تاثیر ترجمه بر واژگان و دستور زبان فارسی (بخش نخست)
زبان فارسی دارای جنبهها و جلوههای متنوع و متعددی است که پژوهش درباره ی همه ی آن ها برای فرزندان این مرز و بوم وظیفهای است حتمی و لازم. مثلن پژوهش درباره ی زبان های ایرانی پیش از اسلام، لهجههای محلی، زبان دری کهن و آثار بسیاری که از آن باقی مانده است و همچنین پژوهش درباره ی زبان فارسی معاصر، بر ما فرض است، ولی آن چه بیش از همه مورد نیاز ماست، فارسی معاصر است و چون فارسی معاصر و آینده تحت تأثیر ترجمه از زبان های اروپایی قرار دارد و خواهد داشت، مهمترین مساله ی زبان فارسی برای ما ترجمه است و سایر مسایل این زبان مانند تصحیح متن های قدیم و زبان های پیش از اسلام در درجه ی دوم اهمیت قرار دارد. یکی از ایرادهای کار دانشگاه ها و آموزگاران ادبیات این است که به این مساله حیاتی یعنی فارسی معاصر و ترجمه، توجه لازم را نکردهاند و در نتیجه زبان امروز ما تحت تأثیر ترجمههای بد و ناقص قرار گرفته است که ده ها اصطلاح ترجمهای نامناسب حاصل آن است. اصطلاح هایی چون: قوه ی مقننه، قوه ی مجریه، قوه ی قضاییه، فوقالذکر، اتخاذ تدابیر لازم و ده ها مانند آن.
مساله ی ترجمه و گرفتن تعبیر های ترجمه ای و واژه های بیگانه، خود زاییده ی برخورد زبان ها با یکدیگر است و برخورد زبان ها با هم نیز حاصل برخورد فرهنگ ها با یکدیگر است و این برخورد و پیوند فرهنگ ها و زبان ها با هم، یکی از عوامل پیشرفت اجتماع ها، علوم، فنون و معارف است و امری است کاملن طبیعی و ناگزیر، زیرا هیچ زبان و فرهنگی نیست که تحت تأثیر زبان و فرهنگ های دیگر قرار نگرفته باشد.
حاصل جریان طبیعی برخورد فرهنگ ها و زبان ها با هم، یکی ورود واژه های زبانی است به زبان دیگر به عین لفظ که زبان شناسان آن را عاریه یا قرض (۱) میگویند، و دیگری مساله ی مهم ترجمه است. به این سبب زبان شناسی جدید برای این دو موضوع اهمیت فراوانی قایل شده است و در این زمینه بحث های بسیاری کرده است؛ به ویژه که برخی از اصطلاح ها و تعبیر های ترجمهای، خود نوعی قرض و عاریهاند که میتوان آن ها را "عناصر قرضی ترجمهای" نامید؛ مانند بسیاری از تعبیر های علمی و ادبی و هنری و روزنامهای که وارد زبان ما شدهاند. عناصری مانند: ابراز امیدواری کردن، ابراز یأس کردن، ابراز نگرانی کردن، روان شناسی، جامعهشناسی و غیره. بنابراین، این تعبیر ها هم جنبه ی قرضی و عاریهای دارند، هم جنبه ی ترجمهای.
هر چه زبانی از لحاظ علمی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی غنیتر و نیرومندتر باشد، به زبان های دیگر، واژه و مفهوم های بیش تری قرض و عاریه میدهد، و هر چه ملتی از نظر علمی، فنی، اقتصادی و سیاسی به یک کشور دیگر بیش تر احتیاج داشته باشد، از آن، بیش تر واژه و مفهوم عاریه و قرض میکند. به همین سبب امروز واژه ها و مفهوم های اروپایی که زبان صنعت و فن و علوم و معارف جدید است، بیش از هر زبانی وارد زبان کشورهای کوچکتر و نیازمندتر میشود. تا جایی که زبان روسی که خود نیز از زبان های علمی و صنعتی و فنی دنیاست و به نوبه خود در زبان های دیگر تأثیر میکند، از این نفوذ در امان نمانده است.
باری، این جریان طبیعی، یعنی هجوم واژه ها و مفهوم های جدید کشورهای پیشرفته به زبان کشورهای کوچک و در حال پیشرفت، مسالهای ایجاد میکند که به سه صورت حل میشود:
۱- گرفتن واژه های خارجی به عین لفظ
۲- ترجمه
۳- راه میانی، یعنی هم ترجمه و هم گرفتن واژه ها.
ما در این مقاله که بر پایه ی ده هزار یادداشت است، تأثیر ترجمه را از زمان های بسیار قدیم تاکنون در زبان فارسی بررسی میکنیم. پیش از این بررسی باید این نکته ی مهم را نیز یادآوری کنیم که هر زبانی دارای دو دستگاه مهم است: یکی که دستگاه واژگانی که شامل عناصری نامحدود است (۲) و به این سبب آن را "طبقه ی باز زبان" میگویند، و دیگری دستگاه دستوری، که شامل عناصر محدودی است مانند پساوندها و پیشاوندها، ضمیرها، حرف ها و برخی از صفت ها؛ به این سبب آن را "طبقه ی بسته ی زبان" مینامند.
ترجمه، هم بر دستگاه واژگان زبان تأثیر می کند و هم بر دستگاه دستوری آن. ما در این جا تأثیر ترجمه از زبان های عربی و فرانسه و انگلیسی را در زبان فارسی بررسی میکنیم.
تأثیر ترجمه ی عربی در واژگان و دستور زبان فارسی
الف) تأثیر ترجمه ی عربی در واژگان زبان فارسی
بسیاری از واژه ها و تعبیر ها و ترکیب های زبان فارسی، ترجمه ای از عربی هستند:
مردِ ره، رونده، رهرو که همه ترجمه ی سالک عربی به معنی عارفاند:.
- تو، ز خوک خویش اگر آگه نهای / سخت معذوری که مرد ره نهای (منطقالطیر)
- آمد افسوس کنان مغبچه ی باده فروش / گفت بیدار شو، ای رهرو خواب آلوده (حافظ)
- تنی چند از روندگان، متفق سیاحت بودند (گلستان)
ترسا، ترجمه ی راهب:
- دختری ترسا و روحانی صفت / در ره روحاللهش صد معرفت (منطقالطیر)
دختر رز ترجمه ی بنت العنب و ابنه یالکرم و ابنه ی عنقود:
- علالی به صورت نامی و عود / والقیانی دم ابنه ی عنقود (ابن معتز)
- مرا سجده گه، بیتِ بنتالعنب به / که از بیتِ امالقری میگریزم (خاقانی)
- دوستان دختر رز توبه ز مستوری کرد / شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد (حافظ)
قصه برداشتن، ترجمه رفع القصه (به معنی گزارش دادن):
- صاحب غرضی قصه به سلطان ابراهیم برداشت (چهار مقاله، برگ ۷۱، چاپ دکتر معین)
داستان زدن، ترجمه ی ضرب المثل:
- خدای را شرم باز ندارد که بزند داستانی (ترجمه ی تفسیر طبری، ج ۱، برگ ۴۲، چاپ یغمایی) در ترجمه ی ان الله لایستحیی ان یضرب مثلا (سوره ی بقره، آیه ی ۲).
بر رغم، ترجمه ی علی رغم.
- ابر هزمان پیش روی آسمان بندد نقاب / آسمان بر رغم او از بوستان ظاهر شود (منوچهری)
گرفتن، به معنی مجازات کردن، ترجمه ی اخذ عربی به همان معنی (اَخَذَ بِذَنْبِهِ)
- یارب مگیرش ار چه دل چون کبوترم / افکند و کشت و حرمت صید حرم نداشت (حافظ)
چشم خروس، ترجمه ی عینالدیک:
- لب از لب چو چشم خروس ابلهی بود / برداشتن به گفته ی بیهوده ی خروس (سعدی)
یگانه ی زمانه، ترجمه ی وحیدالعصر:
- یگانه زمانه شدستی ولیکن / نشد هیچ کس از زمانه یگانه (ناصر خسرو)
حاجت برداشتن، ترجمه ی رفعالحاجه:
- به صدر بار تو بردارم از جهان حاجت / اگر به یک لب نان باشد و به یک دم آب (سوزنی)
نیک محضر، ترجمه ی حُسنالمحضر:
- دو کس چَه کَنند از پی خاص و عام / یکی نیک محضر دگر زشت نام
و از همین قبیل:
آفتاب گردان، ترجمه ی دوار الشمس
دوست گرفتن، ترجمه ی اتخاذ الولی
روزگار مرد، ترجمه ی رجل زمانه
روی آوردن، ترجمه ی توجه
چشم بر هم زدن، ترجمه ی طرفهالعین
فریاد خواستن، ترجمه ی استغاثه
خنگ نوبتی، ترجمه ی یفرس النوبه ی
جوانمردی، ترجمه ی فتوه
به تن خویش، ترجمه ی بنفس
به نفس خویش، ترجمه ی بنفسه
دامن به کمر زدن، ترجمه ی تشمر
کپه ترازو، ترجمه ی کفه ی المیزان
بنابراین، ترجمه ی بناءً علی هذا (۳)
برخی از این گونه واژه ها و اصطلاح ها که از عربی به فارسی برگردانده شدهاند، خود از یونانی و سریانی به عربی ترجمه شدهاند. مانند گاوزبان (لسان الثور)، زبان گنجشک (لسان العصفور)، خرس مه تر (دب اکبر)، خرس که تر (دب اصغر) (۴).
- غنوده از پس او خرس مه تر / چو بچه پیش او در، خرس که تر (ویس و رامین)
ب) تأثیر ترجمهی عربی دردستور فارسی
ترجمه ی عربی در ساختمان دستوری برخی از نوشتههای فارسی نیز تأثیر کرده است. این تأثیرها در این موردها است:
۱- به وجود آمدن "مفعول مطلق" به شیوه ی عربی
از گونه های مفعول مطلق عربی مفعول مطلق نوعی تحت تأثیر ترجمه در فارسی به کار رفته است و آن مصدری است که به تنهایی یا با متمم خود چه گونگی وقوع فعلی را بیان میکند. بنابراین نقش قید کیفیت را بازی میکند و از گروه قیدهای کیفیت به شمار میرود.
در عربی این نوع مفعول مطلق فراوان است. اما در فارسی چنین نیست و آن جا هم که به کار میرود، بیش تر تحت تأثیر عربی است. از همین رو در آثاری که از عربی ترجمه شده است، بسیار است و آشکار است که با ساختمان زبان فارسی چندان منطبق نیست. ماننند:
- «میخوانند آن را سزای خواندن» (ترجمه ی تفسیر طبری، ج ۱، برگ ۱۰۱) در ترجمه ی «یتلونه حق تلاوته» (سوره ی البقره، آیه ۱۲۱) که در این جا «حق» نایب مفعول مطلق و «تلاوه» مضاف الیه آن است. «حق تلاوته» چنان که میبینیم، در ترجمه ی تفسیر طبری «سزای خواندن» ترجمه شده، در حالی که در کشف الاسرار «پی بردن به سزا» ترجمه شده است: «پی بردند به آن پی بردن به سزا» (کشفالاسرار، ج ۱، ص ۳۳۳)
البته چنان که دیده میشود، این ترجمه ها تحت اللفظی است و عبارت های ترجمه ای هم به سیاق فارسی نیست. مثلن در این جا کافی بود «حق تلاوته» «به سزا» ترجمه میشد و عبارت چنین میشد: «آن را به سزا میخوانند».
برای دیدن این گونه مثال ها نگاه کنید به کشف الاسرار، جلد 7، برگ ۴۲، س ۱۵ و برگ ۱۹۹ و جلد 1، برگ های۳۲۰ و۳۲.
در شعرهای منوچهری و تاریخ بیهقی و التفهیم ابوریحان که متأثر از عربی هستند و مفعول مطلق به شیوه عربی و بر خلاف سیاق جملهبندی فارسی دیده میشود:
- فرود آور به درگاه وزیرم / فرود آوردن اعشی به باهل (منوچهری)
- «ببرند بریدن بر پشت کرده» (التفهیم، برگ ۸۳، چاپ ۱۳۱۸، تصحیح همایی)
- «بخشیده است بخشیدن راست» (همان کتاب، برگ ۳٦۲).
- «غلامان را بفرمود تا بزدند، زدنی سخت و قباش پاره کردند» (بیهقی، برگ ۱٦۳، تصحیح دکتر فیاض و دکتر غنی).(٦)
در آثار غیر ترجمه نیز به ندرت مفعول مطلق نوعی به چشم میخورد:
- بخندید خندیدنی شاهوار / چنان کامد آوازش از چاهسار (فردوسی)
- قاصدان را بر عصایت دسته نی / تو بخسب ای شه مبارک خفتنی (مولوی)
- نگه کرد رنجیده در من فقیه / نگه کردن عاقل اندر سفیه (سعدی)
امروز هم مفعول مطلق به کار میرود. اما نه به شیوه ی قدیم، بلکه «خندید اما چه خندیدنی» و «رفت اما چه رفتنی». چنان که دیده میشود، امروز مفعول مطلق با «چه» و «اما» همراه است.
به هر حال درباره ی این که مفعول مطلق در فارسی تحت تأثیر عربی به وجود آمده است کار آسانی نیست، اما شک نیست که در تفسیرها و ترجمههای تحتاللفظی چنین است.
۲- مفعول له بدون حرف اضافه
مفعوله له در عربی اسمی است که فعل برای آن واقع میشود، یا به عبارت دیگر، غایت وقوع فعل است. مانند «ضربته تأدیبن» (او را به منظور تأدیب زدم) این مفعول در عربی گاهی بدون حرف جر میآید؛ مانند مثالی که دیدیم و گاهی هم با حرف «ل» همراه است. ولی در فارسی همواره با حرف اضافه یا گروه های اضافی میآید؛ یعنی با واژه ها و گروه هایی مانند «برای»، «از برای»، «از بهر»، «به منظور»، «به علت»، «به سبب» و غیره. مگر آن جا که تحت تأثیر ترجمه عربی باشد و حرف اضافه آن حذف گردد.مانند:
- «کنند انگشت ها اندر گوش هاشان از صاعقهها بیم مرگ» (ترجمه ی تفسیر طبری، ج ۱، برگ۲۱).
که ترجمه ی آیه «یجعلون اصابِعَهُم فی آذانهم من الصواعق حذر الموت» (سوره ی بقره آیه ی ۱۹) است.
که «بیم مرگ» باید با «از» و یا با «به سبب» همراه باشد، همان گونه که در کشف الاسرار چنین است.
«انگشت های خود را در گوش ها کنند از بیم آن که صاعقه رسد به ایشان از بیم و مرگ» (کشف الاسرار، ج ۱، برگ ۷٦، در ترجمه ی همان آیه).
مثال دیگر:
- «و خداوند خویش را میخوانند بیم و امید» (کشف الاسرار، ج ۷، برگ ۵۲۹، س ۲۱) که ترجمه ی «یَدعونَ رَبَّهم خَوفن و طَمَعن» (سوره سجده، آیه ی ۱٦) است.
به گونه ای که میبینیم «خوفن و طمعن» به جای «از بیم و امید»، «بیم و امید» ترجمه شده است.
مثال دیگر:
- «خواهد بیش تری از اهل کتاب ار باز گردانندی شما را از پس ایمان شما کافری حسدی از نزدیک تنهاشان» (ترجمه ی تفسیر طبری، ج ۱، برگ ۹۹، س ۱۱).
که ترجمه ی «کَثیرً مِن أهلِ الکِتاب لَویَردُونُّکم من بَعدِ اَیمانِکُم حَسَدن من عندِ انفسهم» (سوره ی البقره، آیه ی ۱۰۹) است.
یادآوری: در ضمن مفعوللههای عربی به همان صورت اصلی خود در زبان فارسی نیز نفوذ کرده و در آثار زبان ما به کار رفتهاند. مانند: تیمنن، تفننن، تعمیمن، توسعن یعنی: «برای تیمن» ، «برای تفنن»، «برای تعمیم»، «برای توسع».
«و برخی از آن ها تیمنن نگارش یافت.» (مجمع الفصحاء، ج ۱، برگ ۵۰، چاپ مصفا).
- «برخی از نتایج افکار ابکارش تیمنن تحریر شد.» (مجمع الفصحا، ج ۱، برگ ۵).
- «ولی تعمیمن للفائده تکرار آن را برای این موضوع خالی از فایده ندانستیم.» (محمد قزوینی، تعلیقات چهار مقاله، برگ ٦، چاپ معین).
- «و این اصل معنی آن بوده پس از آن توسعن به معنی مطلق نامه کاربرد شده است.» (ملک الشعرای بهار، نقل از سبکشناسی، ج ۲، برگ ۳۰۵).
۳- مطابقت حال با صاحب حال
در فارسی، حال (قید حالت) بر خلاف عربی با صاحب حال مطابقت نمیکند، اما در ترجمه ی تحتاللفظی از جملههای عربی، گاهی این مطابقت دیده میشود و پیداست که چنین موردی تحت تأثیر ترجمه به وجود آمده است.
مثال:
- «به گزاف در زمین مروید بدکاران.» (کشفالاسرار، ج ۷، برگ ۴۸۲).
که ترجمه ی «لاتعثوا فیالارض مفسدین.» (آیه 36 از سوره عنکبوت) است و «بدکاران» به معنی «بدکارانه» و «با بدکاری» که قید حالت است و بر خلاف سیاق عبارت فارسی است و به پیروی از «مفسدین» عربی که حال است، به صورت جمع آمده است.
یادآوری: در فارسی غیر ترجمه ای هم به ندرت مطابقت قید حالت با صاحب آن (فاعل یا مفعول) به چشم میخورد:
- نشستند هر دو پر اندیشگان / شده تیره روزگار جفاپیشگان (شاهنامه بروخیم، ج ۱، برگ ۹۴، س ٦۴۴)
«مستان» نیز در تاریخ بیهقی به صورت قید حالت جمع بسیار آمده است:
- «و سرهنگان خیلتاشان و اصناف لشکر را بر آن خوان نشاندند و شراب چون جوی آب روان شد چنان که مستان بازگشتند.» (تاریخ بیهقی، برگ ۵۴۱، س ۹) .(۸)
برخی دیگر از عناصر دستوری فارسی نیز، ترجمه ی تحتاللفظی عناصر دستوری عربیاند. مانند:
«ای عجب» ترجمه ی «یا للعجب» و «ای کاش» ترجمه ی «یالیت»
- ای عجب این رنگ از بیرنگ خاست / موسئی با موسئی در جنگ خاست (مولوی)
- ای کاش که جای آرمیدن بودی / یا این ره دور را رسیدن بودی (خیام)
شاید «ای دریغ» ترجمه ی «واحسرتاه» و «خوشا» ترجمه ی «طوبی» باشد:
«و گرنه» ترجمه ی والا (وان لا)ست:
- چون سائل از تو به زاری طلب کند چیزی / بده و گرنه ستمگر به زور بستاند (سعدی)
- بده داد من زان لبانت و گرنه / سوی خواجه خواهم شد از تو به گرزش (خسروانی)
«هر گاه ... هر آینه»: هر آینه در فارسی قدیم قید تأکید بوده است و وقتی پاسخ هر گاه یا چون یا اگر باشد و در آغاز جمله ی جزا یا جمله ی جواب شرط در آید، جنبه ی ترجمه ای داشته است. زیرا در عربی هم در این موردها «ل» (به معنی هر آینه) میآید، بنابراین ترجمه از عربی، نوعی ساختمان نحوی ویژه در فارسی به وجود آورده است:
- «هر گاه که متقی در کار این جهان تأملی کند، هر آینه مقابح آن را به نظر بصیرت بیند (منتخب کلیله و دمنه)
- و چون از لذات دنیا با چندان وخامت عاقبت آرام نباشد هر آینه تلخی اندک شیرین بسیار ثمرت دهد به از شیرینی اندک کزو تلخی بسیار زاید.» (همان کتاب، برگ ۴٦، س ۱٦)
- «و هر راز که ثالثی در آن محرم نمیشود، هر آینه از اشاعت مصون ماند.» (همان کتاب، برگ ۲۵)
- دل از جواهر مهرت چو صیقلی دارد / بود ز زنگ حوادث هر آینه مصقول (حافظ، برگ ۲۰۸، تصحیح قزوینی)
۴- معانی حرف های اضافه ی فارسی تحت تأثیر ترجمه ی عربی
بسیار دیده شده است که مورد کاربرد و معنی حروف اضافه ی یک زبان، از راه ترجمه به زبانی دیگر نفوذ میکند و این امر موردهای کاربرد و معنی هایی به وجود میآورد که پیش از آن در زبان دوم نبوده است؛ مانند کاربرد حرف اضافه ی «برای» پیش از اسم ها و قیدهای زمان فارسی که تحت تأثیر زبان های فرنگی به وجود آمده است. (۹) مثلن «برای همیشه» ترجمه ی «pour toujours» فرانسه یا «for ever» انگلیسی است، در حالی که پیش از آن چنین مورد کاربردی در فارسی نبوده و به جای آن «تا جاودان» و «همیشه» میگفتهاند.
بر طبق این قاعده به کار رفتن بسیاری از حروف اضافه در جملههای فارسی اقتباس شده از عربی است و ممکن است بر عکس این نیز باشد مانند:
- «برعمیا» ترجمه ی «علیالعمیا»
«تو چون موری و این را هست همچون موی بترویان / مرو زنهار بر تقلید و بر تخمین و بر عمیا.» (سنایی)
- «در گذاشتن از» ترجمه ی «عَفَوعَن»:
«اکنون که توبه کردید از شما در گذاشتیم.» (تفسیر تربت جام) به جای شما را عفو کردیم یا شما را بخشودیم.
- «برسبیل» ترجمه ی «علی سبیل»
«والاّ علی سبیل الندره، گلهای بوییده و دست مالیده دیگران استشمام نکرده» (مرزباننامه) و در فارسی امروز هم داریم بر سبیل اتفاق، بر سبیل تصادف، بر سبیل ندرت. در قدیم نیز داریم: «بر سبیل تعجیل» (منتخب کلیله و دمنه، برگ ۲٦، س ۱۱ از زنده یاد قریب).
- «بر سبیل افترا» (همان کتاب، برگ ۴۳، س۱۳)، «بر سبیل تطوع و تبرع» (همان کتاب برگ ۱۴۳)
با توجه به این که کلیله و دمنه ی فارسی ترجمه از عربی است، درستی فرض ما در مورد این که «بر سبیل» ترجمه ی «علی سبیل» است ثابت میشود.
«و بر حکم فرمان عالی این چند فصل بر سبیل اختصار نوشته آمد.» (سیاست نامه، برگ ۵، س ۱۴، تصحیح عباس اقبال)
- «نگه کرد در» یا «نگریست در» ترجمه ی «نظرفی»
«ساعتی در خود نگر تا کیستی»
نگه کرد رنجیده در من فقیه / نگه کردن عاقل اندر سفیه (سعدی)
- «به رغم و بررغم» ترجمه ی «علی رغم»
به رغم مدعیانی که منع عشق کنند / جمال چهره ی تو حجت موجه ماست (حافظ، قزوینی، برگ ۱۸)
و از این قبیل است:
- «در جمله» ترجمه ی «فیالجمله».
تفضیل دلم چه پرسی ای جان جهان / در جمله همی دان که دلی دارم خوش
- «از جمله» ترجمه ی «من جمله».
- «بر فور» ترجمه ی «علی الفور».
- «سلام بر شما» ترجمه ی «سلام علیکم».
۵- تأثیرهای دیگر ترجمه ی عربی در دستور فارسی
الف) برخی از عناصر دستوری، حاصل ترجمه از عربیاند مانند: «اگرنه» که ترجمه ی «لو لا» است:
- گرنه عشق تو بُدی لعب فلک /هر رخی را فرسی داشتمی (دیوان خاقانی، ص 675، تصحیح دکتر سجادی، چاپ ۱۳۳۹.)
«وگر» و «ور» به معنی «اگرچه» ممکن است ترجمه ی «و ان» و «و لو» باشد و ممکن است نیز چنین نباشد، زیرا در فارسی نیز «و اگر» به معنی «اگر چه» وجود دارد.
- ور فریدون بود به نعمت و مال / بیهنر را به هیچ کس مشمار (سعدی)
ب) «هان ای» ترجمه ی «الا یا».
- الا یا ایها الساقی ادر کاسن و ناولها / که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها (حافظ)
- هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان / ایوان مداین را آیینه عبرت دان (خاقانی)
صیغه ی افعل تفضیل در عربی، هم معنی تفضیلی دارد، مانند «هو افضل منک»: او فاضلتر از تو است، و هم معنی عالی، مانند «هو افضل الرجال» : «او فاضلترینِ مردان است». پساوند «تر» در قدیم نیز در فارسی چنین بوده است؛ یعنی هم مثل امروز برای تفضیل و به معنی «تر» میآمده است و هم به معنی «ترین» بوده است و صفت عالی میساخته است. بنابراین کاری شبیه به افعل تفضیل عربی میکرده است و معنی «ترین» آن ممکن است تحت تأثیر ترجمه ی عربی به وجود آمده باشد.
مثال برای «تر» به معنی امروزی آن:
- چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را / که کس آهوی وحشی را از این خوشتر نمیگیرد (حافظ)
مثال برای «تر» به معنی «ترین»:
- «و بدان ای پسر که سرشت مردم چنان آمده که تکاپوی کند تا از دنیا آن چه نصیب او آمده باشد به گرامیتر کس خویش بماند و نصیب من از دنیا سخن آمد و گرامیتر کس بر من تویی» (قابوس نامه، برگ 3، تصحیح دکتر یوسفی) یعنی «گرامیترین کس خویش».
- اگر چند از نامورتر تباری / و گر چند از بهترین خاندانی (فرخی)
برخی از ساختمان های دستوری و همچنین برخی از تعبیر ها که در عربی و فارسی مانند یکدیگرند، حاصل ترجمه ی فارسی از عربی نیست؛ مثلن هم در عربی و هم در فارسی میانه و هم در فارسی دری قدیم برای موصوف جمع، صفت جمع میآمده است:
به صفای دل رندان صبوحی زدگان / بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند (۱۰) (حافظ)
به هر حال مشابهت این گونه اصطلاح ها در دو زبان همیشه بر اثر ترجمه نیست، بلکه بسیاری از این موردها حاصل توارد است مانند: «نظر فیه» عربی و «to look at» انگلیسی، «در واقع» فارسی و «فیالواقع» عربی و «in fact» انگلیسی و «en realitè» فرانسوی، «فی الحقیقه» عربی و «در حقیقت» فارسی و «en veritè» فرانسوی، «فیالاصل» عربی و «در اصل» فارسی و «in principle» انگلیسی و «en principe» فرانسوی.
در ضمن نثر عربی تحت تأثیر پهلوی و به وسیله ی نویسندگان و مترجمان ایرانی نسب و پهلویدانی چون ابن المقفع و عبدالحمید کاتب کمال یافت و مثلن در سه سده ی اول هجری کتاب ها و رساله های فراوانی از پهلوی به عربی ترجمه شد. از آن جمله است: کتاب التاج، کلیله و دمنه، نامه تنسر، گزارش شطرنج، لهراسبنامه، آیین چوگان زدن، آیین تیراندازی، کتاب الاختلاج، کتاب الفال، کتاب زجرالفرس، بهرامدخت، سیرت اردشیر، ستور پزشکی و بسیاری دیگر (۱۱)
بنابراین نثر عربی متأثر از پهلوی است و از سوی دیگر بسیاری از کتاب های فارسی از عربی ترجمه شدهاند و برخی دیگر از پهلوی به عربی و سپس از عربی به فارسی درآمدهاند، مانند کلیله و دمنه و سندبادنامه. از این رو، تأثیر پهلوی در عربی و عربی در فارسی انکارناپذیر است. بدین ترتیب، فارسی دری به دو صورت از پهلوی متأثر است: یکی تأثیر مستقیم و از راه تحول زبان و ترجمه ی مستقیم از پهلوی به فارسی، و دیگری تأثیر غیر مستقیم و به وسیله ترجمه از عربی که خود متأثر از پهلوی است. بنابراین به درستی معلوم نیست که برخی از اصطلاح های که آوردیم، تحت تأثیر ترجمه ی عربی به وجود آمده و غیر مستقیم از پهلوی گرفته شده، و یا این که ایرانیانی که به عربی کتاب و رساله مینوشتهاند آن اصطلاح ها را از فارسی به عربی ترجمه کردهاند؛ مثلن ما در پهلوی و فارسی دری قدیم «اندر زمان» و در عربی «فیالحال» و در فارسی دری «در حال» و «در وقت» داریم. اکنون این پرسش پیش میآید که آیا «فیالحال» تحت تأثیر «اندر زمان» پهلوی به وجود آمده یا در خود عربی هم اصلن چنین اصطلاحی وجود داشته است، و سرانجام معلوم نیست که «در حال» ترجمه ی با واسطه از پهلوی است یا فقط ترجمه از عربی است و یا اصلن ترکیبی است که ایرانیان تحت تأثیر اصطلاح هایی مانند «اندر زمان» ساختهاند. داوری در این باره آسان نیست.
دکتر خسرو فرشید ورد