چند نام از شاهنامه و متون تاریخی دیگر - بخش چهارم
۷. نریمان و نیرم. در اوستا naire-manah صفت گرشاسپ است. اصل این naire-manah، چنانکه بر آشنایان با زبان اوستایی پوشیده نیست، narya-manah است. اما یک نام مشابه هم در آبان یشت اوستا هست و آن nərə-manah است برابر با nr-manas در هندی باستان. محققان در نامهای بهدستآمده از اسناد فارسی میانه خواستهاند بقایای این هر دو نام را بیابند.
در نوشتههای مهرها و کتیبههای کوچک ساسانی دو سه نام یافتهاند که میتوان آنها را با این دو نام اوستایی مرتبط دانست.
الف. نامی که در فهرست نامهای فیلیپ ژینیو (نامنامهٔ ایرانی، ۲/۲، ص ۱۳۳) به املای nlymn ثبت است و آقای ژینیو آن را Nareman یا Narēman خوانده (به خط فارسی: نَرمَن و نریمَن) و اصل آن را همان Nərə-manah سابقالذکر دانسته. ما این نام را Narīman میخوانیم (به خط فارسی: نَریمَن) و به Narya-manah بازمیگردانیم، چون از آنچه آقای ژینیو خوانده نه میتوان y در صورت مکتوب اسم را توجیه کرد، نه فتحهٔ اول کلمه را (چون nərə به nare یا narē تحول نمییابد). بعلاوه، تحول ya به ī تحول عادی است.
ب. نام nlymnd 'tk در همان صفحه، که ما آن را نیز Narīman-dādag میخوانیم (به خط فارسی: نَریمندادَگ)، به همان شرحی که گذشت.
ج. نام nyrwmn در صفحهٔ ۱۳۵ که آقای ژینیو آن را Nērōman خوانده (به خط فارسی: نِیرُومَن)، از اصل Naryō-manah. همین درست است.
در کتابهای پهلوی این نام را به همراه پسوند بنوّتِ ان لااقل به دو املای nlym 'n 'n و nylym 'n 'n میتوان یافت. این دو املا را میتوان چنین خواند:
Narīmānān, Nērīmānān
و به احتمال ضعیفتر Ne/irīmānān.
اصل اینها نیز همان Narya-manah است. اما اشکالی در کار است: manah بایست تبدیل به man شود نه mān. دو راه برای توجیه ā در این mān هست: اول همگونی با مصوت پسوند کلمه، به این معنی که نریمنان تبدیل به نریمانان شده و الف اول حاصل همگونی با الف دوم است؛ دیگر قیاس با کلمات مختوم به مان.
همین راه را برای توجیه نریمان فارسی باز میکند. به عبارت دیگر، آنچه بایست به فارسی برسد نریمن است نه نریمان. آنچه موجب به وجود آمدن نریمان شده یکی از دو علت بالاست.
اما نیرم، که باید آن را nēram تلفظ کرد، ظاهراً حاصل نوعی ترخیم است. کلمهٔ narya-manah ممکن است بعد از حذف a بعد از y و افتادن هجای آخر، که قاعدهٔ آشناست، بدل به naryman شود و آن گاه بر اثر تأثیر y در مصوت پیشین بدل به nēryman. این نیز تحولی آشناست. در مرحلهٔ بعد y از کلمه ساقط شده که آن نیز نظایر بسیار دارد. پس حاصل بایست nērman شود. اینکه چگونه این نام به nēram تخفیف پیدا کرده بر نویسنده پوشیده است. شاید راه دیگری باید رفت؛ یعنی یک صورت nērmān در پهلوی تصور کنیم (که فرض آن با توجه به آنچه گفته شد دشوار نیست) و آن گاه بگوییم که گروهی این نیرمان را مرکب از نیرم و انِ بنوّت گمان بردهاند و با حذف ان به شیوهٔ اشتقاق معکوس نیرم را بیرون آوردهاند.
ذیل: همین جا باید گفت که اصل چندین نام مختوم به مان در شاهنامه، مانند بارمان و رادمان، مبهم است. اینکه گروهی تصور کردهاند جزء دوم این نامها از ریشهٔ man به معنای "اندیشیدن" است بکلی سادهانگارانه است، زیرا ریشهٔ man نه در ایرانی باستان و نه در هندی باستان جزء دوم هیچ ترکیبی (هیچ ترکیب اصطلاحاً root-noun) واقع نشده است (امیدوارم مطلب مفهوم باشد؛ طبعاً مقصود کلماتی مانند دشمن نیست که root-noun نیستند). این به آن معنی است که اشتقاق کلماتی مانند شادمان و پشیمان و هر کلمهٔ مشابه دیگر نیز از این ریشه نیست.