- ب ب +

افعال نیشابوری

 مقدسی در احسن التقاسیم، به هنگام سخن گفتن از زبان مناطق مختلف، می‌گوید که در نیشابور سین و تائی زاید به فعل می‌افزایند و مثلاً می‌گویند گفتستی (ممکن است مثال چیز دیگری باشد؛ از حافظه نقل شد). این سخن او معروف است. ملک الشعراء بهار در کتاب ارجمند سبکشناسی به اعتبار قول مقدسی این قسم افعال را افعال نیشابوری نامیده و همین در بین ادبا مشهور شده. اما آن مرحوم به واسطهٔ فضل و در عین حال فراستی که داشته می‌دانسته که این قسم  فعل اختصاص به نیشابور نداشته‌ است. در واقع، خود متذکر شده که این افعال همان افعال نقلی پهلوی است که از مادهٔ ماضی فعل (به تعبیر اصح از صفت مفعولیِ گذشته) و صرف مضارع فعل ایستادن ساخته می‌شده، به این نحو:
 
رفت‌ایستم/استم، رفت‌ایستی/استی، رفت‌ایستد/استد
رفت‌ایستیم/استیم، رفت‌ایستید/استید، رفت‌ایستند/استند.
 
حال ممکن است پرسش پیش آید که اگر معینِ فعل در این نوع فعل ایستادن/استادن است، صیغهٔ سوم شخص مفرد را چگونه باید توجیه کرد و چرا آن صیغه صورتی مثل رفتستد ندارد و رفتست دارد. پاسخ دشوار نیست. اهل زبان چون از روی هست، از پیش صیغه‌های هستم و هستی و ... را ساخته‌ بوده‌اند و هست نیز گونهٔ دیگر است است،  و ساخت فعل با معینِ ایستادن نیز در آن زمان دیگر چیزی مهجور بوده، توهم کرده‌ بوده‌اند که در مانند رفتستم و رفتستی، جزء دوم صرف اول شخص و دوم شخص است است و بنابراین، به طور طبیعی سوم شخص را هم در درون آن "پارادایم" دوباره ساخته‌اند و استد را بدل به است کرده‌اند، یعنی مثلاً رفتستد قدیمتر را به رفتست بدل نموده‌اند. شکل دیگر ماضی نقلی در لهجات دیگر، یعنی رفته‌ام، رفته‌ای، رفته است، ... نیز لابد ممدّ و مؤیّد این «دوباره‌سازی» شده بوده است. این تا آن جا پیش رفته که در بعضی متنها مانند تاریخ سیستان افعالی مانند رفته هستم، رفته هستی، رفته هست،  ... نیز ساخته شده است. این اَشکال اخیر را نباید دلیل بر قدمت این ساخت (ساخت نقلی ساخته‌شده با معینِ بودن در قبال معینِ ایستادن/استادن) تلقی کرد، بلکه باید آن را نقطهٔ پایان این تحول در بعضی مناطق به شمار آورد. به مرور با غلبهٔ اَشکال ساخته‌شده با ام، ای، ...، که به اقرب احتمال اشکالی هستند که اختلافشان اختلاف لهجه‌ای است، افعال مسمّی به نیشابوری به حاشیه رفته‌اند و عمدتاً به استعمال ادبا محدود مانده‌اند. (چگونگی شکل گرفتن فعل ماضی نقلی فارسی، مخصوصاً آن صورت مشهورتر آن، رفته‌ام، رفته‌ای، ...، هنوز ابهاماتی در بین اهل دستور دارد و آراء اخیر بعضی محققان نیز نویسندهٔ این سطور را هنوز قانع نکرده است. این نیز موکول است به تحقیقات آیندهٔ اهل تحقیق.)
 
ابا این سخنان دشوارگوار اندکی نیز نمک و چاشنی باید. دوستی قصه‌ای نمکین نقل می‌کرد از کرامات مدعیان بوالفضول. می‌گفت که فلانک در سر درس این بیت سنایی را، بیت سوم را، به شاهد فعل نیشابوری آورده بوده:
 
پسری احول از پدر پرسید 
کای حدیث تو بسته را چو کلید
گفتی احول یکی دو بیند چون
من نبینم از آنچه هست فزون؟
احول ار هیچ کژشمارستی
بر فلک مه که دوست چارستی
 
الحق بیت خوبی را به شاهد آورده بوده!
 
احمدرضا قائم‌مقامی