- ب ب +

نقیضه تضمین

مجموعی از شگردهای مختلف ادبی رو به رو هستیم؛ با نوعی از تشبیه، تلمیح، تضمین، کنایه، ایهام، آشنایی زدایی و غافلگیری که در حوزه­های متعددی از آنها برای ساخت نقیضه استفاده می شود.
 «نقیضه تضمین»، گونه ای از پارودی (Parody) است که اخوان ثالث سالها پیش برای نوعی از نقیضه این عنوان را برگزید و منظور از آن گونه‌ای از نقیضه هاست که درآنها «مشاهیر کلمات و یا ابیات و مصراعها که در اصل وضع نخستین و نزد شاعر اولی برای امور و بیانات جدی بوده است، نقل و تضمین شده باشد برای مقاصد نقض و نقیضه و هزل» (اخوان ثالث، 1374: 16). وی معروف و مشهور بودن سخن نقض شده را اصلی کلی و ابتدایی در نقیضه های تضمین دانسته و طیبت آمیز بودن نقیضه را در گرو این امر و هنر نویسندة آن می‌داند.

اما در نقیضة تضمین به عنوان یکی از ویژگیهای زبان طنز و مطایبة کاریکلماتور، معمولاً با مجموعی از شگردهای مختلف ادبی رو به رو هستیم؛ با نوعی از تشبیه، تلمیح، تضمین، کنایه، ایهام، آشنایی زدایی و غافلگیری که در حوزه­های متعددی از آنها برای ساخت نقیضه استفاده می شود. ضرب المثل ها، کلمات قصار، اشعار و ابیات و مصراع ها، ترکیبات معروف، جملات مشهور کتابها، شعارهای مختلف سیاسی و اجتماعی و حتی تکیه کلام ها و
گفته­های افراد معروف مواد اصلی این کار محسوب می شوند. همچنین در این شیوه ممکن است کلمات اصل کلام جدی تضمین شده، پس و پیش شود، اگر مثبت است، منفی شود و بالعکس، قلب و تصحیف در آنها رخ دهد، مفاهیم در آنها متضاد یا متناقض شوند، خلاصه­تر و کوتاهتر شوند یا فقط یکی از ترکیبات آنها برای ساخت یک جمله جدید مطایبه آمیز استفاده شود؛ مثل این نمونه: «مرتاض، سوزن و جوالدوز را به خودش می زند!» (شاپور، 1384 :179) که ضرب المثل «یک سوزن به خودت بزن، یک جوالدوز به دیگری» را تداعی می‌کند.

سخن جدی عاریتی در نقیضه‌های به کار رفته در کاریکلماتورهای شاپور یا در ابتدا و آغاز کلام نقل و تضمین
می شود و نتیجه و مؤخره به صورت طنز و مطایبه آلود در پی آن می آید، مثل: «ماهی را هر وقت از سراب بگیری، مرده است!» (همان: 492) که نقیضة تضمین از ضرب المثل معروف «ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است»، است یا در میانه کلام آمده و پیش و پس مناسب برای آن می­آید: «مهمانی که «آش را با جاش می خورد» به صاحبخانه زحمت شستن ظرف نمی­دهد!» (شاپور:۲۸۲). گاهی اوقات هم کلام جدی عاریتی در آخر جمله می­آید، «یعنی ابتدا مقدمات و آمادگیهای بجا نشاندن و برکشیدن و جلوه‌دادن آن کلام جدی فراهم می‌شود و آنگاه در آخر، کلام مستعار می­آید» (اخوان ثالث، 1374: 162). مثل این نمونه: «مرگم را کاشتم، سبز نشد!» (شاپور:102) نقیضه در کاریکلماتورهای شاپور اکثر مواقع در میانة کلام، به صورت تضمین از ضرب المثل‌ها روی می‌دهد، چرا که معمولاً یک ضرب المثل محمل مناسبی است برای جولان دادن کاریکلماتورنویس‌ها که ذهنشان فعال است و می‌تواند مدام از جنبه های مختلف حول یک ضرب المثل، مضمون های طنز ومطایبه آمیز جدیدی را شکار کند.

در کاریکلماتورهایی که از ضرب المثل به صورت مستقیم وکامل استفاده می شود، ضرب المثل را از محل کاربرد اصلی خود و به اصطلاح «ما وُضعَ له» جدا کرده و در محلی تازه می نشانند، چنانکه گویی آن سخن محتاج به چنین پارة مکملی بوده تا طنز و مطایبه آمیز گردد و اگر نویسنده در کار خود مهارت داشته باشد، انگار که آن ضرب المثل اصلاً برای همین جای عاریتی که کاریکلماتور نویس آورده، به کار رفته است (مثلاً باتغییر در قسمت نتیجة ضرب المثل) و به این صورت در اصل ضرب المثل دخل و تصرف چندانی نمی شود، یا اگر بشود، بسیار جزیی و اندک است:

- ساعت به ریش ضرب المثل «وقت طلاست» می خندید! (شاپور: 158)

- برای بادکنک میسر نیست «یک سوزن به خودش بزند یک جوالدوز به دیگری»! (همان: 21)

استفاده از ضرب‌المثل‌ها- به غیر از این که یکی از شیوه های موفق و رایج در ساخت کاریکلماتور است- بدون عنوان کاریکلماتور نیز یکی از شیوه‌های پرکاربرد و پرطرفدار طنز و مطایبه به شمار می‌آید که در آن مثلاً نقیضة ضرب المثل را ساخته یا کلمات و عبارات اصلی آن را دست کاری می کنند و آن را به گونه ای طنز آمیز تغییر می‌دهند یا نتیجة حاصل از ضرب المثل را موافق سیاق کلام عوض می‌کنند و به این وسیله با آشنایی زدایی در ذهن مخاطب، نکتة نغز مورد نظر خود را به خواننده انتقال می‌دهند:

- بعد از چهل سال گدایی، شب های جمعه میره شانزه لیزه!

- کوه به کوه می رسه، ولی آدم به آدم نمی رسه!

به غیر از شگردهای یاد شده در هنجار گریزی ها، نکتة جالب توجه دیگر، در ترکیبات به کار رفته در کاریکلماتورها، به ویژه در کاریکلماتورهای شاپور است که به نوعی با نحوة گزینش واژگان وی نیز بی ارتباط نیست. در این ترکیبات با هنرمندی‌های خاص مواجه می شویم که نه تنها یکی از عوامل هنجارگریزی کلام به سمت شعر محسوب می شوند، بلکه یکی از محورهای نوگرایی کلام طنزآمیز را نیز تشکیل می‌دهند. بسیاری از این ترکیب‌ها تصویری­اند (تشبیهی، استعاری و کنایی ) وحسامیزی و تشخیص ایجاد می­کنند، یا نغمة حروف یا دگرگونی و وارونه کردن کلیشه­ها در آنها موج می­زند: «درخت به باد، تعظیم منفی می کند!» (شاپور: 48) یا این نمونه: «از دستت، رایحه غم انگیز گل چیدن به مشامم می رسد!» (همان: 27) دراین راستا، نسبت های وصفی و اضافی که شاپور به واژه­ها و سوژه‌ها می­دهد، علاوه بر تازگی و اغراق آمیزی، بسیار دور از ذهن و غافلگیر کننده‌اند. به عبارت بهتر، شاپور از صفات و مضاف‌الیه هایی استفاده می­کند که برای واژة مزبور، به ذهن خطور نمی­کند و این یکی از مهمترین مبانی زیبایی شناسی کاریکلماتورهای وی را تشکیل می­دهد که باعث اعجاب و لذت خواننده می‌گردد؛ مثل نسبت «غم انگیزی» برای «رایحة گل چیدن» که نوعی حسامیزی است یا «تعظیم منفی» برای درخت که تشخیص است و صفت نامتعارف «منفی» برای «تعظیم». به هر حال، این تعبیرات و استعاره­های نامتعارف و کم سابقه، هنگامی نویسنده را می­رهاند که وارد دردهای مشترک انسان شود. در این نوع ترکیبها ازگستره‌های تمایلات عاشقانه و بلند پروازی های ادبی، خبری نیست، گاهی که جوش و خروش روحی و درونی طنزنویس سرباز می‌کند، با ترکیب هایی که محتوای باطنی وی را به تصویر می­کشد، بر آنها افسار زده می‌شود: «در سکوت هجده عیار، صدای پای مورچه هم شنیده نمی شود!» (همان: 419) یا این نمونه: «سکوت کتبی کاغذسفید، دیدنی است، نه شنیدنی!» (همان: 260) تتابع اضافات نیز گاه، برجستگی خاصی را به زبان کاریکلماتورهای شاپور می­بخشند:

- حتی حاضر نیستم مسؤولیتِ نوشتهِ‌های ِروی سنگِ قبرم را به عهده بگیرم! (شاپور: 62)

اما ریشة هنجارگریزی کلامی پرویز شاپور در کاریکلماتورها را در هنجارگریزی‌های رفتاری و اخلاقی وی که بعضاً از روحیة شوخ طبعانة وی نشأت می­گیرد نیز می‌توان جستجو کرد؛ به طوری که اطرافیان شاپور نمونه­های متعددی از این رفتارهای غیر متعارف و طنز آمیز وی را نقل کرده­اند22. کاریکلماتورهای وی نیز نمونه ای از گفتار و رفتار هنجارگریزانه و ساخت شکنانة وی در عرصة زبان است که بیش از هرچیزی از ذهن نکته یاب و زبان محاوره­ای او سرچشمه می‌گیرد. با این که شروع کلام وی اغلب با لحنی خبری آغاز می­شود، اما در پایان بهت و خندة مخاطب را بر می­انگیزد.

به غیر از موارد یاد شده دربارة چگونگی، ماهیت و مقاصد هنجارگریزی کاریکلماتورها، برخی نیز معتقدند هنجارکشی و عادت زدایی کاریکلماتورها مبتنی بر هرمنوتیک نیست، بلکه صورت دیگری از کاریکاتور پردازی از زبان است که در طنز دارای جایگاه ویژه‌ای است. منوچهر آتشی در این باره می­نویسد: «داداییست­ها که مدعی بودند زبان کتابت به جهت کاربرد زیاد در امور مبتذل و در جامعة فاسد بورژوازی غرب توانایی خود را از دست داده، باید ویران شود، می‌بایست نظر به همین کاریکلماتور داشته باشند، چون که راه ناجور و ناهموار دیگری پیش گرفتند (در هم ریزی و حذف) و به جایی نرسیدند و کسی هم به توصیه آنها عمل نکرد، ولی بعدها سورئالیستها به شیوة هوشمندانه‌تری کار را پیش بردند» (آتشی، 1378: 10).

بنابراین، اگرچه این گزاره‌ها مانند طنزهای معمول فقط درپی انتقاد از وضعیت نامطلوب نیست، ولی از آنجاکه رفتاری غیرمنتظره با زبان دارد، می‌توان آن را در ردیف نکته پردازی‌های ادبی(epigrams) قرار داد که به بذله گویی و مطایبه نزدیک می شود و در پاره‌ای موارد نیز با کلمات قصار غربی (aphorisms) برابری می­کند.