زبانشناسی شناختی - بخش دوم
نظریهی پیشنمونه، مقولات شعاعی و زنجیرة معنی
مقولهبندی (categorization) ازجمله مسائلی است که در معنیشناسی شناختی به آن توجه میشود. مقولهبندی در شکل سنتی خود از زمان ارسطو تا اوایل دهة هفتاد قرن بیستم رواج داشت. در دیدگاه سنتی، مقولههای زبانی و معنایی ساختار مشخصی داشتند. بر این اساس یک مؤلفه زمانی عضو یک مجموعه در نظر گرفته میشد که مجموعهای از شرایط کافی و لازم را برای عضویت در آن مجموعه دارا بود. هرچند هرکدام از این شرایط بهتنهایی برای عضویت لازم شمرده میشد، مجموع آنها برای تعریف یک مقوله کفایت میکرد و وجود یک شرط برای تشخیص یک مقوله کافی نبود (Evans, 2007: 15-16). در سالهای میانی دهة هفتاد قرن بیستم، با طرح نظریة پیشنمونة (prototype theory) النور رُش (Eleanor Rosch)، نظریة مقولهبندی سنتی به چالش کشیده شد. او از ابزارهای روانشناسی زبان برای مطالعة ساخت درونی مقولهها بهره گرفت و به این نتیجه رسید که تعریف مقولهها به شکل قطعی با تعیین حدّ و مرز دقیق هر مقوله، با واقعیتهای روانشناختی سازگار نیست (Geeraerts, 2010: 183). رُش معتقد بود مقولهها ازنظر ادراکی، مرزبندی قطعی و مشخصی ندارند. نظریة او بر این پایه استوار بود که در دامنة عملکرد، چنین مقولاتی بر پیرامون هستهای متمرکز هستند که با اعضای پیشنمونة آن مقوله نمایانده میشوند. ویژگیهای این اعضای اصلی و پیشنمونه ازنظر ساختاری، برجستهترین ویژگیهای مفهوم منظور به شمار میآید و ازسوی دیگر هر عضوی از یک مقوله، زمانی جایگاه مرکزی این مقوله را از آنِ خود میکند که برجستهترین مختصات آن مقوله را بنمایاند (گیررتس، 1393: 380‑381). در نظریة پیشنمونه رش، دو اصل برای تشکیل مقولات در ذهن مطرح است: اصل اقتصاد شناختی و اصل ساختار تناسبی جهان (Evans & Green, 2006: 255). برپایة اصل اقتصاد شناختی، هر موجود زندهای میکوشد با کمترین کوشش ذهنی بیشترین اطلاعات را دربارة محیط اطراف خود به دست آورد و بهجای اینکه اطلاعات مربوط به هر پدیده را جداگانه حفظ و ذخیره کند، پدیدههای مشابه را مقولهبندی میکند. براساس اصل ساختار تناسبی نیز جهان اطراف ساختار تناسبی دارد و انسانها با تکیه بر آن میتوانند مقولات را بسازند. برپایة این دو اصل، دو محور عمودی و افقی در مقولهبندی شکل میگیرد. محور عمودی که برپایة اصل اقتصاد شناختی است به جامعیت هر مقوله ارتباط دارد. هرقدر در این محور بالا بریم مفهوم موجود جامعتر است. محور افقی هم که بر اصل ساختار تناسبی استوار است، به تمایز مقولات در سطح جامعیت یکسان اشاره دارد؛ یعنی نشان میدهد چه مقولاتی میتوانند با وجود تمایز از هم ازنظر جامعیت در یک سطح قرار گیرند (همان: 256).
به باور رُش مقولات بنیادی هر فرهنگ متفاوت از مقولات بنیادی فرهنگهای دیگر است؛ چون هر فرهنگی برپایة تعامل با محیط خود و تأکید بر آن به مقولهبندی میپردازد و محیط برای مقولهبندی محدودیت ایجاد میکند (Rosch & et, 1976: 430).
لیکاف نیز ازجمله کسانی است که مباحث مفصلی را در این زمینه مطرح میکند. درواقع یکی از پیشرفتهای نظریة معناشناسی شناختی درباب مقولهبندی به نظریة آرمانی (Idealized Cognitive Models (ICMs)) لیکاف مربوط میشود که در کتاب «Women, Fire and Dangerous Things» مطرح شد. این نظریه به قالبهای معنایی فیلمور و حوزههای لنگاکر نزدیک بود. او در طرح این موضوع از یافتههای النور رُش برای مفهومسازی طبقهبندی، ساختار پیشنمونه و طبقههای بنیادین بهره برد. ازنظر لیکاف هر موجود زندهای چیزها را مقولهبندی میکند. حتی آمیب چیزهایی را که با آنها برخورد میکند به غذا و غیرغذا دستهبندی میکند. به این ترتیب مقولهبندی نتیجة چگونگی جسمانیبودن ماست. لیکاف معتقد است مقولهبندی در بیشتر موارد نتیجة استدلال آگاهانه نیست (لیکاف و جانسون، 1394: 39). به این ترتیب مقولههای ما بخشی از تجربة ماست؛ ساختارهایی که به تجربة ما معنی میدهد. از این رو مقولهبندی تنها یک مسئلة فکری نیست که بعد از انجام هر کنش اتفاق افتد؛ برعکس تشکیل مقولهها و استفاده از آنها خمیرمایة تجربه است (همان: 41).
در این نظریه الگوهای شناختی آرمانی سامانههای پیچیده و ساختارمند است که فضاهای ذهنی را سازمان میدهد. نقش الگوهای شناختی آرمانی در این فرایند فراهمآوردن دانش پیشزمینهای است که برای ساختن فضاهای ذهنی به کار گرفته میشود. لیکاف الگوهای شناختی را آرمانی میخواند؛ زیرا ازنظر او این الگوها برپایة شرایط بهینه و آرمانی توصیف میشود و نه شرایطی که در حالت عادی موجود است. ازنظر لیکاف مقولات برپایة یک انگارة شناختی آرمانی ساخته میشود که از قبل در ذهن وجود دارد. لیکاف این الگوها را به پنج دسته تقسیم میکند: الگوهای تصویری ـ طرحوارهای (image schematic)، الگوهای گزارهای (propositional)، الگوهای تشبیهی (metonymic)، الگوهای نمادین (symbolic) و الگوهای استعاری (metaphoric) (Lakoff, 1987: 134). یکی از پیامدهای نظریة انگاره شناختی لیکاف آن بود که حوزة جدیدی را در معنیشناسی واژگانی تعریف کرد. برپایة این دیدگاه، معانی مختلف یک واژه مقولههایی مفهومی است. هر واژه مجموعهای معانی مختلف اما مربوط به هم را معرفی میکند که تأثیرات سرنمونی در آن دیده میشود. بر این اساس واژهها مقولاتی پیچیده است که میتوان آنها را برپایة انگارة شناختی آرمانی بررسی کرد. ازنظر لیکاف چندمعنایی با توجه به مفهوم مقولات شعاعی توصیف میشود. برپایة این الگو، یک یا بیش از یک معنی از جایگاه کانونیتری برخوردار است. برای یک مقوله که متشکل از معانی یک واژة چندمعناست، ساختار مدوری در نظر گرفته میشود. در این ساختار، پیشنمونه در کانون قرار دارد و سایر معانی که هریک به دلیلی با این مفهوم کانونی تفاوت دارد، در فواصلی از کانون، روی شعاع دایره، قرار میگیرد. شباهت خانوادگی باعث میشود این معانی در این ساختار مقولهای قرار گیرد.
بازنمایی شبکة شعایی، نقطه ضعفی نیز داشت و آن اینکه در آن رابطه معانی با یکدیگر نشان داده نمیشد. تصویری که در این حالت از شبکة شعاعی ترسیم میشود، نگاهی ذرهگرا و تکهتکهشده از معانیِ به هم پیوندخوردهای را به دست میدهد که قرار است یک خوشة چندمعنایی را بنمایانند (گیررتس، 1393: 398)؛ اما نگرش دیگری به چندمعنایی نیز وجود دارد. الگوی تیلر در چندمعنایی ازجملة آنهاست که بر رویکرد ویتگنشتاین نسبتبه ساختار درونی مقولات و همان شباهت خانوادگی استوار است. تیلر (Taylor, 1995: 108) ساختار مقوله را بر شباهت خانوادگی استوار میداند که مبتنی بر زنجیرههای معنی (meaning chains) است؛ برای مثال یک واژه ممکن است معانی متفاوتی (الف، ب، ج، د و ...) داشته باشد. معنی الف به اعتبار خصوصیتهای مشترک یا وجه تشابهی با معنی ب مرتبط است. معنی ب نیز ممکن است به معنی ج بسط پیدا کند و به همین ترتیب این زنجیره ادامه مییابد. این زنجیرة معنی به صورت ذیل نشان داده میشود که در آن هر حلقهای از زنجیرة معنی ممکن است هر تعداد بسط معنی داشته باشد:
الف ب ج د
یکی از مزایای این رویکرد در مقایسه با رویکردهای سنتی آن است که ابزار مناسبی برای مقولهبندی موقعیتهایی ارائه میدهد که یک یا چند معنی، مرکزیت یا شاخصیت بیشتری دارد. الگوی پیشنمونة رُش و زنجیرههای معنی لیکاف بیانگر همة روابط میان معانی مختلف برای افعال حرکتی در متن منظور نیست؛ به همین سبب در این پژوهش برای تکمیل بحث، از الگوی زنجیرههای معنی تیلر استفاده میشود.