طنز در ادبیات فارسی - بخش نخست
طنز یکی از شاخههای ادبیات انتقادی و اجتماعی است که در ادبیات کهن فارسی، به عنوان نوع ادبیمستقل شناخته نشده و مرزهای مشخصی با دیگر مضمونهای انتقادی و خندهآمیز چون "هجو"، "هزل" و "مطایبه" نداشته است. از واژهی طنز، اغلب معنی لغوی آن یعنی "مسخره کردن" و "طعنه زدن" مورد نظر شاعران و نویسندگان بوده است ولی معنی امروزی آن، که جنبهی انتقاد غیرمستقیم اجتماعی با چاشنی خنده، که بُعد آموزشی و اصلاحطلبی آن مراد است، از واژهی satire اروپایی گرفته شده است.
طنز در حقیقت اعتراضی است بر مشکلات، نابهسامانیهایی که در یک جامعه وجود دارد و گویی جامعه و مسوولان امر نمیخواهند این اعتراضها را مستقیم و بیپرده بشنوند. از این رو وجدان بیدار و ضمیر آگاه شاعران و نویسندگان با بزرگنمایی و نمایانتر جلوهدادن جهات زشت و منفی و عیبها و نقصهای پدیدهها و روابط حاکم در حیات اجتماعی، در صدد تذکّر، اصلاح و رفع آنها بر میآیند. اوج طنز را در آثار شاعران و نویسندگان دورهی مشروطیت میتوان دید. در این نوشتار ما ضمن دادن تعریف و تحلیل طنز و شاخههای آن، به جلوهها و شگردهای گوناگون طنز اشاره میکنیم.
انسان گاه به گونهای ناگهانی میان واقعیتها و ناسازگاری موجود در میان پدیدهها در ظاهر و باطن و میان آنچه هست و آنچه انتظار آن را دارد، تناقضی میبیند و به خنده میافتد. از دیدن ناسازگاری و عدم تجانس، شگفتزده میشود و میخندد. و در همین مفهوم ارستو در تعریف خنده گفته است: «خنده، نتیجهی شگفتی است» (١) و شوپنهاور گفته است: «هر بیانی که در او ناسازگاری باشد، خندهآور است» (٢) پس با دیدن یا شنیدن دو عنصر ناسازگار، انسان به شگفتی و به دنبال آن به خنده میافتد، این خنده معمولن با احساس برتری در رفتار و گفتار و اندیشه نسبت به فرد یا رویدادی همراه است که «انسان خود را در مرتبهای والاتر از موضوع خنده میبیند و این تحقیر و استهزا را خنده بیان میکند. این خندهی تحقیر آمیز، میتواند اصلاحی در پی داشته باشد. هدف خندهی تحقیرآمیز، نمایاندن راستیها و کژیها از طریق نهیبزدن بر دریافت کنندهی توهین است، یا خنده و اهانت بر کسانی است که وجودشان اهانت انسانیت است» (٣) البته هر خندهای تحقیرکننده و اهانتآمیز نیست و خندهی همدردی، شادی، شرم، شگفتی، تمسخر و... از نمونههای گوناگون آن است.
در انواع ادبی زبان فارسی هجو و شاخههای آن، یعنی هزل، فکاهه، طنز، لطیفه و... که گاه با تفریح و انبساط خاطر و گاه با تمسخر و جد همراه است، ایجاد خنده و تبسم میکند. هر یک از این خندهها پیامهایی فردی و اجتماعی همراه دارند و با شکلهای گوناگون خود، چه از لحاظ مضمون و محتوا و چه از لحاظ شکل و قالب، در آثار اغلب شاعران، به ویژه آنان که به انتقاد از نابهسامانیها و فسادهای اجتماعی و بیعدالتیها پرداختهاند، دیده میشود. (٤)
طنز در ادب فارسی در چند معنی به کار رفته است:
الف ) تمسخر و طعنهزدن:
زبونتر از مه سیروزهام مهی سی روز مرا به طنز چو خورشید خواند آن جوزا
(کلیات خاقانی، دکتر سجادی، ص ٣٠)
شیخم به طنز گفت حرام است می مخور گفتم به چشم، گوش به هر خر نمیکنم (۵) ( حافظ )
ب ) نظامی گنجوی طنز را به معنی «تقلید از سر تمسخر» به کار برده است:
سایه که نقیضهساز مرد است در طنزگری گراننورد است
طنزی کند و ندارد آزرم چون چشمش نیست کی بود شرم
(کیهان اندیشه، شماره ٤٢، ص ١١٢، دکتر احمد شوقی)
ج ) طنز به معنی دروغ و مسخره:
دی گفت سعدیا من از آنِ توام به طنز آن عشوه دروغ دگرباره بنگرید
(کلیات سعدی، نورالله ایزدپرست، ص ٤١٠)
طنز در اصطلاح ادبی:
در ادبیات کهن ایران، طنز به عنوان نوع ادبی مستقل شناخته نشده است و مرز مشخصی با دیگر مضمونهای انتقادی و خندهآمیز چون هجو و غیره نداشته است. از واژهی طنز اغلب معنی لغوی آن یعنی تمسخر و طعنهزدن مورد نظر شاعران و نویسندگان بوده است، ولی در معنی امروزی که جنبهی انتقاد غیرمستقیم اجتماعی با چاشنی خنده که بُعد آموزشی و اصلاح طلبی آن مراد است، از واژهی satire اروپایی که ریشهی یونانی دارد، گرفته شده است. در طنز نویسنده یا شاعر با بزرگنمایی و نمایانتر جلوهدادن جهات زشت و منفی و عیبها و نقصهای پدیدهها و روابط حاکم در زندگی اجتماعی، درصدد تذکر، اصلاح و رفع آنها بر میآید. طنز در ادبیات فارسی در سدهی اخیر جایگاهی مناسب برای خود باز کرده است و اوج و پر رنگی آن را میتوان در دورهی مشروطیت دید.
ولی صاحبنظران و طنزشناسان با دیدگاهها و برداشتهای شخصی، تعریفهای نسبتن متفاوتی از طنز ارایه کردهاند: فریدون تنکابنی در تعریف طنز مینویسد: «انتقاد اجتماعی در جامهی رمز و کنایه، با رعایت و حفظ جنبههای هنری و زیباشناسی» (٦) دکتر احمد شوقی دربارهی این تعریف مینویسد: «انتقاد اجتماعی از لوازم طنز است ولی عنصر «رمز و کنایه» از ضروریات حتمی طنز نیست». وی به خندهآمیزبودن طنز که یکی از ویژگیهای اصلی طنز است، اشارهای نکرده است (٧) آقای عمران صلاحی مینویسد: «طنز یعنی به تمسخرگرفتن عیبها و نقصها به منظور تحقیر و تنبیه، از روی غرض اجتماعی ؛ و آن صورت تکاملیافتهی هجو است. به عبارت دیگر: طنز، هجوی است از روی غرض اجتماعی» (٨) چنانکه دیده میشود، در این تعریف نیز به هدف اصلی و رسالت طنز که همانا اصلاح و بهبودی است، اشاره نشده است.
دکتر حسن انوری برای تعریف طنز چنین فرمولی ارایه کرده است:
پدیده + وضع در غیر ما وضع له /+ بیان / + انتقاد /+ جوهر شعری و ادبی= طنز ادبی(٩) در این فرمول ادبی اولن به چاشنی خنده که یکی از بنیادیترین ویژگی طنز است، اشاره نشده است. دیگر اینکه منظور از «وضع در غیر ما وضع له» به احتمال تضاد و ناسازگاری میان پدیدهها و اشیاء است، وگرنه همهی مجازها «ما وضع له» هستند، ولی طنز نیستند. در این تعریف نیز به هدف و رسالت اصلی طنز که انتقاد اجتماعی به قصد اصلاح و بهبودی جامعه باشد، اشارهای نشده است. دکتر شفیعی کدکنی تعریف کوتاهی از طنز ارایه میدهد و مینویسد: «طنز عبارتست از تصویر هنری اجتماع نقیضین» (١٠) تعریف استاد شفیعی نیز جامع نیست، چرا که: اولن هر اجتماع نقیضین ـ با توجه به معنی و مفهوم طنز ـ دارای طنز نیست و میان طنز و اجتماع، متناقضین عموم و خصوص من وجه حاکم است. ثانین هر اجتماع نقیضین در بردارندهی انتقاد اجتماعی نیست و چه بسا قصد اصلاح و بهبودی در آن دیده نمیشود.
چنانکه دیده میشود، هر یک از تعریفهای بالا دارای نارساییهایی هستند و ما به نقل دو تعریف طنز که نسبتن جامع و در بردارندهی ویژگیهای طنز است بسنده میکنیم:
دکتر بهزادی اندوهجردی در تعریف طنز مینویسد:
«طنز در اصطلاح ادب، شیوهی خاص بیان مفهومهای تند اجتماعی، انتقادی و سیاسی و طرز افشای حقایق تلخ و تنفر آمیز ناشی از فساد و بیرسمیهای فرد یا جامعه است که دم زدن از آنها به صورت عادی یا به گونهی جدی، ممنوع و متعذّر باشد، در پوششی از استهزاء و نیشخند، به منظور نفی و برافکندن ریشههای فساد و موارد بیرسمی» (١١)
دکتر احمد شوقی نیز در مقالهای ضمن برشمردن ویژگیهای طنز، تعریف جامعی از آن ارایه داده است که ضمن درنظرگرفتن ویژگیها و چهارچوب طنز، آن را از هجو و هزل متمایز کرده است. «طنز از نظر محتوا ـ نه قالب ـ یکی از انواع ادبی است که نویسنده و شاعر در آن علتها و مظاهر واپس ماندگی و عیبها و مفاسد و نارواییهای دردناک جامعه را، به قصد اصلاح، با چاشنی خنده، به گونهای برجسته و اغراقآمیز و همراه با اشاراتی به وضع معمول زندگی بیان میکند» (١٢) با توجه به تعریفهای بالا میتوان گفت: سه عنصر اصلی "خنده"، "انتقاد اجتماعی" و "اصلاحطلبی" در شکلگیری طنز دخیل هستند.
طنز از دیدگاه غربیها:
دکتر جانسون در کتاب فرهنگ واژگان، طنز را «شعری در نکوهش شرارت یا بلاهت» (١٣) تعریف میکند. درایدن در تعریف طنز گوید: «هدف راستین طنز، اصلاح پلیدیهاست» (١٤) سویفت در تعریف طنز مینویسد: «طنز نوعی آیینه است که نظارهگران عمومن چهره هر کس به جز خود را در آن تماشا میکنند، و به همین دلیل است که در جهان این گونه از آن استقبال میشود و کمتر کسی آن را برخورنده مییابد» (١۵) پیر اندلو با زبانی استعاری در رسالهی "طنزگرایی" میگوید: «طنز مثل ستون هرمس دو چهرهای است که یک چهرهی آن به اشکهای چهرهی دیگرش میخندد» (١٦)
هدف طنز:
طنز در آنجا آغاز میشود که رعایت حقوق دیگران نشود و آزادی توام با مسوولیت مورد تعدی واقع شود. بیبندوباری و هرج و مرج به عنوان آزادی تبلیغ شود و نظام جامعه در مسیر طبیعی خود مورد تهدید قرار گیرد. ستم و تجاوز در شکلهای گوناگون چهره نماید و منادیان آزادی، خود عاملان بدبختی فکر و اندیشه و آزادی شوند. ترقی و اعتلا جای خود را به انحطاط و سقوط دهد و پویایی اندیشه و حرکت ناشی از آن، کمکم به رکود انجامد.
در حقیقت طنز اعتراضی است بر نارساییها و نابسامانیها و بیرسمیها که در یک جامعه وجود دارد و گویی جامعه و مسوولان امر نمیخواهند این اعتراضها را مستقیم و بیپرده بشنوند. استاد زرین کوب مینویسد: «هر یک از نابسامانیها و بیرسمیها ممکن است سببیباشد برای پیدایش هجو و هزل یا طنز اجتماعی. هر چند با شوخی و خنده همراه است، اما نقدی است جدی بر نارساییها و اشکالهای اجتماعی، که نه سوزندگی و تخریب، بلکه قصد سازندگی و اصلاح دارد». دکتر آرین پور در نقدبودن طنز مینویسد: «طنزنویسی بالاترین درجهی نقد ادبی است، به شرط آن که رویدادها و چهرهها را دگرگون نکند» (١٧)
و در خندهناک و شوخطبعبودن آن مینویسد: «مبنای طنز بر شوخی و خنده است، اما این خنده، خندهی شادمانی و شوخی نیست، خندهای است تلخ و جدی و دردناک و همراه با سرزنش و سرکوفت و کمابیش زننده و نیشدار که با ایجاد ترس و بیم، خطاکاران را به خطای خود متوجه میسازد و در مقام تشبیه میتوان گفت که قلم طنزنویس کارد جراحی است، نه چاقوی آدمکشی. با همهی تیزی و برندگیاش، جانکاه و موذی و کشنده نیست، بلکه آرام بخش و سلامتآور است. زخمهای نهانی را میشکافد و عفونت را میزداید و بیمار را بهبود میبخشد» (١٨)
بنابراین هدف طنز «به گونهی کلی، تنبّه و توجهدادن افراد یا جامعه به عیبها و مفاسد خود، تحقیر و کوبیدن رذایل اخلاقی، رشد فضایل اخلاقی و در یک کلام تزکیه و تهذیب و اصلاح و به تکامل رساندن اجتماع است» (١٩) و دکتر بهزادی در علل استفاده از طنز مینویسد: «متأسفانه، در چهارده قرن گذشته، غالب زمامداران، آرامش روح و شادمانی خاطر خویش را در کسب تعلقات دنیوی میجستند و با ریختن خون بیگناهان و بردن عرض و آبروی دیگران بر مسند قدرت قرار میگرفتند و خداوند، دین، عدالت و اخلاق، ابزار و وسایلی میشدند در دست آنان، برای فریب دادن مردم مظلوم» (٢٠) و میافزاید: «این طنزها زاییدهی هوسهای زشت طنزپردازان و برای خوارشمردن ارزشهای دیگران نیست، بلکه تلاش روشنفکرانه و وطنپرستانهای است، به منظور ایجاد انگیزه و تفکر در مردم بیاعتنا و کمفرهنگ، تا بهتر ببینند و بیشتر بیندیشند و ناهنجاریهای رایج در جامعه را تشخیص دهند» (٢١)
پی نوشتها:
١ و ٢ـ تاریخ طنز و شوخ طبعی، دکتر علی اصغر حلبی، ص ۵٦ و ۵٧.
٣ـ بیست سال با طنز، رویا صدر، ص ١.
٤ـ جهت آشنایی با قالبهای شکلگیری طنز و فرق آن با هجو و هزل و فکاهه نگاه کنید به: کیهان اندیشه، شماره ٤٢، مقالهی دکتر احمد شوقی.
۵ـ این بیت در نسخهی علامه قزوینی نیامده است.
٦ و ٧ ـ کیهان اندیشه، شمارهی ٤٢، خرداد ـ تیر ـ ١٣٧١ـ طنز و شیوههای گوناگون آن، دکتر احمد شوقی.
٨ـ طنز آوران امروز ایران، عمران صلاحی، ص ۵.
٩ـ یک قصه بیش نیست، ص ۵٧.
١٠ـ این کیمیای هستی، ولی الله درودیان، ص ١١٤ـ مفلس کیمیا فروش، ص ۵١.
١١ـ طنز و طنزپردازی در ایران، دکتر بهزادی اندوهجردی، ص ٦.
١٢ـ حافظ عاشقی رند و بیسامان، ص ٢٨٧.
١٣و ١٤و ١۵ـ طنز، آرتور پُلارد، ترجمه سعید سعیدپور، ص ۵، نشر مرکز.
١٦ـ فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز، محمدرضا اصلانی، ص١٤٠
١٧و ١٨ـ از صبا تا نیما، ص ٣٦ و ٣٧
١٩ـ پژوهش درباره طنز در شریعت و اخلاق، مرکز پژوهشهای صدا و سیما، ص ٢۵.
٢٠ و ٢١ـ طنز پردازان ایران، ص ١٤.
ناصر ناصری