- ب ب +

بررسی برخی نظریه‌ها در خصوص اصالت حکمت متعالیه

 اولین نظریه روش‌شناسی‌ ملاصدرا، روش‌شناسی‌ التقاطی است که در آن فلسفه ملاصدرا را آمیزه‌ای التقاطی از آرای گذشتگان می‌‌‌‌داند و مدعی گرته‌برداری این فیلسوف از نظریات و عقاید فیلسوفان و متکلمان بوده و هیچ نظر اشرافی نداشته و سعی کرده است تا صرفاً به جمع‌آوری نظریات ایشان بپردازد. ابطال این نظر با کمی مطالعه در فلسفه ملاصدرا و نظریات بدیع او در اصالت وجود، وحدت شخصی وجود و حرکت جوهری و سایر مباحث بدیع وی به‌خودی‌خود روشن و واضح است.
 
از جمله نظریات روش‌شناسی‌ ملاصدرا نظریه ابن‌سینای اشراقی است که بین شارحان ملاصدرا مانند آیت‌الله مصباح یزدی و آیت‌الله سید محمد خامنه‌ای و دیگر شارحان ملاصدرا به کررات مطرح شده است. ایشان ضمن تایید استفاده از منابع بسیار نزد ملاصدرا بیشتر به شفاء و اشارات بوعلی از یک سو و حکمه الاشراق و هیاکل الانور شیخ اشراق توجه نشان می‌دهند. برخی تنها می‌‌‌‌گویند ملاصدرا آمیزه‌ای از آرای این دو فیلسوف را بدون طرح و برنامه اخذ کرده است و برخی می‌‌‌گویند نسبت این دو به هم مانند پوسته و هسته است که در هر مبحث فلسفی ملاصدرا دلایل و مباحث مشایی را مطرح و با دیدگاه‌های اشراقی به آن عمق بخشیده و آن را با تفاسیر اشراقی همراه کرده است.
 
اعتراضی که به نظریه‌ی ابن‌سینا‌ی اشراقی وارد آنست که بر اساس چه ملاکی می‌‌‌توان ملاصدرا را ابن‌سینا‌ی اشراقی نامید؟ آیا او یکی از دو مکتب را اصل قرار داده و دیگری را سازگار با اولی شرح و تفسیر می‌‌کند؟ در آن صورت چگونه دو مکتب برهانی و اشراقی را می‌‌‌توان یکجا جمع کرد؟ آیا ملاصدرا دیدگاه سومی دارد که دیدگاه مشایی ابن‌سینا‌یی و اشراقی را بر اساس آن شرح، و به عبارت دیگر تقلیل می‌‌‌دهد؟ آیا ملاصدرا دو دیدگاه مذکور را به چالش می‌کشد و بدون داوری درباره آنها به دیدگاه جامعی دست یابد؟ آیا ملاصدرا همان روش شیخ اشراق را رفته است؟ یعنی مانند شیخ اشراق ابتدا روش برهانی را پذیرفته است و آن را مرحله اول سلوک فلسفی قرار داده و سپس با رهاوردی اشراقی به تلفیق و تطبیق آن دست زده است؟ بدین طریق، ملاصدرا شارح شیخ‌ اشراق است یا اینکه خود روشی نو و ابتکاری دارد؟ (قراملکی، 1388: 71-70) اما این نکته حائز اهمیت است که ملاصدرا از حصرگرایی روش مشایی و اشراقی رها شده و در عین استفاده از عناصر برهانی و اشراقی به نظریه‌ای متعالی‌تر از این روش دست یافته است.
 
اما در خصوص نظریه‌ فلسفه عرفانی به سبک ابن‌عربی هم اعتراضاتی وارد است. این نظریه اشعار دارد که ملاصدرا عناصر مهمی از فلسفه خود را بر اساس آراء و اندیشه‌های ابن‌عربی (638-560) معروف به شیخ اکبر سامان داده است. به ویژه از فتوحات مکیه، فصوص‌ الحکم، تدبیرات الهیه و دیگر کتب شاگردان و شارحین و پیروان وی از جمله آثار صدرالدین قونوی (متوفای 673 ق یا 671 ق) مانند مفاتیح الغیب و تفسیر فاتحة الکتاب و مصباح الانس ابن‌فناری و تمهید القواعد ابن‌ترکه اصفهانی که همگی از شارحین و پیروان طراز اول شیخ اکبر هستند بهره‌مند شده است. به‌علاوه، صدرالدین شیرازی از آثار عرفای بنام دیگری مانند آثار علاءالدین سمنانی، العوارف و المعارف سهروردی، زبده عین القضات همدانی استفاده کرده است.
 
این عناصر مهم در آراء صدرا عبارتند از نظریه‌ اصالت وجود، نظریه‌ وحدت وجود و نظریه‌ تشکیک در وجود (در فصوص‌ الحکم، مفاتیح الغیب صدرالدین قونوی و مصباح الانس ابن‌فناری و تمهیدالقواعد ابن‌ترکه)، قاعده «الواحد لایصدر منه الا الواحد» (مفاتیح الغیب قونوی: ۱۹۱)، نظریه حرکت حبی ابن‌عربی (شرح قیصری بر فصوص الحکم: 456)، نظریه‌ی حضور عشق، شعور، زندگی در سرتاسر عالم (باب 12 فتوحات)، نظریه‌ مقام جمعی و خلافت الهی انسان (باب 361 فتوحات)، نظریه‌ای درباره‌ وجود و اعیان ثابته (شرح فصوص الحکم قیصری: 157) و دنبال کردن آن در فلسفه‌ی ملاصدرا، نظریه‌ علم اجمالی در عین کشف تفصیلی خداوند (باب 377 فتوحات) و موارد دیگری که صدرالدین شیرازی آن‌ها را به عینه از کتب ایشان نقل کرده است (قراملکی، 1388: 87-75 همچنین فتحعلی اکبری زیر عنوان «دیدگاه‌های مختلف درباره حکمت متعالیه»)
 
در مقابل مدافعین فلسفه‌ی صدرایی معتقدند این اقتباس‌ها دلیل کافی برای نظریه‌ی روش‌شناسی‌ فلسفه عرفانی به سبک ابن‌عربی نیست. چرا که صدرا در مشی خود به برهان محوریت می‌‌‌دهد که در مشی عرفا مذکور مورد وفاق نیست. صدرا می‌‌‌گوید: «به چیزی که برهان ندارد اعتماد نمی‌کنم و در کتاب‌های حکمی خود نمی‌آورم.»(اسفار، ج9: 153 و 249)، درحالی‌که از نظر عرفا «آنچه در کتب عرفا شبیه دلیل و برهان است برای تنبیه مستعدان است.» (قیصری، شرح فصوص الحکم: 4 به نقل از قراملکی، 1388: 88). به‌علاوه، در فلسفه‌ی صدرایی منطق آیات و روایات جنبه کلیدی دارد، یعنی «مضامین کتاب و سنت را حد وسط برهان عقلی و علت ثبوت محمول را نتیجه استدلال برای موضوع آن می‌داند»(قراملکی، 1388: 89) همان‌طور که بدیهیات عقلی حد وسط براهین عقلی قرار می‌گیرند. درحالی‌که «این چنین نیست که قرآن و حدیث مستند قضاوت‌های ابن‌عربی باشد.»(همانجا) و در نهایت لازم است توجه خود را به سخن خود صدرا متمرکز کنیم که در اسفار و برخی آثار خود از «درّهایی یکتایی» یاد کرده است و آن‌ها را از الطاف رحمت الهی دانسته است، مانند تجرد مثالی خیال، اثبات حرکت جوهری، اثبات وجود ذهنی و بسیاری از رازها و اسرار پنهانی که تنها برای او گشوده گشته، «با اینکه خردورزان روزگار در اطراف آن جولان‌ها داده‌اند و شکست خورده بازگشته اند.»(ترجمه مقدمه مولف بر اسفار: 12).
 
نظریه دیگر نظریه حکمت متعالیه برخورداری از زبان برتر دکتر مهدی حائری یزدی از مدرسان معاصر فلسفه‌ی صداریی است و اساس بحث ایشان سؤالی است مبنی بر اینکه «علت برتری حکمت متعالیه چنانچه از نام آن هم بر می‌‌‌آید به چیست؟»، مطابق نظر ایشان علت برتری حکمت متعالیه را باید در زبان برتر در تعلیم فلسفه دانست که صدرالدین شیرازی بدان موفق شده است و باعث گردیده که در کنار زبان موضوعی که همان زبان فلسفه‌ مشاء و اشراق است به یک سیستم اصل موضوعی که دارای نظم بی‌نظیری است دست پیدا کند. وی این برتری زبانی را با تفسیری منطقی از زبان که همانا فرازبان (metalanguage) می‌‌‌داند که تفسیر خاصی از نظریه تارسکی (1938-1866) در خصوص فرازبان و زبان موضوعی است. بدین‌ترتیب، که حکمت متعالیه را زبان برتر برای فلسفه مشاء و اشراق و سایر نحله‌ها و مکاتب فکری دخیل در فلسفه‌ متعالیه می‌داند و بر مبنای آن به حل و فصل مناقشاتی می‌پردازد که برخی از بخش‌های اسفار اربعه به آنها پرداخته است. وی علت این برتری را در نظریه‌ اصالت وجود ملاصدرا می‌داند (قراملکی، همانجا: 133). با این‌حال، آنچه او را به زبان برتر کامیاب کرد عبارت است از پاسخ به این پرسش مهم که «وجود با فراگیرندگی بی‌پایان و بی‌نظیری که دارد آیا ممکن است تنها یک مفهوم مجرد و انتزاعی ذهنی باشد که به کلی از ارزش مستقیم عینی و پیامدی آن تنها از واقعیت‌های گوناگون ماهیات اشیاء خبر می‌‌‌دهد؟» (همانجا: 134) پاسخ این پرسش از پیش معلوم است: خیر. اصالت وجودی نظریه است که به «حقیقت وجود» رهیاب می‌شود. به دیگر سخن، صدرا وجود را از مضیق مفهوم فراتر برده و آن را حقیقت هر چیزی از پست‌ترین چیزها تا والاترین چیزها می‌داند و از نظر مفهوم هم وجود روشن‌ترین، بدیهی‌ترین مفهوم است و هیچ مفهومی روشن‌تر و بدیهی‌تر از آن نیست، بطوری‌که مفهوم وجود شناخت برتر است به‌طوری که بالاتر و برتر از آن هیچ شناختی نیست. این مفهوم بدون هیچ واسطه‌ای به‌طور ماتقدیم و با کمترین توجهی شناخته می‌شود. مفهوم وجود علت شناخت هر چیز است، ولی هیچ چیز نمی‌تواند آن را برای ما شناسا کند. صدارت اصالت وجود بدان علت است که در فلسفه‌ صداریی هر چیزی باواسطه و بی‌واسطه با اصالت وجود اثبات می‌شود. لذا، اصالت وجود در فلسفه‌ صدرایی جنبه‌ اصل موضوعی دارد و تمام نظریات دیگر این فیلسوف با این اصل اساسی تبیین می‌‌‌گردد. با اصالت وجود است که معلوم می‌‌‌گردد که تنها وجود است که اولاً و بالذات تحقق دارد و ماهیات ثانیاً و بالعرض از وجود برخورد است. به تعبیری «وجود هم ظهور اشیاء است و هم بطون آن‌ها است.» (قراملکی، همانجا: 137)
 
 از اینرو می‌‌‌‌توان برخی اعتراضات و موارد نقض نظریات پیشین را بر اساس نظریه‌ زبان برتر برطرف کرد (قراملکی، همانجا: 145-141)، لیکن این موارد جزیی قابل‌ اغماض، پاسخ‌گویی و شاید بهسازی هستند. به نظر نظریه زبان برتر حائری یزدی پذیرفتنی است. با این‌حال در برخی فقرات زبان برتر ملاصدرا از کلام بوعلی، ابن‌عربی، شیخ اشراق و دیگران بهره‌مند می‌گردد و گاه دلایل خود را از آن‌ها وام می‌‌‌گیرد، در آن صورت شاید بتوان معترض این نکته شد که اگر ایشان به فرازبان فلسفه‌ موضوعی خود رسیده‌ است چه نیازی به بهره‌گیری نظریات بوعلی، شیخ اشراق و ابن‌عربی و سایر حکما و عرفاست؟ در جواب می‌‌‌توان گفت کسی منکر بهره‌گیری ملاصدرا از فلسفه‌ها و مکاتب پیش از خود نیست بلکه او آگاهانه این زبان را بکار گرفته است.
 
برخی از شارحین معتقدند که ملاصدرا در فلسفه خود نه تنها ادعای اصالت و نوآوری دارد، بلکه با «حکمت متعالیه» خواندن فلسفه خود، بر تعیّن معرفتی آن تأکید کرده است. به‌ همین منظور برای ورود به بحث تعیّن معرفتی نظام فلسفی ملاصدرا لازم است که به دقت، روش پژوهش فلسفی وی مطالعه و بررسی گردد. درواقع، باید با جستجو در روش‌ها و رهیافت‌ها، الگوهای پژوهشی و ابزارهای فلسفی و منطقی ملاصدرا در می‌یابیم، چرا که وی در مطالعات فلسفی دارای روش‌شناسی ویژه است. لذا تحلیل تعیّن معرفتی فلسفه صدرایی و روش‌شناسی آن بسیاری از مواضع ابهام در فهم آراء و نظام معرفتی ملاصدرا را رفع می‌کند و وقوف به آن، عمق اندیشه‌های وی را نشان می‌دهد. مطابق نظر وی روش‌شناسی ملاصدرا بر منطق آن تقدم دارد و اهمیت این مسأله و نیز دیدگاه نظریه‌ مختار دو دلیل عمده است که روش‌شناسی حکمت متعالیه را به صورت عام و فراتر از روش ملاصدرا در منطق پژوهی مورد تحقیق قرار می‌دهد. بر این اساس نظریه‌ مختار ملاصدرا را باید سرآغاز مطالعات میان رشته‌ای خواند(قراملکی، 1388).
 
خلاصه‌ای از کتاب روش شناسی ملاصدرا نوشته احد فرامرز قراملکی که توسط بنیاد حکمت اسلامی صدرا در سال ۱۳۸۸ به چاپ رسیده است