرده‌است که به‌راستی مهم است. با این حال، در ثبت، نگارش و توضیح برخی یا بسیاری از آن‌ها سهوها و گاه خطاهایی هست. در چند «تکّه‌نقد» به این موارد و نکاتی دیگر اشاره خواهم‌کرد تا بهره‌گیری از شواهدی که در متن مزبور آمده‌است با سهولت و صحّت بیشتری ممکن شود. در این مطلب به نکات مقدّماتی‌ای اشاره می‌کنم که بهتر است هنگام چاپ خود این متن از نظر دور نماند. در مطالب بعدی به نکات آوایی، نحوی و معنایی خواهم‌پرداخت.
 
 
خلط انواع نکات گویشی و گونه‌های زبانی: خلط بین شواهد کمیاب لغات، لغات جدید، و گونه‌های زبانی و شواهد گویشی مختصّ هروی قدیم در مطالب عرضه‌شده در مقالۀ مزبور به‌چشم می‌خورد. برخی از عناوین و شواهد (مثلاً موارد ناشی از تبدیل «باز» به «وا» مانند واایستادن، وایست، وراشتن، وی‌اندامی)  به تبدّلات واجی اختصاص دارد، قطع نظر از این که خاص گویش هروی باشد یا نه. بسیاری دیگر از شواهد اختصاص به گونۀ هروی ندارد و در متون کهن فارسی از سایر شهرها و مناطق هم دیده می‌شود؛ ازجمله آزادی (= سپاس، با حرف اضافۀ اختصاصی «از» ص۲۰)، آسا، آگُفت، انیز، آویژه، اینت، بازانداختن (= اندازه گرفتن)، باییدن/پاییدن، بترینه / بترینان، برز / برزیدن، بیوکندن (= افکندن)، بیوسیدن، پای‌سود، پذیرفتار/ پذیرفتاری، پنافتن، پیرایه، تف (= گرمای شدید)، تنک (تنگ = طناب)، جن (چن = چون)، چننده (صفت فاعلی از چدن = چیدن)، دردزد، درواخ، دستان / دستان‌گری، دستین (درواقع دستینه – در بخش بعدی خواهدآمد)، رُسته، ریزیدن (= پوسیدن و فروریختن)، ریم، زحیر، زنه (=شیهه)، زیش (= زندگی، معیشت)، سان (چونان تکواژ آزاد و نه پسوند شباهت)، سپری (= کامل و تمام)، ستیهیدن، سوزیان، شتاویدن، شوخ / شوخی (= گستاخی و عناد)، گزاییدن، گوشیدن، مه / مهین / مهینه، نابیوسیده / ناپیوسیده، ناکاری، نهمار. نگارنده امیدوار است این تفکیک نشدن ناشی از فضای محدود مقاله باشد و پیشنهاد، بلکه تأکید، می‌کند آقای کریمی‌نیا در کتابی که از این متن خواهدپرداخت بین این موارد تا حدّ ممکن تمایز قائل شود.
 
رسم خط: در ابتدای معرّفی دو نسخه آمده‌است «هر دو نسخه عموماً از نظام املایی قدیم در کتابت حروف پ چ گ و ژ به صورتِ ب، ج، ک، و ز برخوردارند» (ص۱۳). تا جایی که نگارنده دیده‌است، در نسخه‌های کهن کتابت «ژ» به شکل «ز» بسیار نادر است و لغاتی از قبیل «دز» و «کزدم (= گزدم)» درواقع با زاء هوّز نوشته و خوانده می‌شده‌اند و نه به شکل رایج امروزه (دژ و کژدم) و این البته موضوعی است که از پیشتر شناخته بوده‌است. اگر به‌راستی در این دو نسخه «ژ» را «ز» نوشته‌اند باید با ارائۀ شواهدی معلوم شود، وگرنه باید این جمله در معرّفی رسم خطّ این نسخه‌ها اصلاح گردد. ضمناً در تصاویری که در مقاله از برخی صفحات این دو نسخه هست معلوم است که در نسخۀ الف «ژ» هرموقع آمده با سه نقطه آمده‌است؛ مثلاً نک. بازبس نوژد (گ۳۸۰، ص۵۹)  و «کژی» (گ۱۶۴ر، ص۶۰).
ظاهراً «پ» و «چ» هم در این نسخه دست‌کم در مواردی از حروف متناظرشان در عربی متمایز شده‌اند؛ مثلاً نک. چُنْ و چیزیست (گ۲ر، ص۵۹) و نپذیرند (گ۱۶۳پ، ص۶۰).
 
علی شاپوران