دروغزن و زورگیر
گاهی تحولات بعضی لغات تابع تحولات آوایی نیست؛ یعنی کلمهای بایست مطابق قاعده شکل دیگری پیدا کند، ولی علتی غیر از تحولات آوایی شکل دیگری به آن بخشیده است. یک علت این خارج شدن از قاعده آن چیزی است که امروز بازتحلیل یا تحلیل دوباره یا تجزیهٔ دوباره میگویند. مقصود آن است که اهل زبان اجزای کلمه را طوری دیگر تشخیص دهند که درست نباشد یا به عبارت دیگر کلمه را طوری تجزیه کنند که به لحاظ تاریخی نادرست باشد، ولی از نظر قواعد صرفی یا لغتسازیِ غیر تاریخی ناموجه نباشد. معلوم است که به لحاظ تاریخی این را باید قسمی اشتقاق عامیانه به حساب آورد.
در این یادداشت دو مثال برای توضیح این مطلب میآوریم و در یادداشت بعد عبارتی از کتیبهٔ بیستون داریوش را، که با این دو کلمه بیربط نیست، برای دانشجویان تارهکار ترجمه و به اختصار شرح میکنیم.
۱. دروغزن: در فارسی دروغزن قابل تجزیه است به دروغ و مادهٔ مضارع از زدن. زدن با کلمات متعددی فعل مرکب میسازد و ممکن است تصور کنیم که همان طور که گول زدن و کلک زدن داریم، پس دروغ زدن هم داریم. اما واقع آن است که صورت قدیمتر این کلمه در پهلوی دروزَن و در پهلوی اشکانی دروژَن است و در فارسی باستان و اوستایی درَوجَنَه (در اوستایی با یک اختلاف جزئی آوایی). این درَوجَنَه ربطی به زدن ندارد، بلکه اسم فاعل* است از ریشهٔ drauj (به معنای فریب دادن و دروغ گفتن و صدمه زدن و بعضی معانی مشابه دیگر) و پسوند ana که سازندهٔ اسم فاعل است، بر روی هم به معنای بدکردار (در یک معنای شامل)، که "ج" آن در تحول آوایی بدل به "ز" یا "ژ" شده است (یعنی دروزن یا دروژن شده است).
حال میگوییم که دروغ لغت فارسی نیست و از گویشی دیگر وارد فارسی شده؛ معادل فارسی آن درو بوده که از بین رفته است. پس احتمال باید داد که تجزیه کردن دروزَن به درو و زن باید مربوط به زمانی باشد که درو هنوز از بین نرفته بوده و به طور کامل جا به دروغ نداده بوده است، ولی نسبت لفظی آن با دروغ برای اهل زبان روشن بوده است. در هر حال، دروزن پهلوی به عنوان کلمهٔ بسیط برای اهل زبان کلمهای ناروشن یا opaque بوده و این اهل زبان، برای روشنتر کردن و مفهومتر کردنِ آن برای خود، آن را به اجزای روشن تجزیه کردهاند و کلمهٔ دروغزن را به یک معنی اختراع کردهاند.
۲. زورگیر، که شغلش امروز پر بد شغلی نیست و وجهه و احترامی دارد، لفظش ظاهراً در دورهٔ معاصر به وجود آمده است و از قرون گذشته شاهدی ندارد. در گذشته آن را زورگَر میگفتهاند، از زور و پسوند گر. این زورگر در بعضی متون قدیم، از جمله در متون اهل فتوت، در کنار کلماتی مانند رند و اوباش به کار رفته و همین مسلم میکند که زورگر اصل زورگیر معاصر است. اما تبدیل زورگر به زورگیر تبدیل آوایی نیست، بلکه چون عمل این افراد گرفتنی است همراه با زور، اهل زبان زورگر ادوار قدیمتر را به لفظی مشابه ولی آشناتر بدل کردهاند.
در ادوار قبل از اسلام یک زورگر دیگر هم وجود داشته، به معنای دروغگو و فریبکار و نابکار، مشتق از یک زور (zūr) دیگر. چون این زور دیگر، به معنای دروغ و فریب، کمکم منسوخ شده، این زورگر نیز از میان رفته است. در اواخر ستون چهارم کتیبهٔ بیستون، داریوش گفته که نه دروجنه است نه زورگر (zūrakara). زور، به یاء معروف، یعنی دروغ و فریب و خلاف عهد و در پهلوی مخصوصاً در تعبیر zūr-gugāyīh، یعنی "گواهی دروغ"، بالنسبه پرکاربرد است. زور در قرآن کریم هم، چنانکه مشهور است، دخیل است از فارسی در عربی قدیم (قول الزور و شهادة الزور عربی را به یاد آورند). تزویر بر روی آن ساخته شده است.
* توجه فرمایند که مقصود از "اسم فاعل" در این جا agent noun است ("اسم عامل" که بعضی میگویند چیز تازهسازی است حاکی از کجذوقی)، نه صفت فاعلی مضارع ( present participle).
سید احمدرضا قائممقامی