- ب ب +

عبدالرحمن مشفقی از زبان تذکره‌ها

عبدالرحمن مشفقی بخاری، شاعر و طنزپرداز قرن دهم (۹۹۵‑۹۴۵) ورارود، با همۀ شهرت و اعتباری که در بین فارسی‌زبانان آن سرزمین دارد، در میهن ما کمتر شناخته شده است. از این شاعر اشعاری در قالب‌های گوناگون و موضوعات مختلف برجای مانده که ازنظر سیر تطوّر شعر فارسی، به‌ویژه در ماوراءالنهر، اهمیت دارد.
 خواجه حسن نثاری، معاصر مشفقی، در تذکرۀ مذکّر احباب، نوشته‌شده در سال 974 یعنی حدود دو دهه پیش از وفات مشفقی 1، او را کمال‌الدین می‌خواند و درباره‌اش چنین می‌گوید: «مولانا کمال‌الدین مشفقی از شاعران پرزور مشهور است. در گفتن انواع شعر سلیقۀ نیکو دارد، قصاید خوب و غزل‌های مرغوب دارد و در هجاگفتن به‌طوری دقت می‌نماید که از جادۀ تقریر بیرون است و در علم نجوم و رمل وقوفی اظهار می‌کند و در این ایام کوکب طالعش در نطاق سعادت از هبوط به صعود حرکت کرده و ازطریق نفی در خانۀ فرح به عتبۀ نصرت داخل شده، در جماعت فضلا به منصب کتاب‌داری معزّز گردیده است و اعدا را منکوس دارد و خانه‌اش محل اجتماع شعراست...» (نثاری، 1377: 271).
 
صاحب تذکرۀ مجمع الفضلا مشفقی بخاری را معروف‌ترین شاعر تذکرۀ خویش می‌داند و در اوصاف و احوال او چنین می‌نویسد: «استاد الفضلا قدوة الشعرا مولانا مشفقی، اصل وی از مرو است؛ اما در صغر سن از آنجا بیرون آمده، به ماوراءالنهر رفته، در بلدۀ فاخرۀ بخارا سکونت گرفته. اوایل حال در عنفوان جوانی به طلب علوم دینی اشتغال می‌نموده. چون طبع موزونش رغبت به گفتن اشعار آبدار کرده، از آن امر شریف بازمانده، قدم در شاعری استوار نهاده، در کسب فضایل و جزئیّات کوشیده. شاگرد مولانا کوکبی است. ... چون عبدالله‌خان والی بخارا شد، مولانا خود را به سمرقند افکنده، به شرف ملازمت سلطان سعیدخان مشرّف شده، اعزاز و اکرام بسیار یافت و به منصب کتاب‌داری موفّق گشت تا هنگامی که آن پادشاه در قید حیات بود، در آن منصب قیام می‌نمود. چون سلطان سعیدخان در سال نهصد و هشتاد و یک رحلت کرد و برادر کوچک‌تر وی جوانمردعلی‌خان والی سمرقند شد، مولانا نیز در ملازمت وی تقرّب یافته، به همان منصب سرافراز گشت. دیوان غزل و دیوان قصاید در عهد آن پادشاه مرتّب نوشت و کتاب گلستان ارم 2 نیز در آن عهد نظم کرد و ابیات خوب از وی در آن زمان به عالم ظهور آمده، شهرت گرفت» (ر.ک. بقائی بخارائی، 1394: 2‑181). در تذکرۀ روز روشن نیز در تأیید همین مطالب چنین آمده است: «اصلش از مرو و مولدش بخارا، جامع فضایل و حاوی کمالات بود و در ملازمت عبدالله‌خان اوزبک انسلاک داشت و به عهد اکبری در هندوستان آمده، مقضی‌المرام به وطن برگشت و همان‌جا درگذشت و به هجو خیلی مایل بود و بعضی این مشفقی و مشفقی کاشی را یکی دانسته» (صبا، 1343: 740) و ابیاتی از شش غزل و دو رباعی در هجو از وی نقل کرده است.
 
«مولانا عبدالرحمن مشفقی بخارایی، در جوانی به بخارا رفته و کسب دانش در آنجا کرده و علوم دینی را فراگرفته؛ اما به فن شاعری پرداخته و در این فن شاگرد مولانا کوکبی بوده است. وی شاعری توانا بوده و در همه اقسام شعر دست داشته است. مخصوصاً در هجا توانا بوده و برخی معاصران خود مانند نکویی و دانشی را هجو کرده و نیز هزلیات فراوان دارد. سه دیوان قصاید و غزلیات خود را که بیش از پنجاه هزار بیت دارد چند بار املا کرده و دانشمندان عصر نوشته‌اند. خط نسخ تعلیق را خوب می‌نوشت و معما را خوب می‌سرود. دیوان خود را در زمان جوانمرد علی‌خان جمع کرده و مثنوی گلستان ارم را که به روش نظامی سروده در همان زمان به پایان رسانیده و در علم عروض و قوافی نیز دست داشت. قصاید وی بیشتر به مدح عبدالمؤمن‌خان و عبدالله‌خان و مظفر سلطان و جوانمردخان و سلطان ابوسعیدخان و قاسم شیخ از مشایخ صوفیه در سمرقند است. سرانجام در 995 در بخارا درگذشت» (نفیسی، 1344، ج 1: 9‑568).
 
صدرالدین عینی دربارۀ او می‌نویسد: «اصلش از مرو، در سمرقند و بخارا نشو و نما یافته. مدّاح سلطان سعیدخان و عبدالله‌خان اوزبک است، وفاتش 996 در بخارا» (عینی، 1926: 121) و پس از آن شماری از قصاید و غزل‌ها و قطعات او را نقل می‌کند؛ و پیش از آوردن مثلّث مرکب ذکر می‌کند که «از اختراعات مشفقی است» (همان: 137).