فوتبال، ارسطو و علت غایی
هیچ کس در واقعیت نمیخواهد همیشه تنها باشد. طبیعت بشری ما را وا می دارد در جست و جوی مشارکت با دیگران باشیم و در نتیجه دوستی ها ،ازدواج ها، شهرها و کشورها شکل می گیرند. مردان به زنان نیاز دارند و زنان به مردان. بچه ها در کاری محتاج والدین شان هستند. خانواده ها برای یک زندگی سرشار از تجربه ی به اشتراک گذاشتن استعدادها و همکاری ها به خانواده های دیگر نیاز دارند. شهرها برای مراودات تجاری و نظامی به شهرهای دیگر محتاج اند. دولت نیازمند به کارگیری قانون است تا رذیلت را مجازات و فضیلت را تشویق کند. #ارسطو درباره ی این موضوعات به روشنی اظهار نظر کرده است.
این ها به فوتبال چه ارتباطی دارند؟ خب؛ اساسی ترین علت غایی در فوتبال، گل زدن است. در فوتبال هیچ کس به تنهایی برنده یا بازنده نمی شود. شما مجبورید با هم تیمی هایتان همکاری کنید. یک ضربه ی سر شیرجه ای عالی به سمت بازیکن هم تیمی اگر منجر به گرفتن توپ توسط او و ادامه ی حمله نشود، ارزشی ندارد. یک پاس یک و دوی خوب به قصد جا گذاشتن مدافع حریف، موفق نیست اگر بازیکنی که قرار است پاس دوم را بدهد توپ را نگه دارد و نتواند آن را برگرداند.
این به آن معناست که فوتبال به مثابه یک ورزش تیمی وجه اجتماعی طبیعت بشر را برآورده می کند. وقتی تلاش میکنید به اهداف خود در فوتبال و فراتر از همه ی آنها، به پیروزی تیمتان دست یابید، در حال تمرین فضیلت های اجتماعی نظیر دوستی و بخشندگی با هم تیمی هایتان هستید. ورزش های انفرادی همچون گلف و تنیس چنین فرصت هایی را برای همکاری و تجربیات مشترک در اختیار شما قرار نمیدهند.
فوتبال همچنین بهتر از اغلب ورزش های تیمی، دیگر ارزش های اجتماعی را ترویج می کند. بسکتبالیست ها در قالب یک تیم پنج نفره گل میزنند. بازیکنان هاکی در هیأت یک تیم شش نفره توپ را وارد دروازه می کنند. بازیکنان فوتبال اما در قالب یک واحد یازده نفره عمل می کنند. همکاری گسترده تر پیشرفته تر است و مدافعان و هافبک ها و مهاجمان همچون خانواده های مختلفی هستند که در کنار هم در یک شهر یا کشور کار و زندگی می کنند. دروازه بان نیز به نوعی دیگر در کار دخیل است. شاید او را از آنجا که به تنهایی مسئول نهایی امور دفاعی است بتوان با دولت مقایسه کرد. او پیوسته در حال نظاره ی دروازه ی حریف است و هرگز دروازه ی خودی را رها نمی کند؛ درست مثل یک حاکم خوب. در یک کشور نیز به صورت تحت اللفظی میتوان او را با نظامی ها مقایسه کرد چون هرگز پست خود را ترک نمیکند.
فوتبال همچنین به خاطر تعداد بیشتر بازیکنان به ازای هر تیم، سرگرمی و ورزش بیشتری برای افراد بیشتر فراهم میآورد و رقص آرایی برای یک گروه یازده نفره نسبت به کار تیمی در گروه های کوچکتر نمایش تئاتری زیباتری ارائه میکند.
در نهایت علت غایی فوتبال بر اهمیت علت غایی که همان منظور، سرانجام و هدف از یک چیز است، تأکید میکند. به یاد دارید که ارسطو چگونه بر علت غایی تأکید میکرد؟ او مفهوم نیکی را با مفهوم هدف متناسب میدانست. همچنین به یاد بیاورید که می گفت تعریف یک شیء فراتر از هر چیزی، از هدف آن منتج می شود. حال آیا میتوانید ورزش دیگری را تصور کنید که گل (هدف) در آن بیشتر از فوتبال اهمیت داشته باشد؟! تساوی صفر صفر از آن رو پدید می آید که گل زدن بسیار دشوار است. فوتبال با اولویتی که به گل می دهد بازتابی از بینش فلسفی ارسطوست.
منبع:
کتاب فوتبال و فلسفه؛ نوشته تد ریچاردز، ترجمه عیسی عظیمی