قید در زبان فارسی
قید از اجزای اصلی جمله در زبان فارسی نیست؛ اما در بیشتر جملهها به کار میرود و نقشی اساسی در انتقال مفاهیم منظور گوینده دارد. تعریفهای متعددی برای این عنصر زبانی ارائه شده است. دستورنویسان آن را از دیدگاه مفهوم به انواع مختلفی مانند قیدهای زمان، مکان، علت، حالت و ... یا قیدهای خاص و مشترک تقسیم کردهاند. پیروان دستور سنّتی در تعریف قید چنین آوردهاند: «قید کلمه یا گروهی است که مفهومی به مفهوم فعل و نیز به مفهوم صفت یا مسـند یا قید دیگر و یا مـصدر میافزاید و توضـیحی دربارة آنها میدهد و آن را به آن مفـهوم جدید مقید میکند» (انوری و احمدی گیوی، 1367: 221) یا «قید کلمهای است که مضمون جمله یا فعل یا صفت یا قید یا گروه وصفی یا قیدی یا فعلی و یا هر کلمة دیگری بهجز اسم و جانشین اسم را مقیّد کند و چیزی به معنی آن بیفزاید» (فرشیدورد، 1384: 459). همچنین پیروان دستور جدید یا دستورهای مبتنی بر زبانشناسی در تعریف قید یا گروه قیدی چنین گفتهاند: «به آن واحد دستوری که از یک یا چند واژه تشکیل میگردد و واژة اصلی یا هستة آن قید است، گروه قیدی گفته میشود» (مشکوةالدینی، 1379: 207) یا «گروه قیدی بخشی از سخن است که فعل به آن نیازمند نیست و به همین دلیل از جمله قابل حذف است. گروه قیدی جنبة توضیحی دارد» (وحیدیان و عمرانی، 1382: 102).
در برخی از تعریفها از مفهومی که قید به بخشی از جمله یا تمام آن میافزاید، سخن رفته است؛ این مفهوم موجب میشود تا دایرة شمول عنصر مقید، محدودتر و درنتیجه دقیقتر شود و این نکته بیانگر اهمیت قید در زبان تخاطب است؛ به عبارت دیگر، قید «مفهوم هستة خود را ازنظر دقت در زمان، مکان، کمیت، کیفیت و ... برای مخاطب روشن میسازد» (عمرانپور، 1386: 78).
انواع قید
در تقسیمبندی گروههای قیدی نیز نگرشها و نظریههای مختلفی نهفته است که براساس آن، قید به انواع متفاوتی تقسیم میشود. با اندکی تسامح میتوان گفت دستورنویسان سنتی غالباً قید را براساس مفهوم و دستورنویسان جدید براساس ساختار تقسیم میکنند. برخی از انواع قید ازنظر مفهوم در دستور سنتی عبارت است از:
- قید زمان؛ مانند روز، شب، فردا.
- قید مکان؛ مانند اینجا، آنجا، جلو، تهران.
- قید کیفیت؛ مانند خوب، زشت، درست.
- قید حالت؛ مانند خندان، سریع، بهکندی.
- قید تشبیه؛ مانند چون، مانند، بهسان (انوری و احمدی گیوی، 1367: 132‑239).
دستورنویسان جدید مانند وحیدیان کامیار (1382)، باطنی (1380) و مشکوةالدینی (1379) قید را ازنظر ساختار به نشانهدار (با نشانههای ظاهری) و بینشان (بدون نشانههای ظاهری) و هرکدام از این دو نوع را به زیرمجموعههایی تقسیمبندی کردهاند (باطنی،1380: 172؛ وحیدیان کامیار، 1382: 104‑105). همچنین قید به انواع ساده، مرکب، عبارت قیدی و مؤوّل دستهبندی شده است (انوری و احمدی گیوی، 1367: 223‑231).
در این پژوهش برای تشخیص قید، از روشهای دستوری استفاده شده است؛ مثلاً نخست اینکه قید از عناصر اصلی جمله نبوده و حذفشدنی است؛ چنانکه در نمونة زیر حذف قیدهای «بیاراسته و ازجایخویش» که دربارة آمادهشدن و حرکت گشتاسپ است، خللی در جمله ایجاد نمیکند:
بیاراسته آمد از جای خویش
خشاش یلش را فرستاد پیش
(فردوسی، 1379، ج 6: 85)
همین شیوه دربارة قید مختص «هرگز» در بیت زیر نیز مصداق دارد:
سوی رزم ارجاسپ لشکر کشید
سپاهی که هرگز چنان کس ندید
(همان: 86)
دوم اینکه بسیای از قیدها را میتوان با توجه به نشانههای موجود در ساختمان آنها و نوع ارتباطشان با فعل تشخیص داد. در بیت زیر، ادات تشبیهِ «چون» در دستور، حرف اضافه است و گروه اسمی بعد از آن، «متمم قیدی و نه متمم اجباری» به شمار میرود؛ بدیهی است که براساس دستور جدید، متممهای قیدی بهسبب حضور حرف اضافه، نشانهدار به شمار میرود و چون فعل به آنها نیازی ندارد، میتوان آنها را از جمله حذف کرد:
پس آزاده بستور پور زریر
به پیش افگند اسپ چون نره شیر
(همان: 90)