حال و هوای مردمان عهد قاجار در ماه رمضان - بخش دوم
«سه شبِ اِحیا شبهاى عبادت بود. مردم بعد از افطار به مسجدها میرفتند. شش شبانهروز (صد رکعت) نماز قضا میخواندند. بعد از آن، واعظ یا پیشنماز به منبر میرفت. اکثر، تفسیر سورهٔ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ و فضیلت عبادت شب قدر را براى مردم میگفت. و چون یکى از عبادات هم گریه از خوف خداست، آنها را میگریاند و بعد قرآن سر میگرفتند و به مسلمانان دعا میکردند و نزدیک سحر به منزل برمیگشتند.
... در ماه رمضانهاى بعدتر که ما قدرى بزرگتر هم شده بودیم، براى اینکه خود را بزرگ جلوه بدهیم، خیلى میل داشتیم روزه بگیریم؛ ولى ما را منع میکردند و مىگفتند: بر شما واجب نیست. ما میگفتیم: نماز هم بر ما واجب نیست، چرا اگر یک روز صبح دیرتر از خواب برخیزیم، آقا (پدرم) مىآید ما را براى نماز از خواب ورمىکشد؟! در مقابلِ این استدلال به ما میگفتند: براى سلامت شما مضرّ است.
اوّل روزى که من روزه گرفتم، روز بیست و یکم رمضان و بلندترین روزهاى ماه خرداد بود؛ زیرا خوب در نظر دارم که گوجه تازه آب افتاده، ولى نزدیک افطار واقعاً بیحال بودم. سال دیگر دو سه روز، و همینطور سالبهسال زیادتر کردم تا از چهارده سالگى تمام ماه را روزه گرفتم.
پدرم تا هشتاد سالگى روزه میگرفت. در سه سال آخر زندگیاش به حکم اطبّاء از روزهدارى ممنوع شد؛ وَ عَلَى الَّذِینَ یطِیقُونَهُ فِدْیةٌ طَعامُ مِسْکِینٍ. ولى باز هم به حال روزه بود. ... سحرها که براى سحر خوردن برمیخاستند، او هم بیدار شده، مشغول تهجّد خود میشد و بعد از تعقیبات نماز صبح، دومرتبه یک ساعتى میخوابید.
... در این ماه، مردم اطعام زیاد میکردند. اکثر اعیان هر شب در بیرونى افطار کرده، پنج شش الى ده پانزده نفر حاشیه و بعد نوکرهاى در خانه افطار میخوردند. آنها که توانائىِ این قبیل اطعامها را نداشتند، خرما میخریدند و به مسجد میرفتند و به مؤمنین میدادند. اگر در میان اهل مسجد اعیانى هم بود، این خرما را رد نمیکرد و به آن افطار مینمود که خود به ثواب اجابت دعوت برادر دینى رسیده و برادر دینى را هم به ثواب اطعام رسانده باشد. زیرا پیغمبر فرموده است: اتّقو النّار ولو بشقّ تمرة.
... محال بود وقت افطار، صداى فقیرى از کوچه بلند شود و چندین نفر داوطلب براى غذا دادن به او از خانهها بیرون نیایند.
... در این ماه کارها تقریباً تعطیل میشد و مردم به عبادت مشغول بودند. اگر کسى طلبى از کسى داشت تا احتیاج مبرم محرّک او نمیشد، سروقت بدهکار خود نمیرفت. عروسى کمتر اتّفاق میافتاد. خرید و فروش و معاملهاى که حاجت به تنظیم قباله داشت کم، بلکه هیچ نبود. مرافعات شرعى در محاضر علماء متوقّف میگشت. ادارات دولتى باز بود، ولى کسى رجوعى نمیکرد. اگر کسى از دولت طلبى داشت، در این ماه به مطالبه نمیرفت، و محصّلین دیوانى هم دنبال مطالبهٔ بدهکارىِ افراد نمیرفتند. حتّى در خانهها هم جز کارهاى ناگزیرِ زندگانى، کار دیگرى از نوکر و خدمتکار توقّع نمیکردند.
به همین جهت، کارهاى سنگین خانه را یا قبل از ماه انجام داده بودند، یا به بعد از این ماه محوّل میکردند. اگر بنّائى نیمهتمام بود، صاحبکار به عمله و بنّاها مزد تمام میداد، ولى بیشتر از نصف روز تقاضاى کار نمیکرد. و در دهات هم کارهاى سنگین زراعتى را حتّىالمقدور تعطیل میکردند و اگر مثلاً درو و خرمنکوبى و از این کارها که تعطیل آن خسارت جبرانناپذیر داشت پیش میآمد، با رعایت بیشتر از کارگرها انجام میدادند. خلاصه اینکه ماه عبادت بود و در همهچیز مردم از همدیگر رعایت میکردند.»
(عبدالله مستوفی؛ شرح زندگانی من، ج۱، ۳۲۹ - ۳۳۱)