تراژدی یونانی و تفاوت آن با تراژدیهای رنسانسی - مقدمه
ابتدا باید به این نکته توجه کنیم که در مورد حیات و مرگ تراژدی، میان نظریهپردازان اختلاف دیدگاه وجود دارد؛ گروهی بر این باورند که تراژدی از یونان باستان آغاز میشود و سپس تا شکسپیر و راسین تداوم مییابد، یعنی پس از عصر طلایی یونان تراژدی حدودا به مدت دو هزار سال میمیرد و دوباره در دورهی الیزابت به سبب نبوغ افرادی چون شکسپیر جان میگیرد، و پس از آن با آثار کسانی چون کرنی و راسین دوام مییابد (ذکر این نکته خالی از لطف نیست که شکسپیر تا حدی وامدار و تحت تاثیر نویسندگان نسل پیش از خود است. هفت نفری که به «خداوندان ذوق دانشگاه» معروف شدهاند. اینان آثاری با تقلید از درام نویسان یونانی و رومی نگاشتند تا «درام را از شوخیها و مطایبات عامیانه و بازاری و آن سبکی که اسباب کار مقلدین و مسخرگان است خلاصی بخشند.»
معروفترینِ این هفت تن کریستوفر مارلو است. برای مطالعهی بیشتر در این خصوص به دیباچهی نمایشنامهی دکتر فاستوس، اثر کریستوفر مارلو، ترجمه لطفعلی صورتگر نگاه کنید).
اما عدهای نیز در مخالفت با نظرگاه نخست معتقدند تراژدی در یونان باستان حیات یافته و با پایان یافتن عصر طلایی یونان، برای همیشه از میان رفته است. طبق نظر اینان با تغییر در ساختارهای اجتماعی و دگردیسی روحیِ انسان، امکانِ تجدید حیات تراژدی هرگز ممکن نیست؛ «تراژدیِ ناب، همراه با جامعهی اشرافی از بین رفته و جوامع دموکرات و طبقهی متوسط، فاقد حس تراژیک هستند. تراژدی نمایشگرِ قامتِ سلحشورانهی انسان و عدالتِ خدایان است، اما واقعگرایی، به نمایشِ انسان به عنوان قربانیِ بالقوهی جهانی پُرخشونت یا شورشی علیه نظم معنوی میپردازد.»
اکنون با ذکر این مقدمه و با پذیرش ضمنی فرض نخست میتوانیم به شرح برخی تمایزات تراژدیهای یونان و تراژدیهای شکسپیر بپردازیم.