رویکرد تحلیلی به عناصر داستانی سندبادنامه
سندبادنامه نوشته محمد بن علی ظهیری سمرقندی از نوع ادب تمثیلی است که با نثری مصنوع در قرن ششم نگاشته شده است. این کتاب شامل یک داستان اصلی و سی و سه داستان کوتاه فرعی است. این حکایات در موضوعات مختلفی چون مکر و دسیسه زنان، شاهان و شاهزادگان و حیوانات سخنگو و... و متضمن مسائل اخلاقی صریح و روشن است.

موضوع سندبادنامه
در هر داستان موضوع (Subject) «شامل پدیدهها و حادثههایی است که داستان را میآفریند و درونمایه را تصویر میکند؛ به عبارت دیگر، موضوع قلمرویی است که در آن خلاقیت میتواند درونمایة خود را به نمایش گذارد» (میرصادقی، 1388: 217). موضوع سندبادنامه، مکر زنان است که در ادبیات کشورهای شرقی (ادبیات فارسی، عربی و هندی) نمونههای متعددی از آن در دست است. چنانچه بخشی از هزار و یک شب اختصاص به داستانهایی با این موضوع دارد (آلداود، 1381: 64).
داستان اصلی سندبادنامه با اظهار عشق کنیزک شاه به شاهزاده و عدم تعرض شاهزاده به حرم پدر آغاز میشود. کنیزک از بیم فرجام خیانت خویش و عقوبت این بی حرمتی، به تمویه و تزویر متوسل میشود و شاهزاده را نزد شاه به خیانت متهم میکند. به جز سه داستان آغازین که قبل از شروع داستان اصلی به نقل از سندباد روایت شده، سی داستان کوتاه دیگر در لابهلای اصل قصه از زبان شاهزاده، هفت وزیر، کنیزک و سندباد نقل شده است. «هدف اصلی وزیران از گفتن حکایت این است که شاهزاده را از مرگ ناحق نجات دهند و از طرف دیگر، کنیزک حکایتها را از آن جهت میگوید که پادشاه را خشمگین کرده، او را به فرزندکشی وادار نماید» (ظهیری، 1381: سی و شش). هر یک از این داستانها در احوال پادشاه برای صدور حکم قطعی و چگونگی پیشبرد داستان اصلی، تأثیری متفاوت دارد.
موضوع سندبادنامه مشابه داستان قرآنی یوسف (ع) و زلیخاست. در این داستان، زلیخا به سبب عشق به یوسف (ع)، به همسر خود خیانت میکند و خود را به یوسف (ع) عرضه میدارد ولی عصمت و پاکدامنی یوسف (ع) او را ناکام میگذارد و وی با مکر و دسیسه یوسف (ع) را مجازات میکند (یوسف،35 - 23). موضوع داستان یوسف و زلیخا در طول تاریخ مورد توجه داستانسرایان بوده است و از جمله داستانهای مشابه آن، میتوان به داستان سیاوش و سودابه اشاره کرد. در این داستان نیز سودابه که زنی شوهردار است، عاشق سیاوش میشود و چون به هدف خود نمیرسد، او را متهم میکند و خواهان مجازاتش میشود اما رسوا میشود و مکر او بینتیجه میماند (رک: فردوسی، 1385: 368- 352).
درونمایة داستانهای سندبادنامه
درونمایه (Theme)، فکر اصلی و اندیشة حاکمی است که نویسنده در داستان اعمال میکند. درونمایة هر اثری، جهت فکری و ادراکی نویسندهاش را نشان میدهد (میرصادقی، 1388: 174). اگر چه در ظاهر به نظر میرسد هدف قصههای قدیمی سرگرمی و تلذذ خواننده بوده است «اما در حقیقت درونمایه و زیر بنای فکری و اجتماعی قصهها، ترویج و اشاعة اصول انسانی و برابری و برادری و عدالت اجتماعی است» (میرصادقی، 1366: 97). نویسندة سندبادنامه نیز این امر را در مد نظر داشته و معتقد است: «عالم و جاهل بر مقدار رأی و روّیت ذخیره بردارند و فواید او کافة مردمان را شامل و عواید او عامة جهانیان را حاصل باشد و هیچ کس بی قسطی وافر و حظّی کامل نماند» (ظهیری، 1381: 19).
نویسندگان آثاری چون کلیله و دمنه، مرزباننامه و سندبادنامه که از اسلوبی یکسان برای ارائة قصه استفاده کردهاند، به حکایتهای اخلاقی (Parable) توجه خاصی داشتهاند. این حکایتهای کوتاه و ساده و متضمن مسائل اخلاقی است که بیشتر با خصوصیات افسانههای تمثیلی یعنی ترویج اصول مذهبی و درسهای اخلاقی و حقیقتهای کلی و عام حکایت شده و قصد و غرضهای اخلاقی را صریح و روشن گسترش میدهند (رستگار فسایی، 1380: 132).
مارزلف در «طبقهبندی قصههای ایرانی» برای جمعبندی خصوصیات مضمون قصههای عامیانه، فهرست ثابتی از اشخاص قصهها تهیه کرده است (رک: مارزلف، 1371: 48- 41). در قصههای سندبادنامه برخی از این اشخاص دیده میشوند. از جمله شاه و شاهزاده، زنان، حیوانات سخنگو و صاحبان مشاغل و عامه مردم. با توجه به این طبقهبندی، درونمایة قصههای سندبادنامه را میتوان در چهار گروه بررسی کرد.
1- حیوانات سخنگو
از خصوصیات بارز سندبادنامه، وجود افسانههای تمثیلی یا فابل است. «افسانة تمثیلی (Fable)، اغلب قصة کوتاهی است دربارة حیوانات که از آن با عنوان افسانة حیوانات نیز یاد شده است» (میرصادقی، 1375: 104). به این گونه قصهها، «نمادین» نیز میگویند زیرا «اشکال زندگی را به صورت رمزی نشان میدهند و حوادث آنها معمولاً به زبان حیوانات و پرندگان مختلف بیان میشود» (شعاری نژاد، 1354: 89). در این قصهها، گفتار و رفتار و روابط بین حیوانات سخنگو با تأثیری که در ذهن ایجاد میکند حاوی پند و اندرز و نتایج اخلاقی است. استفاده از فابل یکی از ویژگیهای ادبیات فئودالیستی بوده است چرا که با این شیوه، تفهیم مسایل اخلاقی و پند و اندرز به شاهان و شاهزادگان، برای کاستن از ظلم و استبداد آنان، کم خطر و سادهتر بوده است. استفاده از فابلها گذشته از پند دادن به حاکمان مستبد، در آموزش مسائل اخلاقی به کودکان نیز نقش مهمی دارد. «به طور کلی میتوان گفت در فابل، جدال بین سمبلهای نیکی و بدی آن قدر صریح و مؤکد و آشکار و حتی قراردادی است که نویسندة فابل همیشه داخل یک چهارچوبه کار میکند و روح پند و اندرز و حکمت اخلاقی، تنوع و رنگینی و تضاد و تناقض را که از خصوصیات زندگی واقعی هستند از آن میگیرد. به دلیل این که هدف از پیش روشن است و فکر نیز جزو بدیهیات است، فقط باید سمبلهایی پیدا کرد تا بار فکری قانون اخلاقی خاصی را بکشد» (براهنی، 1362: 46-47). داستان حیوانات سخنگو که همواره حاوی نتایج اخلاقی است، شش داستان را در سندبادنامه به خود اختصاص داده و بر شیرینی آن افزوده است.
یکی از درونمایهها و مفاهیم اصلی در حکایات سندبادنامه، شرح مکر و دسیسه زنان است. همانطور که در قصههای عامیانه، «سهم زن روی هم رفته به دو مقوله تقسیم میشود: به عنوان شخصیت اصلی و در نقش فعال، صفاتی از قبیل حیلهگری، هفت خطی- به خصوص هنگامی که خواسته باشد شوهرش را در مورد رابطة خود با فاسقش بفریبد- توطئهچینی، تهمت زدن و خباثت علنی دارد اما گاه به ندرت هم در نقش فعال به صورت مثبت و با صفات مطلوب دیده میشود» (مارزلف، 1371: 45)، در سندبادنامه نیز علاوه بر داستان اصلی از مجموع سی و سه داستان کوتاه، دوازده داستان در باب مکر، خیانت، شره و نادانی زنان است. با توجه به داستان اصلی که حکایت از خیانت کنیزک دارد، پرداختن نویسنده به این داستانها قابل توجیه است. درونمایة ده داستان که همگی برای مجاب کردن شاه درباره خیانت کنیزک و اثبات بیگناهی شاهزاده نقل شده، فریفته نشدن به مکر و دسیسة زنان است. درونمایه در داستان «کودک و رسن و چاه»، غایت شبق و شره زن و در داستان «کودک دو ساله»، نادانی زن و کم عقلتر بودن وی از کودک دو ساله است.
3- پادشاهان
با توجه به وضعیت سیاسی و نظام اجتماعی ایران، ذکر داستانهایی از شاه و شاهزادگان، در قصههای ایرانی جایگاهی ویژه دارد. در اغلب داستانهای ایرانی، شاه با صفات نامطلوبی مانند غرور، ستمگری و حرف شنوی از سخنچینان کج نهاد، در مقابل قهرمان داستان ظاهر میشود. در پارهای موارد نیز شاه فرمانروایی دانا و عادل است (مارزلف، 1371: 43). از آن جا که داستانهای سندبادنامه در حضور شاه گفته شده است، در تمامی آنها شاه انسانی عادل و عالم، محمودسرشت و مسعودسیرت، با مهابت و سیاست و شجاع توصیف شده و تنها در داستان «پادشاه زن دوست»، به صفت زن بارگی شاه و نظر وی به ناموس رعیت اشاره شده است. البته در این داستان، راوی بدون درنگ درصدد اصلاح این نقیصه برمیآید و در نهایت، شاه را انسانی زیرک و مدبر معرفی میکند.
4- صاحبان مشاغل و عامه مردم
ظهیری در نه داستان دیگر به درون مایههای فراگیرتری پرداخته و در آنها عاقبت نادانی، شتابزدگی، خیانت، مشاوره با نااهلان، تقدیر، زیرکی کودکان و خرد پیران را متذکر شده است.
محمدامیر مشهدی، عبدالله واثق عباسی و اکرم عارفی - رویکرد تحلیلی به عناصر داستانی سندبادنامه