- ب ب +

بحث تمثیل در بلاغت

در بلاغت بحث تمثیل، نخست در ذیل تشبیه مطرح شده است. علمای بیان، عموماً تمثیل را شاخه‌ای از تشبیه شمرده و با تعابیر «تشبیه تمثیل، تمثیل تشبیهی، استعاره تمثیلیه و تمثیل» از آن یاد کرده‌اند. از دیر باز تا امروز، به تمثیل از پنج دیدگاه توجه شده است، به قرار زیر:
 
1- افرادی چون ابن اثیر، تمثیل را گاه مترادف و هم معنی با تشبیه دانسته است (ابن اثیر،1379ق: 12).
 
2- در دیدگاه دوم، تمثیل، نوعی تشبیه است با وجه شبه مرکب از امور متعدّد؛ در این مورد محمّد هادی صالح مازندرانی می‌گوید: «تشبیهی که وجه شبه در آن هیئت منتزعه از متعدد باشد، بنابر مشهور، تشبیهی تمثیلی می‌گویند» (صالح مازندرانی،1376: 262) و سکّاکی معتقد است: «تشبیه تمثیلی، تشبیهی است که وجه شبه در آن به هیئتی باشد غیرحقیقی ِحسی، خواه عقلی باشد و خواه اعتباری صرف ...» (سکّاکی، 2000م : 455).
 
3- گروهی تمثیل را از زمرة استعاره و مجاز می‌شمارند و آن را از تشبیه جدا می‌کنند؛ چنان‌که هاشمی می‌گوید: «المجاز المرکب بالاستعاره الّتمثیلیه هو ترکیب استعمل فی غیر ما وضع له، لعلاقة المشابهة مع قرینة مانعة من إراده معنا الأصلی، بحیث یکون کل من المشبه والمشبه به هیأة منتزعة من متعدّد» (هاشمی، 1398 ه: 197) و تمثیل از دیدگاه «ابن خطیب، رازی، عبدالکریم صاحب التبیان، علوی و تفتازانی، نوعی استعاره است» (طبانه،1418م: 647). همچنین، شمس قیس رازی، می‌گوید: «وآن هم از جمله استعارات است الاّ آنک این نوع استعاره‌تر است به طریق مثال؛ یعنی چون شاعر خواهد که به معنی اشارتی کند لفظی چند که دلالت بر معنی دیگر کند بیارد وآن را مثال معنی مقصود سازد و از معنی خویش بدان مثال عبارت کند و این صنعت خوشتر از استعارات مجرّد باشد» (شمس قیس رازی ،1388: 377). واعظ کاشفی هم بر این عقیده است که «تمثیل هم از جملة استعارات است الّا آنکه این استعارت بر طریق مثال مذکور می‌گردد. تمثیل در لغت باز نمودن صورت مثال است و در اصطلاح، ایراد معنی مقصود است به طریق مثل و...» (واعظ کاشفی،1369: 105)
 
جرجانی به تفصیل از تمثیل سخن گفته است. تشبیه از نظر او دو گونه است: «تشبیهی که وجهش محتاج تأویل نباشد و دوم تشبیهی که نیاز به تأویل دارد. اوّلی را تشبیه عام و دومی را تمثیل خاص (تشبیه تمثیلی) نامیده و می‌گوید: تشبیه اعمّ از تمثیل است؛ یعنی هر تمثیلی تشبیه است، امّا هر تشبیهی تمثیل نیست و برای تشبیه تمثیلی سه ویژگی  ذکر کرده است: 1- وجه شبه در آن آشکار نیست. 2- وجه شبه صفتی عقلی و غیرحقیقی است بر‌آمده از امور متعدّد. 3- درک آن نیاز به تأویل دارد» (جرجانی، بی‌تا: 78-71). با توجه به این تعاریف، در قرآن کریم به داستان‌های تمثیلی فراوان بر‌می‌خوریم؛ مانند «إنّما مَثلُ‌الحیاة‌الدّنیا کماءٍ أنزلناهُ مِن السّمآءِ فا‌ختلطَ به نباتُ‌الأرض مِمّا یأکُلُ‌النّاسُ وَالأنعامُ حتّی إذا أخذتِ‌الأرضُ زُُخرُفها وَ ازّیّنت وَ ظنّ أهلها أنّهُم قادرُونَ علیها أتاها أمرُنا لیلاً أو نهاراً فَجعلناها حصیداً کأن لم تغنَ بالأمس کذالکَ نُفصّلُ‌الأیاتِ لقوم ٍیتفکّرونَ» 2(یونس/24). جرجانی می‌گوید: «این آیه، ده جمله دارد که در حکم یک جمله واحدند. چنان‌چه جمله‌ای از هر جایی از این تشبیه مرکّب حذف شود، به تشبیه خلل وارد می‌شود» (جرجانی، بی تا:87). جرجانی استعاره مفرده را از مرکّب جدا کرده و تمثیل را از نوع استعاره مرکّب شمرده است؛ زیرا در استعاره مفرده، یک اسم به علاقه شباهت جانشین اسمی دیگر می‌شود، ولی در تمثیل مجموعه‌ای از اجزا، به علاقه شباهت فراهم می‌شود که جانشین یک مفهوم می‌شود. وجه شبه در استعاره، حسّی و آشکار است، امّا در تمثیل وجه شبه، عقلی و محتاج تأویل است (همان:87 و 207). با این توضیحات متأخران نیز با نظریات او (بنا به سه ویژگی تمثیل ازدیدگاه او) نزدیک و همسو شده‌اند. هم چنین «بری حوّاس» به نقل از  محمّد الطاهر ابن عاشور (وفات 1849ق.) در تفسیر التحریر والتنویر، از «تمثیل بالقصّه» و قصص قرآنی به عنوان تمثیل واقعی یاد کرده است (حوّاس ،2002م: 211).
 
شفیعی کدکنی معتقد است: «تمثیل را می‌توان برای آنچه در بلاغت فرنگی الیگوری می‌خوانند به کار برد و آن بیشتر در حوزه ادبیّات روایی است» (شفیعی کدکنی،1366: 85) و «در علم بیان نیز همین لفظ تمثیل؛ معنی اصطلاحی خاصی پیدا می‌کند که همان کار استدلال قیاسی منطق را در عالم ادبیّات به عهده می‌گیرد» (ثروتیان،1369: 54) مولوی در داستان “فیل و خانة تاریک” در مثنوی دست به استدلال تمثیلی می‌زند. در این تمثیل، هیچ لزومی ندارد که به تفسیر اجزای حکایت بپردازیم و اعضای بدن او را یک به یک بر شماریم، بلکه فقط کافی است مقایسه‌ای میان فکر و تمثیل صورت بگیرد. نتیجة این استدلال تمثیلی تشبیهی آن است که، کسانی که قادر نیستند کل حقیقت را دریابند، مانند مردمی هستند که نتوانستند تمام وجود فیل را ببینند و شناسایی کنند و با ادراک جزیی پنداشتند که به کل حقیقت رسیده‌اند.
 
4- از دیدگاه دیگر، تمثیل را «باید داستان‌ها یا حکایاتی دانست که در آنها غرض و مقصود اصلی گوینده از ایراد آنها به طور واضح بیان نشده است. این نوع از تمثیل به انگلیسی3 Allegor  و به فرانسه Allegorie و در فارسی گاهی به تمثیل رمزی ترجمه کرده‌اند. تمثیل عبارت است از ارائه کردن یک موضوع تحت صورت ظاهر موضوع دیگر. این اصطلاح به عنوان یک طرز و شیوة ادبی، که یک عقیده یا یک موضوع نه از طریق مستقیم، بلکه در لباس و هیئت یک حکایت ساختگی با موضوع و فکر اصلی از طریق قیاس، قابل‌مقایسه و تطبیق است» (پورنامداریان، 1380: 116).
 
   به بیان دیگر، تمثیل به داستان یا روایتی گفته می‌شود که دارای دولایه است که در تمامی وقایع، شخصیّت‌ها و اعمالِ سطح روبنایی دارای مرجع مشابهی در سطح درونی است که دولایه تمثیل باید از انسجام و یکنواختی برخوردار باشند، در غیر این صورت، تأثیر تمثیل در خواننده ضعیف خواهد بود.
 
«تمثیل به طور کلی به دو نوع تمثیل سیاسی (تاریخی) و تمثیل ایده‌هاتقسیم می‌شود. در نوع اول، شخصیّت‌ها و افعال سطح رویین، نمایانگر اشخاص یا وقایع تاریخی یا سیاسی سطح زیرین هستند. مثلاً در «آبسالم وآکیتوفل» اثر «درایدن»، داوود شاه نماینده چارلز دوم و آبسالم، نماینده پسر «دوک مانماوث» است؛ موضوع تمثیل بحران سیاسی انگلستان آن زمان است. در نوع دوم یعنی تمثیل ایده‌ها، شخصیّت‌ها به صورت مفاهیم ذهنی هستند، مثلاً در بهشت گمشده میلتون، برخوردی بین شیطان و دخترش گناه صورت می‌گیرد، که نتیجة آن آمدن «مرگ» یعنی پسر نامشروع آنهاست» 1970: pp.4-6)، Abrams) “تمثیل عموماً در قصه‌های حیوانات، برای بیان مسائل اخلاقی به کار می‌رود و هدف آن پند اخلاقی مستتر در پیرنگ آن است و لزومی ندارد که به طور صریح از طریق عبارت اخلاقی بیان شود. «ازوپ» در داستان‌هایش، روی ارتباطات انسانی تأکید می‌کند. در اساطیر یونان باستان (روابط عشقی زئوس و کشمکش‌های بین خدایان)، حماسه‌های «ایلیاد و ادیسه» هومر، حماسه‌های لاتینی «انه‌اید» (تمثیلی از سفر برای کسب کمالات قهرمانان)، تئوری «مُثل افلاطونی» (که با به کاربردن تمثیل غار، به طورضمنی به دنیایی اشاره می‌کند که برتر ازدنیای ماست و این دنیا سایه‌ای از آن دنیاست» (مقدادی، 1378 :175-174، رک:Martin Coyle,1991: pp.656-657 ).