- ب ب +

زبان‌شناسی شناختی - بخش اول

معنی‌شناسی شناختی واژگان
زبان‌شناسی شناختی (cognitive semantics) از دهة 1970 و در سطحی وسیع‌تر در دهة 1980 میلادی پدید آمد و معنی‌شناسی شناختی ازجمله شاخه‌های آن به شمار می‌رود. آنچه امروزه با عنوان معناشناسی شناختی مطرح می‌شود، در اصل وجوه مشترک دیدگاه‌های گروهی از معنی‌شناسان ازجمله لنگاکر (Ron Langacker)، لیکاف (George Lakoff)، بروگمن (Brugman)، جانسون (Johnson)، فوکونیه (Fauconnier)، تالمی (Len Talmy) و سویتزر (Sweetser) است. این اصطلاح را نخستین‌بار لیکاف در مقاله‌ای با همین عنوان مطرح کرد (صفوی، 1382: 65). ازنظر لیکاف اصطلاح «شناختی» برای هر عملیات یا ساختار ذهنی‌ای به کار می‌رود که بتوان آن را به‌طور دقیق مطالعه کرد. بیشتر این ساختارها و عملیات‌ها ناآگاهانه است. از این رو، پردازش دیداری و همچنین پردازش شنیداری شناختی است (لیکاف و جانسون، 1394: 31). در این دیدگاه دانش زبانی انسان مستقل از اندیشه و شناخت نیست؛ بلکه زبان منعکس‌کنندة ویژگی‌های بنیادی و اساسی ذهن انسان است. بر این اساس معنا چیزی جز مفهوم‌سازی (conceptualization) ذهن نیست (Lee, 2001: 2). براساس این، تحقیقات در معنی‌شناسی شناختی درواقع تحقیق و بررسی دربارة سازمان و محتوای مفهومی در زبان است (Talmy, 2000: 4). زبان‌شناسی شناختی از این نظر به روان‌شناسی شناختی شبیه است. روان‌شناسی شناختی ادعا می‌کند زبان و تفکر واسطه‌ای بین زندگی ذهنی و زندگی اجتماعی ماست و در همة فعالیت‌های انسانی نقش اساسی دارد (لاند، 1389: 17). به این ترتیب زبان، افکار و ذهنیات افراد را رمزگذاری می‌کند و این کار با واحدهای نمادین انجام می‌شود.
 
لیکاف اصطلاح ناآگاه شناختی را در این زمینه به کار برد. او اصطلاح شناختی را در غنی‌ترین معنی برای توصیف عملیات و ساختارهای ذهنی‌ای به کار برد که شامل زبان، معنی، ادراک، نظام‌های مفهومی و خرد می‌شود. چون نظام‌های مفهومی و خرد، برخاسته از بدن ماست، اصطلاح شناختی برای جنبه‌هایی از نظام حسی ـ حرکتی به کار می‌رود که در توانایی انسان برای مفهوم‌سازی و خرد مؤثر است (لیکاف و جانسون، 1394: 32). از دیدگاه او سه نتیجة یافته‌های اصلی علوم شناختی عبارت است از: «ذهن اساساً جسمانی است؛ اندیشه عمدتاً ناآگاهانه است و مفاهیم انتزاعی عمدتاً استعاری هستند» (همان: 19).
 
واحد مطالعة معنی در مطالعات زبان‌شناسی شناختی از کوچک‌ترین عضو زبان یعنی تکواژ تا نظام‌های گستردة زنجیره‌ای واژگان، متغیر است. هرچند این مطالعات اصول واحد و مشخصه‌های مشترکی دارد، تفاوت‌هایی در طرح مباحث بین زبان‌شناسان مشاهده می‌شود. برخی از مهم‌ترین اصول مشترک نظریه‌های مختلف معناشناسی شناختی عبارت است از:
 
ساختار مفهومی جسمی‌شده است: رابطة بین ساختار مفهومی در ذهن با تجربة حسی ازجمله مباحثی است که زبان‌شناسان شناختی به تبیین آن می‌پردازند. آنها معتقدند ساختار مفهومی از تجربة انسان تأثیر می‌پذیرد. لیکاف معتقد است ذهن ذاتاً جسمانی است و جسمانیت آن به‌گونه‌ای است که نظام‌های مفهومی ما به‌طور عمده به وجوه اشتراک جسم‌های ما و محیط‌های زندگی ما متکی است. درنتیجه بخش عمده‌ای از نظام مفهومی هر فرد یا جهان‌شمول است یا در میان زبان‌ها و فرهنگ‌ها گسترده است (لیکاف و جانسون، 1394: 23). بسیاری از این مفاهیم به‌صورت استعاری ساخت‌بندی می‌شود. ساختار مفهومی جسمی‌شده در زبان‌شناسی شناختی با بحث دربابِ استعاره‌های مفهومی پیوند می‌خورد. درواقع نظام مفهومی متداولی که در قالب آن می‌اندیشیم و عمل می‌کنیم به‌طور اساسی از ماهیتی استعاری برخوردار است (همان، 1396: 21). به این ترتیب امور غیرمادی و نامحسوس به واسطة امور مادی مفهوم‌سازی می‌شود. تجربیات احساسی ازجمله امور غیرمادی است که در ارتباط با عملکرد ما با بدنمان به‌خوبی بازنمایی می‌شود. آنچه لیکاف و جانسون با عنوان «استعاره‌های جهتی» از آن یاد می‌کنند بیان‌کنندة تأثیرپذیری ذهن از تجربة فیزیکی است؛ مانند استعارة «Happy is up». این حقیقت که مفهوم شادی با جهت بالا نشان داده می‌شود، در انگلیسی جملات متعددی را به‌ دست می‌دهد؛ مانند: «I 'm feeling up today» (رک: همان: 38).
 
معنا دایرة‌المعارفی است: این اصل به آن معناست که واژه تنها نشان‌دهندة مجموعه‌ای از عناصر معنایی نیست؛ بلکه وسیله‌ای برای دست‌یابی به دانشی است که به مفاهیم خاص یا قلمرو مفهومی خاصی مربوط می‌شود. معناشناسان شناختی به طرح این بحث می‌پردازند که معنی قراردادی‌ای که با واژة خاصی تداعی می‌شود، تنها انگیزه‌ای برای فهم سازة معنایی است؛ بنابراین هیچ ویژگی ثابت و واحدی از واژگان وجود ندارد که در هر بافتی بتوان آن را حفظ کرد. همچنین برای فهم منظور سخنگو و تعیین معنای مناسب به دانش دایرة‌المعارفی مربوط به بافت و دانش مربوط به معنای واژه نیاز است.
 
 در حوزة واژگان، معنی‌شناسی شناختی چند دستاورد عمده داشت که نظریة پیش‌نمونه رُش و نیز الگوی مقولات شعاعی لیکاف و زنجیره‌های معنی تیلر که به‌نوعی تکمیل‌کنندة الگوی رُش است، ازجمله مهم‌ترین آنها به شمار می‌رود.