انواع موسیقی در شعر
موسیقی را معمولاً به چهار نوعِ «بیرونی، کناری، درونی و معنوی» تقسیم میکنند (شفیعی کدکنی، 1381: 391‑394):
موسیقی بیرونی: این موسیقی همان وزن عروضی براساس کِشش هجاها و تکیههاست (همان، 1381: 51). همانگونه که اشاره کردیم یکی از ارکان تشکیلدهندة موسیقی شعر، وزن است. تأثیری که وزن شعر بر میزان ادبیبودن یک شعر میگذارد انکارناپذیر است. «لذت موسیقایی، منظمکردن میزان ضربهها و جنبشها و تأکید بر روی کلمات خاص یک شعر از نقشهایی است که وزن در میزان ادبیّت شعر ایفا میکند» (همان: 49). وزن نوعی تناسب است. تناسب کیفیتی حاصل از ادراک وحدتی در میان اجزای متعدد است. «تناسب اگر در مکان واقع شود، آن را قرینه میخوانند و اگر در زمان واقع شد، وزن خوانند» (ناتلخانلری، 1367: 24). اگر یک مجموعة آوایی ازنظر کوتاه و بلندی صامتها و مصوتها نظم خاصی داشته باشد که بتوانیم با شنیدن یا با تقطیع عروضی آن نظم را درک کنیم، به آن وزن میگوییم. شاعر میتواند به اقتضای مقصود خود در وزن، تنوع به وجود بیاورد یا ریتم را تند و ضربی و یا کند و متین کند. «هرچه شمارة هجاهای کوتاه در وزنی بیشتر باشد، آن وزن سریعتر خوانده میشود و بیشتر مایة نشاط و هیجان میگردد. بهعکس، هرچه شمارة هجاهای بلند بهنسبت بیشتر باشد با مضمون درخور معنی تأمل و اندیشه و دریغ و اندوه مناسبتر است» (پارسینژاد، 1370: 402). در متنی همانند شاهنامه که سخن از حماسه و نبرد و عشق و مرگ و حیله و خیانت و در یک کلام «تمام جنبههای زندگی» است، شاعر باید آگاهانه و زیرکانه الفاظ، مصوتها و صامتها را بهگونهای در کنار هم قرار دهد؛ درنتیجه باید آنجا که سخن از عشق است، آهنگ کلام لطیف و عاشقانه و آنجا که سخن از رزم است، آهنگ با صلابت و فخیم باشد.
استفاده از یک وزن در یک مثنوی شصت هزار بیتی، ممکن است معایبی داشته باشد. یکی از بزرگترین معایب آن این است که اگر شاعر بخواهد لحن یا فضا و حال و هوای داستان را تغییر دهد، امکان تغییر وزن را ندارد و باید با استفاده از همان امکانات و سرانجام اختیارات شاعری که آن وزن مشخص را در اختیار او قرار میدهد، به تغییر لحن و فضا دست بزند. دیگر آنکه شاید تصور شود وزن کوبنده یا ضربی «فعولن فعولن فعولن فعل» فقط مناسب یک فضای حماسی و رزمی است و نمیتوان داستانهایی عاشقانه و یا غنایی را در این وزن سرود؛ اما ترکیب صامتها و مصوتها، سکوتها و هجاها و ردیف و قافیههاست که میتواند در همین وزن، لحنی متناسب با داستان ایجاد کند.
موسیقی کناری: این موسیقی از هماهنگی و نسبت ترکیبی کلمات و طنین حروف به وجود میآید. قافیه، ردیف، تکرارها و ترجیعها در شعر میتواند جزو این دسته قرار گیرد. در این میان قافیه و ردیف، نقش مهمتری نسبتبه سایرین دارد. «کار قافیه و ردیف افزایش موسیقی شعر و تداعی واژگان مناسب مضمون است» (بارانی، 1382: 31).
ردیف واژهای است که در انتهای هر بیت یا مصراع تکرار میشود و بار موسیقایی قدرتمندی دارد. ردیف یکی از عناصری است که با آن میتوان تاحد بسیاری، عواطف و احساسات را به خواننده منتقل کرد و شاعر با استفاده از زنگ، طنین، موسیقی و حتی مصوت و صامتهایی که در ردیف انتخاب میکند میتواند خواننده را در احساسات دلخواهش مشارکت دهد.
قافیه به واژههایی گفته میشود که در پایان هر بیت یا مصراع و یا پیش از ردیف میآید و حروف هجای پایانی آنها مشترک است. البته این تعریف عام قافیه است و در تعریفی خاصتر میتوان «قافیة میانی» را هم در نظر گرفت که نه در انتهای مصراع و بیت، بلکه در وسط یا ابتدای بیت نیز به کار میرود. «قافیه خود یکی از جلوههای وزن و یا بهتر بگوییم مکمّل وزن است؛ زیرا در هر قسمت، مانند نشانهای پایان یک قسمت و شروع قسمت دیگر را نشان میدهد» (شفیعی کدکنی، 1381: 52)؛ بنابراین قافیه را هم میتوان موسیقی درونی و هم موسیقی کناری در نظر گرفت؛ اما به این دلیل که در این مقاله تنها بر واژههای انتهای بیت یا مصراع نام قافیه نهادهایم، آن را موسیقی کناری در نظر میگیریم و قافیههای میانی بیتها را کلمههای همآوا یا هموزن میخوانیم.
یکی از بهترین شیوههای تأکید و تکیه بر کلمه، قراردادن آن در جایگاه قافیه است. واژهای که برای جایگاه قافیه به کار برده میشود، اهمیت بیشتری مییابد چون آخرین و یا یکی مانده به آخرینْ واژه است و خواننده پس از آن با کمی مکث به مصراع یا بیت بعدی میرود. همین امر موجب میشود تأکید و تمرکز او بر روی واژة قافیه بیش از سایر واژهها باشد. حال اگر واژة قافیه علاوهبر مفهوم، آهنگ خاصی را نیز به گوش برساند و با القای صوت و موسیقی بتواند حالت خاصی را نیز به خواننده منتقل کند، ارزش و اهمیت بیشتری خواهد داشت. یعنی «بسته به اینکه کلمة قافیه ازنظر صوتی چه حالت و کیفیتی دارد، لطیف است و نرم یا سنگین و کوبنده، زنگ و طنینی دارد یا نه، کشیده و بلند است یا کوتاه و خفیف، حالتی متفاوت به خواننده یا شنونده القا میکند» (یوسفی، 1357: 263).
موسیقی درونی: این موسیقی به آن جنبه از موسیقی شعر اشاره دارد که براثر ترکیب کلمات در درون شعر پدید میآید و مکمل وزن کلی شعر است (همان: 254). این نوع موسیقی، مجموعهای از هماهنگیهایی است که از رهگذر وحدت و تشابه و تضاد صامتها و مصوتها در یک قطعة شعری پدید میآید؛ به عبارت دیگر، موسیقی درونی یا «همآهنگی کلمات» زاییدة عوامل گوناگون ازجمله مصوتها، صامتها، ترکیب آنها و چگونگی تکرار اصوات و هجاها در کلمات شعر است که در زبان انگلیسیAlliteration نامیده میشود (همان: 257). موسیقی درونی در سطح بالاتر از حروف، واژهها، افعال و جملات نیز حالات عاطفی ویژهای القا میکند که هرکدام موسیقی خاص خود را دارد. اینکه کلمه به صامت یا مصوت ختم شود، قطعاً تأثیر موسیقایی متفاوتی خواهد داشت. مثلاً کلمهای که به صامت پایان میپذیرد، در ذهن خواننده تمام میشود و ادامه نخواهد داشت؛ درحالیکه کلمة مختوم به مصوت، ادامهدار است و طنین و زنگ آن میتواند در گوش خواننده باقی بماند. همچنین هر جملهای با توجه به لحنی که دارد و نیز اوج و فرودی که ازنظر موسیقایی ایجاد میکند، برای بیان مفاهیم خاصی مناسب است. اینکه فعل اول بیاید یا آخر، اینکه صفت، پیش یا پس از موصوف بیاید و یا چه اجزایی در جمله باقی بماند و چه اجزایی حذف شود، هرکدام میتواند لحن، فضا و موقعیت خاصی را تداعی کند. علاوهبر این، تشخیص اینکه کدام کلمات باید به چه ترتیبی در کنار هم قرار بگیرند که به گوش، آهنگین بیایند و خواننده یا شنونده بتواند احساس نویسنده را درک کند نیز یکی از مهارتهایی است که سراینده باید از آنها برخوردار باشد. «سهم عمدهای از موسیقی شعر در همین بخش هماهنگی صوتی عبارات نهفته است» (شفیعی کدکنی، 1381: 10).
موسیقی معنوی: این موسیقی با ارتباطهای پنهان عناصر یک بیت با هم ایجاد میشود؛ به عبارت دیگر این گونة موسیقی، از هماهنگی صامت و مصوتها و صورت ملفوظ واژهها حاصل نمیشود؛ بلکه از هماهنگی معنایی واژهها و صنایع بدیع معنوی ساخته میشود. لفّ و نشر، جناس، تضمین، تـشبیه، استعاره، کنایه، مجاز، ایهام، تضاد، مراعاتالنظیر، براعت استهلال، حسن طلب، اغراق، تنسیقالصـفات، اعـداد، جمع، تفریق، تقسیم، التفات، قلب، تـلمیح، تـمثیل، حسن مـطلع و مـقطع و تـخلص، سؤال و جواب، لغز و مـعمّا سازندة این نوع موسیقی هستند. از میان صنایع برشمرده، تضاد، مراعاتالنظیر و ایهام بیشترین نقش را در ایجاد این موسیقی دارند.