- ب ب +

پژوهش در ادبیات عامیانه ایران

 تعریف پژوهش در ادبیات عامیانه
پژوهش ادبیات عامیانه یا مردم‏پسند عمدتن شامل مطالعه بر استوره ها، افسانه های تاریخی، مذهبی، باورها و دانش ها، قهرمانان، داستان های حماسی و رمانتیک، ترانه‌ها، ضرب المثل ها، قصه ها، شوخی ها و حتا بازی های کودکانه و ... باشد. اما امروزه به ویژه در غرب این تعریف را تقلیل دهنده دانسته اند و بر این باور هستند که این ترسیم از زمینه ی پژوهش های ادبیات عامیانه نوعی محدود کردن تصورات و خیال های مردمی به بخش کوچکی از آن هاست،‌ بنابراین باید این پژوهش را درشکلی گسترده تر، شامل کل خلاقیت کلامی مردمی چه در شکل "هنر شفاهی" و چه در شکل "هنر نوشتاری" تعریف کرد. افزون بر این، به دلیل جمعی بودن این مفهوم که خود را در کلمه ی "مردم" یا " عوام" نشان می دهد، می توان این پژوهش را جمعی از دانش فولکلوریک و دانش انسان شناسی نیز شمرد.
 
تاریخچه ی پژوهش ادبیات عامیانه در ایران
هر چند می توان نخستین شکل های این پژوهش را تا عصر صفویه نیز دید ، اما به تر است آغاز آن را با جهان گردان غربی در سده ی هفده ببینیم. کنجکاوی این جهان گردان در کنار استراتژی قدرت های بزرگ، عاملی در تقویت مطالعات بر زبان فارسی بود، به ویژه که بریتانیا دارای منافعی گسترده در هندوستان بود و زبان فارسی در این کشور هنوز قدرت خود را به مثابه ی یک زبان میانجی و زبان روشنفکران حفظ کرده بود. روس ها، همسایگان شمالی ایران نیز منافع استراتژیکی در تقویت مطالعات ایرانی داشتند. نخستین مطالعات ایرانی با اوستا شناسی آغاز شدند. در همین حال،‌ گردآوری داستان ها و فرهنگ عامه در ایران نیز آغاز شد. در این حوزه می توان به کسانی چون دیپلمات لهستانی، آلکساندر خودزکو و دانشمند دانمارکی، آرتور کریستین سن و دانشمند فرانسوی هانری ماسه اشاره کرد. البته برای برخی از این افراد مطالعات فلکلوریک جنبه ی نوعی سرگرمی در کنار "مطالعات جدی" دیگر را داشت.
ایرانیان خود در سده ی نوزده به دلیل تمایل زیادی که به نوآوری های غربی پیدا کرده بودند و به علت آن که فولکلور را نوعی سنت و مخالف با پیشرفت تلقی می کردند چندان مایل نبودند به مطالعه در این زمینه بپردازند و تنها در دوره ی انقلاب مشروطه و به دلیل احساسات وطن پرستانه بود که تمایل به این مطالعات نیز شکل گرفت. و ما می توانیم از شخصیت هایی چون محمد علی جمال زاده و علی اکبر دهخدا، صادق هدایت و بعدها صمد بهرنگی و جلال آل آحمد نام ببریم. یک نهاد رسمی، "فرهنگستان"، از سال ۱۳۱٧ش آغاز به گردآوری سیستماتیک فولکلور ایرانی کرد. در دهه ی ۱۳۲۰ ، فضل الله مهتدی مشهور به صبحی شاید به تقلید از یک روزنامه نگار بریتانیایی، یک برنامه ی رادیویی درباره ی قصه‏ها را آغاز کرد و از شنوندگان خود می خواست که برای او مطلب بفرستند.
در همین دوره برخی از روزنامه های چپ گرا نیز مثل "پیام نو" و "پیام نوین" آغاز به انتشار مقاله های کوتاهی درباره ی ادبیات عامه کردند. در سال ۱۳۳٧ اداره ی فرهنگ عامه ی وزرات فرهنگ و هنر تاسیس شد و از سال ۱۳۴۹ به صورت مرکز ملی پژوهشگاه مردم شناسی و فرهنگ عامه در آمد که از جمله ی بنیاد گذاران آن می توان به آقای دکتر علی بلوکباشی اشاره کرد. این گروه به ویژه با انتشار تک نگاری هایی زیاد و مجله ی "مردم شناسی و فرهنگ عامه" نقش مهمی در اعتلای این دانش داشت.
کار صبحی به وسیله ی یکی از دوستان هدایت، ابوالقاسم انجوی شیرازی، در رادیو ادامه یافت. او برنامه ای با عنوان "سفینه ی فرهنگ مردم" را به طور هفتگی آغاز کرد و "مرکز فرهنگ مردم" را نیز در اداره ی رادیو تاسیس کرد. انجوی مجموعه‌ای با عنوان "گنجینه ی فرهنگ مردم" را به وجود آورد و کتابی را نیز با عنوان "طرز نوشتن فرهنگ عامیانه" برای کمک به تهیه و گردآوری فولکلور به انتشار رساند. مجموعه‌ای که او فراهم کرد امروز یک گنجینه ی بزرگ است. در این دوره یعنی در دهه ی ۱۳۵۰ به دلیل حمایت دولت، دانش فولکلور توانست رشد زیادی داشته باشد و تشکیل "کنگره ی بین المللی فرهنگ عامه ایران" در تابستان ۱۳۵٦ گویای این امر است. پس از انقلاب از سال ۱۳٦۴ سازمان میراث فرهنگی بار دیگر مطالعات در این زمینه را آغاز کرد و به همت محمد میرشکرایی پژوهشکده ی مردم شناسی در این مرکز، فعالیت های آموزشی (در سطح کارشناسی ارشد) و پژوهش های میدانی متعددی را انجام داد. مرکز فرهنگ مردم نیز امروز به اداره ی صدا و سیما پیوند خورده است. در دوره ی پس از انقلاب، نخستین مجله ی علمی در زمینه ی فولکلور شناسی، مجله ی "فرهنگ مردم" است که سید احمد وکیلیان، متخصص فرهنگ عامه، آن را منتشر می کند.
 
مسایل کلیدی در پژوهش های ادبیات عامیانه در ایران
در رابطه با مطالعات در این زمینه می توان چند نکته زیر را یادآوری کرد:
۱- همکاری نزدیک میان پژوهشگران غیرایرانی و ایرانی که از آغاز دیده می شده است، هر چند ممکن است درباره این که آیا این دو گروه درک یکسانی از فرهنگ های مردمی داشته اند یا نه بتوان تا اندازه ای تامل کرد. غربی ها به هر حال تمایل بیش تری به مطالعه در ایران (برای مثال نسبت به ترکیه یا کشورهای عربی ) داشته اند چون از یک سو تفاوت ها آن اندازه بوده است که بتوان ایران را به مثابه ی یک فرهنگ "دیگر" تعریف کرد ولی از سوی دیگر ریشه های مشترک هند و اروپایی آن را به فرهنگ غرب پیوند می داده است. اما متخصصان ایرانی چندان نتوانسته اند بر خلاف برخی دیگر از کشورهای آسیایی یا افریقایی، از امتیاز آشنایی بیش تر خود با فرهنگ بومی استفاده کنند. از لحاظ تئوریک نیز آن ها بیش تر دنباله روی تئوری های غربی بوده اند، البته پس از انقلاب شاهد برخی از آفت ها از قبیل چاپ دوباره ی متن های قدیم با به اصطلاح "ویراستاری" های جدید نیز بوده ایم.
۲- دومین مساله نبود اطلاعات روش شناسی کافی درباره ی کار گردآوری بوده است. کاری که در موارد دیگری همچون در مورد افغانستان به وسیله ی مارگارت میلز به وجه بسیار خوبی انجام شده است. حتا انجوی شیرازی نیز اطلاعات چندانی درباره پایه ها و چارچوب های روش شناسانه ی خود و اطلاع رسانی هایش ارایه نکرده است.
۳- مورد دیگری که انسان شناسان درباره آن زیاد سخن گفته اند، اما در مطالعات ادبیات عامیانه کم تر به آن توجه شده است، جنبه ها و مسایل اخلاق حرفه ای در پژوهش میدانی است. این که پژوهش با چه هدفی انجام می شود و ممکن است چه پیامدهایی برای مردم موضوع پژوهش، پس از انتشار نتایج آن، داشته باشد. به ویژه که باید توجه داشت بر خلاف تصور رایج، فرهنگ عامیانه بسیار پر معنا بوده و گاه تنها ابزار برای مقاومت مردم در برابر فشارهای بالایی محسوب می شده است.
۴- امروز پرسش آن است که چه راهی را باید در حال حاضر و در آینده ی نزدیک پیش بگیریم؟ موقعیت پژوهش در ادبیات فولکلوریک در ایران پس از انقلاب رابطه ی تنگاتنگی با موقعیت کنونی ارزیابی عمومی نسبت به داستان های عامیانه دارد. و در این رابطه سه نکته ی مهم را باید در نظر داشت: نخست آن که برخی از داستان های عامیانه به دلیل آن که از شاهان و ملکه ها سخن می گویند ممکن است امروز به دلیل رابطه ای که با رژیم سلطنتی پیشین وجود داشته، تحقیر شوند، همان طور که در رژیم پهلوی در گذشته این گونه داستان ها تقدیر می شدند و از پژوهش در زمینه ی آن ها پشتیبانی می شد. دوم آن که ممکن است در چارچوب ساخته شدن هویت ملی نوعی بی اعتمادی نسبت به این ادبیات وجود داشته باشد، زیرا قهرمانان این داستان ها از حافظه ای جمعی ریشه می گیرند که باز هم از گذشته هایی پادشاهی سخن می گوید و شاید به نظر برسد که پژوهش در این مواد نیز آن گذشته را تایید کند. سوم آن که، ممکن است به نظر بیاید که داستان های عامیانه از مسایلی سخن می گویند چون روابط عاشقانه، باده گساری ها و.... که با موازین و ارزش های اسلامی در تضاد قرار داشته باشند. بنابراین پژوهش بر ادبیات مردم پسند با چنین مسایلی روبروست و باید درباره آن ها اظهار نظر کند برای مثال می توانیم به مورد تجدید چاپ با تغییرات در کتاب "هزار و یک شب" اشاره کنیم.
 
چشم انداز پژوهش های ادبیات عامیانه در ایران
آن چه امروز می تواند در افزایش یا کاهش اهمیت پژوهش فرهنگ مردم بسیار موثر باشد، رویکرد مقامات رسمی نسبت به موضوع است. تمایل به محدود کردن موضوع های مردم پسند به مسایل حوزه ی دینی و افزایش شمار کتاب ها و گردآوری ها در این زمینه پس از انقلاب رویکرد غالبی بوده است که اغلب دیده شده است. نوزایی علاقه به هنرهای دراماتیک مذهبی و به ویژه تعزیه از این لحاظ گویاست،‌ همچنان که تغییرات در کتاب های درسی مدارس.
شکی نیست که امروز برخی از مسایلی که در ادبیات عامیانه وجود دارد،‏ ممکن است خلاف توصیه های رسمی به نظر بیاید و من حتا سال ها پیش از یکی از مسئولان اداری شنیدم که برخی از متن های گردآوری شده را "باید ریخت دور". با این حال باید پذیرفت که فرهنگ سنتی مردم ایران برای نسل آینده بسیار پر اهمیت است و به ویژه هماهنگی میان سنت های نوشته شده و شفاهی اهمیت زیادی در رشد موزون حافظه ی جمعی دارد.
امروز خوشبختانه شاهد آن هستیم که رویکرد رسمی ، سنت های باستانی ایران و حتا فردوسی و شاهنامه را پذیرفته است در حالی که در آغاز چنین نبود. البته باید گفت که این امر هنوز در مورد برخی از قصه های عامیانه نظیر "لطیفه های ملانصرالدین" روی نداده است. به هر رو آن چه امروز در پیش روی ما است و اهمیت زیادی دارد آن است که به جای به داوری نشستن و قضاوت درباره خوب یا بد بودن این ادبیات، آن ها را گردآوری و تحلیل کنیم و بشناسیم تا بتوانیم از آن ها برای فهم به تر فرایند های قدرتمند مسایل اجتماعی، سیاسی، مذهبی و فولکلوریک جامعه ایرانی بهره ببریم.
 
- - -
 
آقای وکیلیان: با توجه به تمایز folklore با pop culture، باید دقت کرد که در ایران عمومن ادبیات عامیانه به ادبیات سطح پایین بازگشت دارد. به همین سبب شاید به تر باشد که از "فرهنگ مردم" یا "ادبیات مردمی" استفاده کنیم.
 
آقای مارزولف: برای خود من هم استفاده از واژه  "مردم پسند" به جای "عامیانه" چندان مناسب نیست، هرچند لفظ عامیانه دلالت بر سطح پایین دارد. در گذشته ادبیات عامیانه یا عوامانه و یا عامه، برابرهای مورد کاربرد بودند. اما من به عنوان یک خارجی بیش تر ترجیح می دهم از اجتماع ایرانی زبان ها در این مورد پی روی کنم. البته امروزه که واژه های "مردمی" یا "مردم پسند" به کار می رود، در معنا دچار ابهام است. اما لفظ "عامیانه" ریشه در فرهنگ مردم دارد و در عین حال در میان خود مردم هم رواج دارد. به هر حال اگر وضعیت امروز مانع کاربرد کلمه ی عامیانه است، برای من هم این لفظ ضرورتن مورد تاکید نیست ، بلکه مهم معنا و دلالت این واژه و برابر آن است. از سوی دیگر کاربرد واژه ی "ادبیات شفاهی" هم در این زمینه دچار این مشکل است که در عامه ی مردم، ادبیات نوشته شده هم داریم که در غیر این صورت از دایره ی این لفظ خارج می شوند. البته شاید هم بتوان از اصطلاح "ادبیات طنابی" که اشاره به سبک فروش کتاب های ساده و عامیانه در اروپای غربی قرون وسطا دارد، استفاده کرد. در آن دوران فروشندگان دوره گرد کتاب های ارزان قیمت را روی طناب هایی آویزان می کردند و به فروش می رساندند. امروزه هم در ایران می توان دید که فروشندگان حاشیه خیابان ها در برخی شهرستان ها طنابی را میان دو درخت یا دیوار کشیده اند و کتاب های فروشی را روی آن آویزان کرده اند. و به نوعی همانند فروشندگان طنابی قرون وسطا عمل می کنند.
 
دکتر فکوهی: من فکر می کنم مساله ی واژه شناسی و برابر یابی یک بحث ایرانی است و ایرانیان بیش از دیگران وظیفه دارند برای آن راه حلی بیابند. برای مثال ما هنوز برای واژه ای که در برابر واژه ی Anthropology قرار بدهیم در ایران دچار مشکل هستیم. فرهنگستان چند دهه پیش با ترجمه Anthropos به "مردم" نوعی ابهام را ایجاد کرد که در زمان خودش درست بود و دلالت بر لفظ انسان داشت. ولی امروزه واژه ی "مردم" به مفهوم انسان نیست. این موضوع برابر سازی در فارسی این علم را دچار ابهام کرده است. در فارسی امروز واژه های عامه و مردم پسند و عامیانه، بار معنایی منفی و صورت توهین آمیز دارد، و بیش تر برابر ادبیات مبتذل است. بنابراین به نظر می رسد به تر باشد تمام واژه های جدا شده از pop را برابر مردمی قرار بدهیم که تقریبن بار خنثا تری دارد. در شرایط امروز استفاده از واژه ی عامیانه به این علم ضربه می زند و حتا اگر نخواهیم واژه ای فارسی به کار ببریم می توانیم از همان لفظ فولکلور استفاده کنیم، زیرا معادل های معمول مثل لفظ عامیانه از لحاظ شکلی و مفهومی بار منفی را برای این برابرها ایجاد می کند. لازم است برای حل این مسایل نهادهای مربوطه در داخل ایران به سامان دهی آن بپردازند. این نکته را نیز باید تذکر داد که در داخل ایران در ۱۰- ۱۵ سال اخیر یک جنبش واژه سازی به راه افتاده است که واژها را بر اساس رادیکال و دانش ریشه شناسی برابر یابی می کند، اما در روند قبلی واژه سازی، برابرها بر اساس معانی و دلالت های معنایی واژه ها ایجاد می شدند.
 
دکتر مارزولف: البته با وجود اهمیت این بحث، که بیش تر هم از بحث داخلی برای ایرانیان است، برای من بیش تر مطلوب است که نظر دوستان را درمورد مساله ی ویرایش مضمونی و زبانی آثار ادبیات عامیانه بدانم.
 
آقای جعفری: امروزه مساله ویرایش متن های قدیمی بیش تر منجر به حذف واژگان و اصطلاحات و لغات اصیل و قدیمی و در نهایت مضمون اصلی متن شده و گاه در متن های قدیمی که بازنویسی شده، مخاطب احساس می کند که آن متن ها، بیش تر متن های امروزی اند تا متن های قدیمی و متن اصالت خودش را ندارد. در حیطه ی ویرایش متن های فولکلوریک هم یک مشکل اساسی در این جاست که موضوع فولکلور در ایران متولی مشخصی ندارد، لذا در ویرایش ها اصول خاصی رعایت نمی شود و این مساله به این متن ها ضربه زده است و گاه اصالت آن ها را در چاپ دوباره و بازنویسی از میان برده است.
دکتر کارو لوکس
در مورد واژه ی فولکلور امروزه می توان برابر آن را popular گذاشت. کلمه ی عامیانه امروزه بیش تر یک واژه ی کهنه است تا غیر قابل پذیرش. امروز می توان واژه ی "مردمی" را برابر مناسبی برای فولکلور دانست. در حیطه ی موضوع ویرایش، متاسفانه تمایزی میان بازنویسی خلاقانه و دست بردن در اثر وجود ندارد. در ضمن این که امروزه در حیطه ی پژوهش ادبیات عامه و ویرایش آن در ایران قاعده های خاصی وجود ندارد، به ویژه در حیطه ی روشی شناسی گردآوری داده های میدانی و ثبت شرایط گردآوری.
 
دکتر مارزولف: مساله پرداختن به شرایط گرد آوری و ثبت فرهنگ عامه بحث بسیار مهمی است، که البته در دوره ی انجوی شیرازی مورد توجه بود و ایشان جزوه ی کوچکی در این زمینه انتشار داد. در میان ایران پژوهان نیز استاد تاکاهارا به قصه گویان ایرانی شخصیت مشخص و ملموسی داد که حتا تصاویر آن ها نیز در قصه ها چاپ می شد.
 
یکی از حاضران: نکته‏ای که امروزه برای فولکلور سنتی وجود دارد این است که بسیاری از این قصه‏ها برای مخاطب امروزی مفهوم نیستند. برخورد امروزی رایج در میان ایرانیان با قصه‏های عامیانه، بیش تر منجر به حذف و گاه مرگ آن ها می‏شود، این برخورد بیش تر به دنبال ربط منطقی است، نه ربط فولکلوریک. به عبارتی منطق فولکلوریک با منطق ذهنی مردم امروز فاصله دارد و این رویکرد منجر به تضعیف فولکلور در میان مردم شده است. به عبارتی بسیاری از قصه‏های مردم‏پسند، در عمل مورد پسند مردم نیستند و بیش تر مورد پسند نخبگان محقق‏اند.
 
مارزولف: پژوهشگران عمدتن به دلیل دیدگاه تاریخ نگرشان بیش تر به موضوع های تاریخی و ریشه ی تاریخی آن می‏پردازند. اما از نظر من باید به موضوع های موجود و آن چه که هست پرداخت؛ و این که چرا قصه بوده و هست و چرا از میان می‏رود و علت چیست؟ این علت حذف، خودش بسیار مهم است و از این طریق می‏توان به فهم و شاید حفظ موضوع کمک کرد. امروزه رسانه‏هایی مثل نوار، CD و اینترنت جای مادر بزرگ‏های قدیمی را گرفته‏اند. از طرفی هم خیلی از قصه‏های سنتی ارتباط خاصی با اوضاع فرهنگی و اجتماعی و زندگی امروزی ندارند. از این رو طبیعی است که برای مخاطبان امروزی، چندان مفهوم نباشند.
 
وکیلیان: البته کاری که امروز باید انجام بگیرد اینست که قصه‏های عامیانه به عنوان منبعی برای رمان‏نویسان و قصه‏نویسان در اختیارشان قرار گیرد. اما نکته ی اصلی این است که ما اسناد نوشته شده ای را از گنج های فولکلوریک فراهم کنیم، اسنادی که اصالت خودشان را داشته باشند. مسلمن نمی‏توان عین فولکلور گذشته را امروزه هم به خورد مردم داد، ولی باید میراث گذشته را برای آیندگان و غنای ادبیات آینده استفاده کرد. البته وضعیت نسل‏های آینده سرنوشت خیلی از این قصه‏های عامیانه را تعیین خواهند کرد. با وجود این وظیفه ما حفظ و ثبت میراث گذشته در حال و برای آیندگان است.
 
دکتر فکوهی: در باب مجموعه قصه‏هایی که آقایان درویشیان و خندان منتشر کرده‏اند نظرتان چیست؟
 
وکیلیان: آقای درویشیان تا حدودی ظاهرن در قصه‏ها دستکاری کرده‏اند. نویسندگان این مجموعه، حتا در عنوان هم دقت کافی نداشته‏اند و عنوان مجموعه «فرهنگ قصه‏های عامیانه» است، که واژه فرهنگ در ابتدای عنوان پیچیدگی خاصی را ایجاد کرده است. در محتوا و نحوه ارایه کار نیز خلاقیتی به کار نرفته است.
 
مارزولف: کتاب های آقای درویشیان در این زمینه خیلی به طور مستقیم برای پژوهشگران قابل استفاده نیست و بیش تر معطوف به مصرف بازار خودش است و به معنای لغوی کلمه عامیانه‏اند و کاربرد چندانی برای کارهای آکادمیک ندارند.
 
دکتر عسگری: من فارغ از این بحث‏ها لازم می‏دانم چند نکته را مطرح کنم که لازم است توسط سخن ران (دکتر مارزولف) و حاضران مورد دقت قرار گیرد. گزارش سخن ران در باب فرهنگ عامه، متدولوژی چندانی را رعایت نکرد و بسیاری از متخصصان نام برده نشده‏اند. بنیادگذاران مرکز مردم‏شناسی، مثل دکتر محمود خلیقی سهم بسیار زیادی در مطالعات این رشته دارند، بسیاری از کسان دیگر از جمله آقای وکیلیان و بلوکباشی و ... مدیون ایشان هستند و پژوهش در این رشته متاثر از کارهای ایشان بوده و هستند. در همان مرکز فرهنگ عامه در سال ۱۳۴۹، خانم بولون که از بلژیک آمدند (همسر دکتر بولون)، ایشان رسمن روی قصه‏های ایرانی بر مبنای معیار طبقه‏بندی آرتامسون، طبقه‏بندی کردند. در کل حرف من این است که بسیاری کسان دیگر بودند که در اقصا نقاط ایران کار کردند و امروز نامی از آنان نیست. و حتمن لازم است آنان نیز در تاریخ پژوهش های فولکلور یادآوری شوند. مهم تر از کتاب کوچه، که در این جا درباره آن پرسش شد، کارهای لنگرودی در باب قصه‏های شمال و ... است. هر عنصر فرهنگی بسیار مهم است و پرداختن به آن روش‏شناسی ویژه ای می‏خواهد. در حیطه ی فولکلور نیز این موضوع حتمن باید وارد شود و عنصر فولکلوریک در زمینه فرهنگی‏اش مورد نظر قرار بگیرد، و پرداختن به آن روش‏شناسی و پژوهش‏های خاص خودش  را دارد. امروز اگر قرار باشد یک پژوهشگر غیر ایرانی بخشی از داده‏های فولکلور و تاریخ پژوهش فولکلور ایران را به عنوان کل داده‏های مربوطه در کشورهای دیگر چاپ کنند، سبب خواهد شد که بسیاری از داده‏ها مورد غفلت قرار گیرند. و اگر قرار است در باب فولکلور در ایران و تاریخ پژوهش‏های آن بحثی بشود، بسیاری کسان هستند که عملن بنیادگذاران این رشته‏اند و حتمن باید در این پژوهش‏ها مورد توجه قرار گیرند.
 
دکتر فکوهی: باید دقت داشت که تمرکز اصلی بحث سخن ران بر تاریخ این موضوع در ایران نبود. و ایشان در بحث اسامی پیشگامان این رشته در ایران تاکید کردند که قصدی در نام بردن این اشخاص ندارند. برای مثال در حوزه ی فولکلور می توانسیتم به بسیاری از پژوهشگران دیگر نیز اشاره کنیم. در این زمینه آقای دکتر بلوکباشی نیز که به دلیل داشتن جلسه ای هم زمان در دایره المعارف بزرگ اسلامی امروز نتوانستند در این جا حضور داشته باشند، یادداشتی درباره زی برخی از نقاط تاریخی مربوط به فولکلور در ایران به جلسه ارسال کرده اند که در آن فعالیت های ایشان در این زمینه به خوبی آمده است: بخش هایی از این یادداشت به شکل گیری اداره ی فرهنگ عامه در اداره ی کل موزه ها و فرهنگ عامه هنرهای زیبای کشور (وزارت فرهنگ و هنر بعدی) در سال های ۱۳۳٦تا ۱۳۳۸ به وسیله ی خود ایشان و همکاری بعدی شان از سال ۱۳۴۰ با احمد شاملو در نگارش «کتاب کوچه» و از سال ۱۳۴۲ تهیه و اجرای برنامه ی رادیویی «فرهنگ عامه» (به صورت دو هفته یک بار)، گردآوری و تدوین نخستین کتاب شناسی فرهنگ عامه در سال ۱۳۵۰ و تهیه فیلم های مستندی با عنوان های «دراویش کردستان» و «مناسک قالی شویان» در سال ۱۳۵۲ و سردبیری فصل نامه ی «مردم شناسی و فرهنگ عامه ایران» در فاصله سال های ۱۳۵۴ تا ۱۳۵٦ و تالیف نخستین کتاب درسی به نام «فرهنگ عامه» در ۲ جلد به وسیله آموزش و پرورش به وسیله ایشان اشاره کرده است. دایره المعارف بزرگ اسلامی نیز که امروز ایشان سرپرست بخش مردم شناسی آن هستند، مقاله های متعددی را تا کنون درباره ی فرهنگ عامه به انتشار رسانده است که بر روی اینترنت در دسترس است. اقای دکتر عسگری نیز که در این جا حضور دارند هر چند کم تر سخن گفتند اما از قدیمی ترین همکاران اداره فرهنگ عامه هستند و شاید لازم باشد که به مرحوم نادر افشار که از مهم ترین بنیاد گذاران مطالعات مردم شناختی در ایران بود و مرحوم هوشنگ پورکریم نیز که نقش بزرگی در این زمینه به ویژه در زمینه ی مطالعات ترکمن ها داشت یاد کنیم و همچنین از آقایان جواد صفی نژاد و مرتضی فرهادی و اصغر کریمی که هر کدام سهم ویژه ای در شناختن و شاساندن دانش مردمی در ایران داشته اند. اما متاسفانه در این جا حضور ندارند. و البته بسیاری دیگر که حتا اگر نام آن ها در این جلسه نیامده باشد سهم و آثارشان همیشه برای ما قابل احترام و قدردانی است. به هر حال ما فکر می کنیم که این بحث باز است و در همین جا پیشنهاد ما آن است که هر یک از دوستان و بنیادگذاران این دانش به ویژه آقایان دکتر عسگری، آقای اسدیان، آقای وکیلیان و... آمادگی داشته باشند ما نیز آماده ایم که نشست های ویژه ای را برای بیان فعالیت ها و خدمات مهم آنان در زمینه ی انسان شناسی و فولکلور تشکیل دهیم و پایگاه اطلاع رسانی بنده هم آمادگی کامل دارد که روایت های کامل این دوستان را از تاریخ این علم به زبان خودشان و با هر اندازه از تفصیل که خود تمایل داشته باشند، انتشار دهد.
در پایان گمان می کنم که می توان از این جلسه نتیجه گرفت که ما در زمینه ی واژه شناسی و تدوین لغات در حوزه انسان شناسی و فولکلور، در زمینه ی تدوین روش شناسی های علمی در این زمینه و در زمینه ی تدوین تاریخ دقیق و علمی این علم نیاز به کار بیش تری داشته باشیم.
 
دکتر مارزولف: من هم به نوبه ی خودم از همه ی دوستان تشکر می کنم و گمان می کنم بحث بسیار خوبی داشتیم و می توانیم در آینده این بحث ها را دنبال کنیم.
 
*درباره آقای مارزولف 
دکتر اولریش مارزولف، استاد رشته ایران شناسی در دانشگاه گوتینگن (آلمان) و از همکاران علمی دایرالمعارف بین المللی قصه های عامیانه وابسته به فرهنگستان علوم گوتینگن است. وی تحصیلات خود را در رشته ی ادبیات فارسی و الاهیات در دانشگاه مشهد زیر نظر استادانی چون غلامحسین یوسفی و جلال الدین آشتیانی آغاز کرد و سپس در رشته ی خاور شناسی از دانشگاه کلن درجه ی دکترای خود را دریافت کرد. عنوان پایان نامه ی دکترای او: "طبقه بندی قصه های ایرانی" بود که به وسیله ی آقای کیکاووس جهانداری در انتشارات سروش به چاپ رسیده است. دکتر مارزولف عمدتن در ادبیات عامه ی ایران پژوهش و مطالعه کرده است و از وی مقاله ها و کتاب های متعددی در این زمینه به زبان های فارسی، آلمانی و انگلیسی منتشر شده است که از آن جمله می توان به کتاب های زیر اشاره کرد: "دایره المعارف هزار و یکشب" (Arabian Nights Encyclopedia, Abc Clio, 2004) و "تصویر سازی در چاپ های سنگی ایران" (Narrative Illustration in Persian Lithograph Books, Brill, 2001). کتاب نخست برنده ی جایزه ی پژوهش برگزیده ی سال وزارت ارشاد نیز شده است. از دکتر مارزولف اخیرن نیز کتاب "آلبوم شاهنامه" به وسیله ی نشر چیستا منتشر شده است.
 
از گزارش نخستین نشست گروه انسان‏شناسی فرهنگی انجمن جامعه‌شناس ایران