- ب ب +

گونه‌ای در ادامه رباعی

 ۱) «نورباعی» به خاطر فرم ساده ای که دارد، نیاز به هیچ توضیح و تفسیر ومانیفستی ندارد. البته می  شود دهها صفحه مقدمه و توضیحات اضافی نوشت، از ضرورت واهمیت نوآوری گفت و از تئوری  ها ونظریه  های خارجی وداخلی شاهد مثال آورد؛ سپس چند کلمه لب کلام را گفت. من نه بلدم چنین کنم و نه ضرورتی می بینم. بوطیقا از دل شعر بیرون می آید. پیش از نورباعی، تلاش های ارزنده ای در راستای نوآوری و نوگویی در این قالب صورت گرفته که بسیارارجمند وارزشمندند.
 
جناب آقای «صادق رحمانی» با رباعیات نیمایی  اش، جناب آقای «ایرج زبردست» با تجربیات ارزشمندش درحوزه رباعی نیمایی و جناب استاد «سیدعلی میرافضلی» شاعر،محقق و رباعی پژوه بزرگ معاصر در کتاب «گنجشک ناتمام»ش، تجربیاتی شبیه نورباعی دارند که گاه بیتی یا مصراعی از یک رباعی را به شکل نیمایی نوشته اند.
 
فرد یا تک بیت یا بیت در شعرفارسی نیز قالبی قدیمی از قوالب شعرفارسی است که همگان با آن آشنایند. در واقع نورباعی اتفاقی تازه و عجیب وغریب نیست. حداقل در حیطۀ رباعی کار مهمی شاید نباشد. برآمده و درآمده از رباعی و عصاره آن است. در مورد نامگذاری اش هم به همین نکته اکتفا می کنم که نامی که برای یک قالب برگزیده می شود، حداقل باید کژتابی نداشته باشد و گویای کلیت کار باشد. نام های متعددی به ذهنم رسید و با برخی دوستان به اشتراک گذاشتم که نورباعی بهترین شان بود.
 
اگرچه این نام نیز قطعاً کاستی هایی دارد. برخی مشخصات کلی آن را به طور خلاصه می آورم و به همین اندک بسنده می کنم:
 
۱- نورباعی برگرفته، برآمده و درآمده(!) از رباعی است. ۲-وزن دارد. وزن آن همان وزن رباعی است. ۳-حجم و حدود وثغورش به اندازه یک بیت از رباعی است. ۴-تقطیع و سطربندی اش آزاد است و تابع هیچ قاعده وقانون خاصی نیست. درست مثل شعرسپید وآزاد. ۵-الزام قافیه ندارد. استفاده ازقافیه درآن اختیاری است. ۶-شبیه تک بیت و فرد در شعرفارسی است، با این تفاوت که وزن اختصاصی دارد و آن هم صرفاً وزن رباعی است و به صورت عمودی وسپیدوارنوشته می شود. ۷-باید حتماً دارای کشف و «آن» باشد. درواقع، جانمایه نورباعی، کشف تازه و «آن» شاعرانه است.
 
۲) کرده ست
 
دو پای خویش را
 
در یک کشف!
 
چارانه،
 
که:«نو رباعی ام کن فوراً»
 
نورباعی همان طور که از اسمش پیداست، اتفاقی است که در قالب رباعی افتاده و حاصل حذف قافیه و قافیه محوری،حذف اضافات،حشوها،مقدمات و صغراکبراهای رباعی است، برای رسیدن به «آن» شاعرانه و کشف و شعرمحض. چیزی از رباعی را حذف کرده ایم که بر آن بیفزاییم! بنابراین با تک بیت و فرد و… تفاوت دارد .
 
کیست که نداند اغلب رباعیات فارسی، از آخر به اول سروده شده و می شوند! یک مصراع که هدیه خدایان نامیده شده(!) مبنای کارقرارمی گیرد که باید سه مصراع دیگر به آن چسباند! قافیه برایش یافت و بافت و برمبنای همان قافیه جلو رفت. داستان همان دکمۀ معروف که باید کتی به آن دوخت.
 
عمودی نوشتنش هم می تواند برخی کلمات و ترکیبات را برجسته تر کند و شاعر تاکید بیشترو بهتری روی کلمات محوری شعرش داشته باشد. تقطیع پلکانی نورباعی از نظر دیداری و بصری به تقویت شعر و هویت بخشی بیشتر به کلمات کمک می کند.
 
هرجا هم که چهارمصراع رباعی کامل بوده و رباعی از آخر به اول سروده نشده باشد،به همان فرم سنتی رباعی وفاداریم و رباعی خواهیم گفت. همچنان که من در کنار رباعی، نورباعی هم می گویم، ولی چه کنم که نورباعی جاذبه و لذتی به مراتب بیشتر از رباعی دارد.از نورباعی بسیار خواهیم شنید.
 
۳) یکی از مهم ترین ویژگی های نورباعی، همچون خود رباعی، سهل و ممتنع بودن آن است. آسان می  نماید، اما در عمل هر کسی از پس سرایشش برنمی آید. شاید در نگاه اول این طور تصور شود که با حذف یک بیت از رباعی و عدم الزام قافیه، سرایش نورباعی آسان شده و به راحتی می توان آن را سرود؛ اما واقعیت این است که کار سخت ترشده و تنها کسانی می توانند نورباعیِ خوب بسرایند که خلاقیت بالا داشته باشند، شعرشان دارای آن و جان مایه باشد و در حجم بسیار کمی از کلمات بتوانند معناو محتوایی عمیق را در فرم وساختاری کوتاه و کم حجم بگنجانند.
 
شاید در رباعی بتوان به مدد قافیه و ردیف و مصرع  های بیشتر، اندکی ضعف کار را پوشاند، اما در نو رباعی به هیچ عنوان نمی توان چنین کرد. در واقع اگر کسی به نورباعی نگاهی ساده انگارانه داشته باشد، سخت در اشتباه است و حتی اگر نورباعی بسراید، دستش خیلی زود رو شده و ضعف شعرش فوراً عیان می شود. سرودن نورباعی کار هر کسی نیست .
 
۴) اگر شعری دقیقاً با فرم رباعی،یعنی دوبیت با قافیه در مصرع های اول،دوم و چهارم، حتی با ضربه در مصرع چهارم اما در وزنی به جز بحر هزج سروده شود، به آن اطلاق رباعی نمی شود و بلا درنگ می گوییم این شعر رباعی نیست، بلکه دو بیت از یک غزل یا قصیده می تواند باشد.
 
چرا به چنین شعری رباعی نمی گوییم؟ پاسخ روشن است. چون در بحر هزج سروده نشده و وزن آن اختصاصاً در چهارچوب یکی از اوزان چندگانه رباعی نیست. در مورد نورباعی نیز دقیقاً همین مساله باید مورد توجه قرارگیرد. تفاوت تک بیت و نورباعی نیز به همین سادگی و روشنی است.نورباعی نیز وزنش اختصاصاً در چهارچوب وزن های مشهور رباعی است و اگر بیتی در یکی دیگر از اوزان شعر فارسی سروده شد، به هیچ عنوان نو رباعی نیست .
 
همان طور که بحر هزج، رباعی را از دوبیت سرایی،نورباعی را نیز از بیت و تک بیت مجزانموده است. البته واضح است که وزن تنها مؤلفه و مشخصه رباعی و نورباعی نیست.
 
آن کس که ز کوی آشنایی ست
 
داند که متـاع مـا کجایـی سـت
 
۵) یکی از ویژگی های بارز بحر هزج، نزدیکی آن به ریتم زبان گفتار فارسی و به قول «نیما» دکلاماسیون طبیعی کلام است. این ویژگی برجسته به سطربندی و تقطیع پلکانی نورباعی کمک فراوانی کرده و خارج شدن از تقطیع عروضی را در بحر هزج راحت تر می کند .
 
در شعرکلاسیک، به مصرع و بیت اصالت داده شده و کلمات در چهارچوب و درخدمت این واحدها هستند. اگر توجهی هم به کلمه به عنوان یک واحد مستقل شده، در جایگاه قافیه و ردیف است. یعنی برجستگی وجایگاه خاص یک کلمه در نقش قافیه و ردیف ظاهر می شود و این دو نقش بقیه کلمات را از نظر هویت مستقل شان تحت الشعاع قرارمی دهند. درحالی که در نورباعی تمام کلمات و ترکیبات هویت مستقل خود را حفظ می کنند و در تقطیع پلکانی و سطربندی عمودی می توانیم تاکید بیشتری بر کلمه و ترکیب داشته باشیم. موسیقی،ریتم و آهنگ،فرم،رنگ،لحن و حتی شکل نوشتاری و املای یک کلمه به تنهایی در نورباعی دیده وتعریف می شود. اتفاقی که درشعرکلاسیک تنها با نقش پذیری در قالب قافیه و ردیف می افتد.
 
تقطیع در نورباعی منحصر و محدود به وزن و افاعیل و زحافات عروضی نیست و شاعرمی تواند بنا به ضرورت فرمی، ضرورت و تاکید معنایی،هویت بخشی و برجسته سازی یک کلمه،ترکیب، تصویر یا سطرو بالاخره تمام شدن یک جملهنورباعی اش را تقطیع و سطربندی کند. بنابراین دست شاعر در تقطیع کاملاً باز بوده و محدودیت خاصی دراین زمینه وجود ندارد. بدیهی است که در تقطیع نورباعی نیزهمانند شعر سپید وآزاد باید نکاتی را رعایت کرد که تقطیع را سالم تر و بهتر نماید:
 
-پایان یک سطر نباید حرف اضافه باشد و قطع سطر نباید روی حروف اضافه صورت گیرد.
 
-کلمه پایانی سطر کسره دار نباشد؛ طوری که ادامه تقطیع روی نقش نما نباشد. ترکیب های وصفی و اضافی با یک کسره به هم متصل می شوند که به آن نقش نما می گویند. کتابِ شعر،درختِ زیبا و…تقطیع در نو رباعی نباید روی این ترکیب ها باشد. به طوری که یک کلمه را در یک سطر و کلمه دیگر را در سطر بعدی قرار دهد.
 
جلیل صفربیگی - شاعر و پژوهشگر ادبی