چیستیِ اعتبار و مجاز به بیان استاد مطهری
در میان حکمای ما آن کسی که از همه بیشتر در اینباره بحث کردهاند، آقای طباطبائی هستند، در مقاله ششم اصول فلسفه؛ این را در قسمت اول، ما پاورقی زدهایم و قسمت آخر را پاورقی نزدیم (به حکم عجلهای که در کار بود) و بعضی از قسمتهای این بحث برای ما قابل قبول نبود و نیست و به هر حال یک بحث بسیار اساسی و عمیقی است «۱»، مقداری به درد فلسفه میخورد که اندیشهسازی ذهن را بیان میکند و یک مقدار بیشتری به درد علم اصول میخورد.
ایشان آمدند اندیشهها و فکرهای اعتباری و کیفیت پیدایش آنها را در آن مقاله مطرح کردند، که سزاوار کار و بحث و مناقشه بیشتر میباشد، ولی در اینجا خلاصهای از آن که مربوط به این بحث است بیان میشود. حرف ایشان از اینجا شروع میشود که:
یک قدرت و یک کار برای ذهن این است که اندیشههایی را که از اشیاء خارجی و عینی میگیرد -که اندیشه حقیقی است و ذهن در گرفتن آنها قدرت اختراع ندارد- بر یک واقعیت دیگر منطبق میکند، یعنی حدّ یک شئ را بر شئ دیگر منطبق میکند؛
به تعبیر اصطلاحی و ادبی، مجاز و تجوّز به خرج میدهد. مجاز این نیست که یک لفظ را بردارند و به معنای دیگر به کار ببرند، مثلًا لفظ شیر را از معنای خودش منسلخ کنیم و در معنای یک فرد از افراد انسان که شباهتی با آن داشته باشد (رجل شجاع) به کار بریم؛ نه، مجاز تصرف در معنی است نه تصرف در لفظ، و در واقع مسأله به این شکل است که مثلًا زید را مصداق معنای شیر میبینیم و بعد لفظ شیر را در آن به کار میبریم، و این کار در واقع یک نوع انشاء و ایجاد است که ذهن انجام میدهد.
آقای بروجردی (رحمهالله) در این مورد یک تعبیر خوبی داشتند، میگفتند وقتی میگوییم: «رایتُ اسداً یرمی» در واقع یک جمله را بهجای دو جمله به کار بردهایم، و کأنّه گفتهایم «رأیت زیداً و زیدٌ مثلُ الاسد» و ایشان در باب مجاز همان حرف سکاکی را قبول داشتند.
این حرفی است که ایشان [علامه طباطبائی] در باب قدرت ذهن بر اعتبار و انشاء و فرض دارند، یعنی چنین فرضی که چیزی را مصداق چیز دیگر قرار دهیم با یک عنایت نه بیحساب.
پاورقی:
۱. این بحث بدون شک یک ابتکار خیلی خیلی با ارزشی است، نقصش فقط این است که این یک مطلبی بوده که ایشان شخصاً به آن رسیدهاند و بعد هم فکر کردند و در آن پیش رفتند، ولی آن را با کلمات قدمای خودمان مربوط نکردند که معلوم شود ریشه این حرف در کلمات امثال شیخ در مورد عقل عملی و عقل نظری چیست. اگر از حرفهای آنها شروع میکردند و بعد پیوند میدادند با حرف خودشان، بهتر بود و علت اینکه از کلمات فلاسفه قدیم این مبحث قطع شده است این است که ایشان از علم اصول به این مطلب رسیدند نه از فلسفه، و اولین الهامبخش ایشان هم حرفهای مرحوم حاج شیخ محمدحسین اصفهانی بوده است در باب اعتباریات، که ایشان دنبالش را گرفتهاند و رفتهاند تا اینجا، لذا آن را با حرفهای فلاسفه ارتباط ندادهاند.
نقدی بر مارکسیسم، جاودانگی اصول اخلاقی، صص ۲۲۸ و ۲۲۹