نام شمشیرها در نوروزنامهٔ منسوب به خیام
نوروزنامهٔ منسوب به خیام را مرحوم مینوی در جوانی تصحیح و نشر کرده. بعدها فرد دیگری نیز آن را چاپ کرده. این اخیر را باید در مزبله انداخت. امروز کتاب را باید بار دیگر تصحیح کرد، تعلیقاتی تازه بر آن نوشت و اگر ممکن شد، نویسندهٔ حقیقی آن را، که شاید از اهل ناحیهٔ جبال بوده باشد، یافت.
در صفحهٔ ۳۶ کتاب فهرستی از نام شمشیرها آمده که ترتیب آن چندان ضابطهای ندارد. با این حال، نویسنده در آن بیاطلاع نیز نبوده است. چند نکته اضافه بر مطالب مرحوم مینوی به نظر بنده رسیده که این جا به اختصار از روی دو سه منبعی که به آنها رجوعکی شده عرض میشود. این منابع عبارتند از رسالهٔ کندی دربارهٔ شمشیرها و جماهر ابوریحان به واسطهٔ مرور یک مقالهٔ زکی ولیدی در مجلهٔ انجمن شرقشناسی آلمان، سال ۱۹۳۶ (اصل آن رساله و کتاب را در کتابخانه ندارم)، حدود العالم چاپ مینورسکی، اعلاق ابن رسته و زین الاخبار گردیزی. منبع این دو کتاب اخیر کتاب جغرافیای جیهانی بوده. بنابراین، لابد در کتاب شرفالزمان مروزی هم مطالبی در این باره هست و لابد در کتاب جغرافیای ابن خردادبه (به این دو رجوع نکردم).
عبارت نوروزنامه چنین است:
... و آن چهارده گونه است: یکی یمانی، دوم هندی، سوم قلعی، چهارم سلیمانی، پنجم نصیبی، ششم مرّیخی، هفتم سلمانی، هشتم مولّد، نهم بحری، دهم دمشقی، یازدهم مصری، دوازدهم حنیفی، سیزدهم نرمآهن، چهاردهم قراجوری ...
قلعی به فتح یا سکون دوم منسوب است به جایی در مالایا، در جنوب شرقی آسیا، که ارزیز قلعی را نیز از آن جا میآوردهاند و به همان مناسبت به آن به تخفیف قلع میگوییم.
سلیمانی ظاهراً معلوم نیست که منسوب به کی یا کجاست. ابن رسته در اعلاق در ذکر روسها شمشیرهای آنان را سلیمانی مینامد. مینورسکی در تعلیقات حدود العالم به آیات ۱۰ تا ۱۲ سورهٔ سبا رجوع داده، ولی آنجا ذکر زره داودی و نرم ساختن آهن برای اوست نه سلیمان. وانگهی معلوم باید نمود که چرا شمشیرهای روسی را به سلیمان پیامبر منسوب کردهاند.
نصیبی شاید چنانکه مرحوم مینوی گفته منسوب به نصیبین باشد. (در نسخهٔ دیگر، که جناب استاد صادقی مرحمت فرمودند و برای بنده فرستادند، چیزی مثل فیضی ضبط است. ممکن است ضبط درست بیض باشد: شمشیرهای سپید که از گونههای شمشیر بوده.)
مریخی را مصحّح در تعلیقات خود احتمال داده که سُریجی باشد منسوب به سُریج نامی که سازندهٔ شمشیر بوده. شاید چنین باشد، گرچه این نام تناسبی با فهرست ندارد. (ضبط نسخهٔ دیگر فرنجی است و به اقرب احتمال همین درست است.)
سلمانی احتمال دارد تصحیف بیلمانی باشد، منسوب به بیلمان هند. در هر دو حال، منسوب است به جایی در هند.
مولّد متضاد غیر مولّد است و در واقع همعرض شمشیرهای دیگری که ذکرشان این جا آمده نیست. مولّد شمشیری است که در سرزمین اسلام ساخته شده و غیر مولّد ضد آن.
بحری احتمالاً تصحیف بصری است. کندی در جایی که دربارهٔ شمشیرهای مولّد سخن گفته یک گونه را نیز شمشیرهای بصری به حساب آورده و مختصر اشارهای به آن کرده. شمشیر بحری، اگر هم وجود میداشته، برای بنده ناآشناست. (اما نسخهٔ دیگر به جای مصری، بصری دارد. در صورت درستی این ضبط، مصری در فهرست نوروزنامه نیست!)
نرمآهن نیز همعرض شمشیرهای دیگر نیست. نرماهن شمشیری است که از آهن نرم یا ماده ساخته شده باشد در برابر شابرقان که از آهن سخت یا نر ساخته شده باشد (وجه تسمیهٔ این کلمهٔ دوم معرب از فارسی را نمیدانم).
قراجوری ظاهراً معلوم نیست چگونه شمشیری است و معلوم نیست سخن مؤلف در اینکه یک گونه از شمشیرها قراجوری است درست باشد. قراجور و قراچور و قراچول در تاریخ بیهقی و آداب الحرب و بعضی فرهنگها مذکور است. عتبی نیز از قراجولیّات قراخانیان ذکری کرده، و با این همه معلومم نشد که چگونه لغتی است (به فرهنگ آقای دورفر، ذیل لغت، و ص ۱۱۹ از جلد اول تاریخ غزنویان آقای بازورث رجوع فرمایند).
این چند مطلب مختصر از منابع دم دستی به نظر رسید. دربارهٔ باقی کلمات شرح مرحوم مینوی دیده شود. مصحّح آیندهٔ کتاب ان شاء الله آنچه لازم است در این باره خواهد کرد.
ذیل: بعضی دوستان لطف کردند و شواهدی از استعمال قراچوری و گونههای دیگر آن برای بنده فرستادند. از لطف ایشان ممنونم. از شواهد کمابیش مطلع بودم. اینکه عرض کردهام معلومم نشد که چگونه لغتی است بیشتر از این باب است که ترکشناسان، تا جایی که به نظر بنده رسیده، در اشتقاق لفظ مرددند. گویا باید گفت که لغت درست قراچوری است نه قراچور، بخلاف تصور محققانی مانند دورفر. اگر این باشد، احتمالاً راهی برای یافتن اشتقاق درست کلمه باز میشود (اگر پیشتر معلوم نشده باشد و بنده بیاطلاع باشم).
سید احمدرضا قائممقامی