- ب ب +

کتابت نوعی از قول است

  
کتابت نوعی از قول است و سپس از قول است. نبینی که نخست مردم را به قول باید رسیدن تا از قول کتابت راه یابد؟ و نیز هر کتابتی قول است و هر قولی کتابت نیست، چنانکه هر مردمی جانوار است و هر جانوری مردم نیست. پس چنانکه مردم نوع حیوان است، کتابت نوع قول است. و قول کتابتی است که زبان مر او را قلم است و آن هوا کز دهان مردم بیرون آید به منزلت خطی است دراز و آواز بر آن هوا به منزلت سیاهی است بر خط و لوح این کتابت هوای بسیط و بیننده مر آن کتابت را بر این لوح که یاد کرده شد، به گوش بیند. و کتابت نیز قولی است که قلم مر او را به جای زبان است و خط مر او را به جای آن هواست کز دهان گوینده بیرون آید و سیاهی بر آن خط به جای آواز است بر آن هوا، و لیکن پذیرنده این قول سطح خاک است یا چیزهای خاکی، و مردم مر این قول را به چشم شنوند. پس یابنده این هر دو گفتار نفس مردم است و دست افزار نفس از بهر او مر قول را آواز را شنوایی است و مر کتابت را بینایی است، چنانکه طرفی از این معنی به آغاز این کتاب گفته ایم (پیش از این). و اکنون همی گوییم که کتابت قولی است از گوینده که (آن) خاصه است و مر غایبان را از حضرت دانا، و زمان او- اعنی غایبی- به دو گونه باشد : یکی آنکه به مکان حاضر نباشد و دیگر آنکه به زمان حاضر نباشد، و قول خاصه است مر حاضران مکانی و زمانی را.
 
و چو این حال را تقریر کردیم، گوییم که از حکم عقل چنان واجب آید که مر آفریدگار عالم را سخن گفتن با مردم باشد خاصه، بیرون از دیگر جانوران، و آن سخن گفتن از او مردم را به راه کتابت باشد به صورت کردن مر آن فرمان را که دهد برگوهر خاک، که حد کتابت این است که او اثری باشد بر خاک پدید آورده، و قول گوینده از آن نبشته عبارت باشد و مقصود او- سبحانه- از آن سخن که بگوید از راه کتابت مر مردم را، صلاح حال او باشد پس ازآنکه نفس او از جسد جدا شده باشد.
 
ناصرخسرو » زاد المسافرین