- ب ب +

ایجاز، اطناب و مساوات

بحث «ایجاز، اطناب و مساوات» یکی از مباحث مهم کتب معانی است که از دیرباز مورد توّجه علمای بلاغت بوده است، به گونه‌ای که برخی علم معانی را به این بحث محدود و منحصر کرده‌اند. از این رو در برشمردن گونه‌های «ایجاز، اطناب و مساوات» نظریات گوناگونی ارائه شده و تشتّت و تناقض گویی‌های فراوانی در این حوزه بروز کرده است.

تعاریف گوناگونی از این سه اصطلاح ارائه شده که از نظر محتوایی، تفاوت چندانی بین آنها وجود ندارد: «از یکی از طرفداران صنعت ایجاز پرسیده شد، بلاغت چیست؟ جواب داد: ایجاز و گفته شد؛ ایجاز چیست؟ جواب داد: حذف زائد و راه دور را نزدیک کردن» (عسکری،265:1372). سکّاکی در تعریف ایجاز می‌نویسد: «فالایجاز هو أداء المقصود من الکلام باقل من عبارات متعارف الاوساط» (سکاکی، بی تا:120).

    شمس قیس رازی نیز در باب ایجاز می‌نویسد: «ایجاز آن است که لفظ اندک بود و معنی آن بسیار چنان که سنایی گفته است؛ شعر:

تا به حشر ای دل ار ثنا گفتی

 

همه گفتی چو مصطفی گفتی
                               (شمس قیس،326:1373)

در کتب بلاغی کلماتی چون «اقتصار»، «اکتفا» و «اشاره» گاه به عنوان مترادف ایجاز و گاه به عنوان گونه‌ای ازآن به کار رفتند.

در تعریف اطناب نوشته‌اند: «و الاطناب هو أداءهُ باکثرمن عباراتهم سواء کانت القله أوالکثره راجعه إلی الجمل أو الی غیرالجمل» (سکّاکی، بی تا:120).

    شمس قیس به جای «اطناب» اصطلاح «بسط» را به کار می‌برد و در تعریف آن می‌نویسد: «بسط آن است که معنی را به الفاظ بسیار شرح کند و به چند وجه آن را موُکد گرداند» (شمس قیس،327:1373) و در تعریف مساوات نیز آورده‌اند: «آن بود که لفظ و معنی برابر باشد چنان که شاعر گفته است؛ شعر:

 

 

 

سُؤال رفتی پیش عطا همیشه کنون

 

 

 

همی عطای تو آید پذیره پیش سُؤال
                                              (همان،326)

خطیب قزوینی (وفات: 739هـ) نیز در تعریف این سه اصطلاح می‌نویسد: «نزدیک‌تر به صواب این است که گفته شود: آنچه از شیوه‌های تعبیر، مورد پذیرش است؛ تعبیر از اصل مراد با لفظی برابر با آن یا با لفظی کوتاه‌تر؛ ولی رسا یا با لفظی فزون‌تر و فایده بخش است. بنابراین «مساوات» برابری لفظ با اصل مراد است و «ایجاز» کاستی لفظ از اصل مراد است، در حالی که اصل مراد را بفهماند و «اطناب» افزونی فایده بخش لفظ بر معنی است» (عرفان،477:1379).

    آنچه در باب این سه اصطلاح حائز اهمیت است، تعیین نقش و جایگاه مساوات است؛ چرا که مساوات، تنها می‌تواند به عنوان معیار و سنجه‌ای جهت تعیین میزان «ایجاز» و «اطناب» کلام مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین مساوات معیار زبانی برای شناخت ایجاز و اطناب است و جایگاه بلاغی ندارد. به همین دلیل سکّاکی اصطلاح «مساوات» را به عنوان اصطلاحی مستقل مطرح نکرده و این اصطلاح برساختۀ خطیب قزوینی است که آغازگر اطناب گرایی در علوم بلاغی است. پیش از خطیب قزوینی، بحث مساوات در ذیل ایجاز مطرح می‌شد و عنوان مستقلی نداشت. ابوهلال عسکری در ذیل «ایجاز» می‌نویسد: «و از آنچه داخل در این باب می‌باشد، مساوات است. مساوات آن است که معانی به اندازۀ الفاظ باشد و الفاظ به اندازۀ معانی و هیچ کدام بر یکدیگر زیادتر نباشد و آن، عقیده‌ای است متوسط بین ایجاز و اطناب و گوینده به آن اشاره کرده و گفته است: مثل اینکه الفاظش، قالب‌های معانیش باشد. یعنی بعضی از آن بر بعضی دیگر زیادت نکند» (عسکری،270:372).

    عدم توجه به جایگاه مساوات موجب شده که غالب شواهد ارائه شده در ذیل آن، شواهد ایجاز باشد. بنابراین بهتر است، مساوات تنها به عنوان معیار مورد توجه قرار گیرد: «از این سه قسم؛ مساوات اصل است. زیرا مساوات مقیاس ایجاز و اطناب است. چنانکه نقصان و زیادت کلام را بدان می‌سنجند و باید دانست که مساوات چون اصل است؛ احتیاج به علت وجودی ندارد؛ یعنی همان عدم موجب و مقتضی ایجاز و اطناب، سبب و مقتضی مساوات خواهد بود» (رجایی،194:1372) با این توضیح مساوات در متون غیر ادبی و متونی که دغدغۀ انتقال روشن و صریح کلام، دغدغۀ اصلی آنهاست کاربرد بیشتری دارد: «مساوات تساوی لفظ و معناست که در سبک عادی (چه در گفتار و چه نوشتار) مستحسن است؛ امّا در ادبیات کمتر با مساوات سر و کار داریم. چون در آنجا که عالم ترغیب و ترهیب است، باید با اغراق، خوبی را بد یا بدی را خوب جلوه دهند و از این رو غالباً با ایجاز هنری مواجهیم و یا با اطناب هنری. در ایجاز، ذهن با تخیّل، کلام نویسنده را گسترده می‌کند و در اطناب از تکرارها و تصویرهای هنرمندانه ملتذّذ می‌شود. مساوات، اساساً مربوط به سبک‌های غیرادبی از قبیل سبک‌های تاریخی و علمی (مثلاً: در تعاریف) است» (شمیسا،162:1373). بی توجهی به این نکته سرآغاز تشتّت در این بحث بلاغی است.

یحیی کاردگر - بازنگری بحث اطناب در کتب بلاغی