مفهوم خرد در شاهنامه
خرد در پهلوی بهصورت xrat، 3 در اوستایی xratu، در هندی باستان kratu (هرن و هوبشمان، 1394: ذیل خرد)؛ (فرهوشی، 1381: ذیل xrat) آمده است، در لغت به معنای عقل (تبریزی، 1362: ذیل خرد)، درک، دریافت، ادراک، تدبیر، فراست، هوش، دانش است (دهخدا، 1377: ذیل خرد).
هریک از باورها و مکاتب فکری و فرهنگی و همچنین شاخههای مختلف علمی، برای خرد تعریفها و طبقهبندیهای ویژة خود را ارائه کردهاند. عقل و خرد در آیات قرآن به معنای فهم و ادراک است (بقره: 74)؛ (عنکبوت: 34). در قرآن کریم بر لازمبودن تعقل و تدبر تأکید شده است: «افلم تکونوا تعقلون» (یس: 62)؛ «افلا تعقلون» (آل عمران: 3)؛ (انعام: 32)؛ (اعراف: 169)؛ (یونس: 16) و.... در روایات معصومین (ع) نیز عقل ستایش شده است و جایگاه برجستهای دارد. پیامبر(ص) فرمودهاند: خداوند در میان بندگان چیزی بهتر از خرد را تقسیم نکرده است (برقی، 1371ق، ج1: 308). امام علی (ع) نیز فرمودهاند: خرد شریفترین مزیت و برتری انسان است (آمدی، 1378. ج2: 141).4
در عرفان اسلامی عقل موهبتی الهی است که خداوند در فطرت همه انسانها نهاده است تا با آن حق را از باطل و طاعت را از معصیت بازشناسند؛ چنانکه مؤلف مصباحالهدایه در تعریف خرد میگوید: «عقل نوری است فطری که بدان صلاح از فساد و خیر از شر متمایز گردد» (کاشانی، 1389: 56).5
در مطالعات فلسفی اسلامی و غربی نیز معنا و مفهوم خرد و شاخههای متنوع آن، موضوع مهمی است. اصل وجود عقل یکی از اصول نهگانة هراکلیت (Heraclite)، فیلسوف نامدار دوران پیش از سقراطی، است. به عقیدة او عقل موجودی است که همة امور عالم را کنترل میکند و طلوع و غروب خورشید و آمدوشد فصلها به دست این نیروست (ملکیان، 1377، ج1: 103). ارسطو نیز عقل را به دو نوع فعال و غیرفعال تقسیم میکند و معتقد است عقل فعال معلومات را به وجود میآورد و عقل منفعل از آن تأثیر میپذیرد. فیلسوفانی مانند توماس آکوئینی (Tomas Acoini)، عقل فعال را همان روح جاودانه یا نفس خالده و برخی مانند ابنرشد آن را همان خدا دانستهاند (همان: 368 ـ 369). بهطورکلی فیلسوفان اسلامی به عقل از دو دیدگاه روانشناسی و الهیات نگریستهاند؛ عقل در الهیات، نخستین موجودی است که آفریده شده است و از آن به عقل اول تعبیر میشود و سلسله مراتبی دارد. عقل دهم که عقل فعال خوانده میشود در عالم ماده تأثیر مستقیم دارد و همة صور مرکبات، نفوس و اعراض این عالم از اوست. در روانشناسی یا علمالنفس قدیم نیز خرد یکی از مراتب وجودی انسان است که تحت تأثیر عالم علوی، خرد بشری را راهنمایی میکند و به دو نوع نظری و عملی تقسیم میشود. عقل نظری مراتب مختلفی دارد و انسان در مرتبة نهایی آن، به درجهای میرسد که همه چیز را از نزد خود میداند. به این مرحله، عقل یا خرد قدسی میگویند. عقل عملی نیز نیرویی است که آدمی با آن احکام عقل نظری را بر امور جزئی تطبیق میکند.6 در فرهنگ اصطلاح فلسفی جمعبندی نظریههای مختلف فیلسوفان دربارة خرد بهخوبی بیان شده است: «خرد نیرویی است در وجود انسان که خوبی، بدی، نقص و کمال اشیا را درک میکند» (صلیبا، 1366: ذیل عقل).
خرد و دانایی در همة باورهای کهن جهان نیز ستایش میشوند و ارزشمند هستند. در اندیشههای هند دوران ودایی، ایزد خرد، آسورایی بینام است که ناشناخته میماند و بهتدریج در طی زمان فراموش میشود (بویس، 1374: 57 ـ 60). در اسطورههای کهن میان رودان یا بینالنهرین خدای خرد، انکی (Enki) نامیده میشود که بر آبها سروری دارد؛ اما جایگاه او پس از انو (Anu) خدای آسمان و انلیل (Enlil) خدای جو و زمین قرار دارد (ناس، 1372: 45 ـ 46). در مصر باستان نیز خدای خرد، توث (Toth) نام دارد که کار اصلی وی ثبت اعمال درگذشتگان است (همان: 43). در اساطیر یونان آتنا (Atena) و متیس (Metis) دو ایزد بانوی خرد، در زیر قدرت زئوس (Zeus) خدای خدایان قرار دارند و با اینکه خود، خدای خرد هستند، گاهی نابخردیهای شگفتآوری از آنان مشاهده میشود.7 در اساطیر بینالنهرین، مصر، هند و یونان، خدای خرد درخور احترام است؛ اما تواناییهای او در مقایسه با خدایان دیگر این آیینها محدود و گاه کماهمیت است.
خرد و خردورزی در باور زرتشتی، جایگاهی محوری دارد؛ زیرا اهورامزدا، خدای بزرگ آیین زرتشتی خود مظهر خرد است و کل هستی را با خرد رهبری میکند. مؤلف تاریخ کیش زرتشت در این باره مینویسد: «جان کلام و هستة اصلی تعالیم زرتشت، معرفت به وجود یک نیکی مینوی است که ارباب خرد و عقل کل جهان هستی است» (بویس، 1374: 271). این نقش برجسته در بخشهای مختلف اوستا نمود یافته است؛ در هرمزد یشت، اهورامزدا خود را چنین معرفی میکند: منم سرچشمه دانش و آگاهی... منم خرد... منم خردمند... منم دانایی... منم دانا... (دوستخواه، 1370، ج1: 272). گاهان بیش از بخشهای دیگر اوستا به اندیشههای زرتشت نزدیک است؛ در آنجا نیز خرد نقش مهمی در سعادت مینوی انسانها دارد؛ «ای مزدا اهوره! بیگمان این [پاداش آرمانی] را به تن و جان کسانی ارزانی میداری که با منش نیک کار میکنند و در پرتو اشه، آموزش خرد نیک تو را بهدرستی پیش میبرند و خواست تو را برمیآورند و برای پیشرفت جهان میکوشند» (همان: 13). در جای دیگر از گاهان، اهورامزدا به زرتشت میگوید: «به میانجی خرد و دانش من، [دریاب که] سرانجام زندگی و زندگی آینده چگونه است» (همان: 278)؛ به بیان دیگر اهورامزدا مرتبة والای خرد در اساطیر ایرانی است؛ اما خرد وی، دست نیافتنی نیست و انسان باید از خرد او بهرهمند شود و آن را در زندگی خود به کار برد؛ در کتاب شناخت اساطیر ایران در این باره آمده است: «نماد زمینی اهورامزدا، مرد پارساست که انسان میتواند با پیروی از راه و اندیشه اهورامزدا، شریک او باشد» (هینلز، 1371: 81). گفتنی است در اوستا و متون پهلوی، به خرد، انواع و کارکردهای آن بسیار پرداخته شده است و همواره از آن در کنار دیگر قوای فکری انسان (ویر8 و هوش) در جایگاه گزیننده (نیروی تشخیص خوبیها از بدیها) یاد میشود (نک:12/13:Anklesaria,1976)؛ (راشدمحصل، 85:1385). «آسن خرد» و «گوش سرود خرد» دو نمونه از مهمترین انواع خرد در متون زرتشتی هستند؛ آسن خرد، خرد غریزی انسان است که اورمزد آفریدگان مینو و گیتی را با نیرو و کاردانی آن آفریده است (تفضلی، 1391: 64). خرد اکتسابی و آموزشی انسان نیز گوش سرود خرد نام دارد (بهار، 1389: 96 ـ 97). از انواع دیگر خرد در متون پهلوی به خرد ایزدی، خرد اهریمنی، خرد همهآگاه، خرد مینوی، خوب خرد، دژخرد یا دشخرد، پیشخردی و پسخردی میتوان اشاره کرد.9 برخی از این نامها با وجود تفاوت ظاهری، مفهوم واحدی را میرسانند. گستردگی اصطلاحات مربوطبه خرد در کتابهای پهلوی، بیانگر آن در باور زرتشتی است. گفتنی است یکی از مهمترین کارکردهای خرد در متون پهلوی، حفظ فردی وبالابردن ابعاد مختلف شخصیت انسان است. مهشید میرفخرایی در این زمینه مینویسد: «تعاریف گوناگونی که از خرد در منابع پهلوی شده، بیشتر بر وجه مصلحت و منفعت شخصی تأکید دارد که میتواند با دیدگاه حفظ درست سرشت شخصی یا شخصیت هر فرد نیز ارتباط داشته باشد» (میرفخرایی، 1388: 11). در بخشهای بعدی مقاله، با بررسی اندرزهای دینکرد ششم و ذکر شواهدی از متون دیگر اندرزی به زبان پهلوی، نقشها و کارکردهای خرد در این متون روشنتر خواهد شد.
خرد و خردورزی از مفاهیم مهم و محوری شاهنامه است؛ بهطوریکه واژة خرد و مشتقات آن بیش از نهصد بار در این اثر سترگ تکرار شده است. در ابیات متعدد شاهنامه به نقش بارز خرد در زندگی دنیایی و مینوی انسان اشاره میشود. اهمیت خرد در شاهنامه بهگونهای است که دیباچة آن، ستایش خرد است؛ در این ابیات، خرد نخستین آفریده و برترین نعمت خداوند معرفی میشود که در هر دو جهان راهنما و دستگیر آدمی است (فردوسی، 1386/ 1 :3). در بخشهای دیگر شاهنامه نیز بارها خرد دادة آفریدگار (همان/ 2: 45) و موهبتی ایزدی معرفی میشود که بر مبنای سزاواری به انسان تعلق میگیرد (همان/ 7: 197 و210). پرستش خداوند، اطاعت از دستورات او (همان/ 2 :93) و دینداری نیز از نشانههای خردمندی است (همان/ 5: 80). شاهرخ مسکوب در کتاب تن پهلوان، روان خردمند کاربرد خرد در شاهنامه را کل کیهان میداند (مسکوب، 1374: 56)؛ اما این خرد و دانش، با همة کارکردهای خود فقط به وجود خدا میتواند اعتراف کند و از شناخت آفرینندة هستی، ناتوان است (فردوسی، 1386/ 1: 3 ).
پژوهشگران خرد در شاهنامه را به انواع مختلفی مانند خرد سیاسی، دینی، اخلاقی، اقتصادی، علمی و منطقی تقسیم کردهاند (موسوی و خسروی، 1389: 24 ـ 25). به سخن دیگر، خرد شاهنامهای جنبههای مختلف زندگی فردی و اجتماعی انسان را بهویژه از جنبة عملی در بر میگیرد؛ چنانکه مؤلف حماسه سرایی در ایران مینویسد: «خرد در شاهنامه اعم از عقل نظری و عملی است؛ اما در غالب موارد منقسم بر قسم اخیر است، مگر در آغاز کتاب که عقل به معنای جوهر مجرد ذاتاً و فعلاً مفهوم میشود» (صفا، 1363: 258).
خرد در شاهنامه همچنین برترین چیز در عالم و مصدر نیکی و نیککرداری معرفی شده است (فردوسی، 1386/ 7: 405). همة ویژگیهای پسندیده اخلاقی مانند آشتیخواهی، آهستگی، امیدواری، بخشندگی، بردباری، بیآزاری، پاکدامنی و پرهیزگاری، جوانمردی، خرسندی، خوشخلقی، دادگری، دلیری، دوراندیشی، دوستی، رازداری، راستی و راستگویی، شادی و غم نیامده را نخوردن، شرم، فروتنی، کوشایی، گویایی، مدارا، مردمی، میانهروی و نرمخویی از نشانههای خردمندی است. صفات ناپسند اخلاقی مثل آز، آزاردهی، افراط و تفریط، بیداد، بیشرمی، تکبر، حسد، خشم، تنبلی، خست، دروغ، دشمنی، ستیزهگری، شتاب، شهوت، کینه، ناامیدی و ناسازگاری، از آفات خرد و نشانة بیخردی دانسته شده است.
خرد در شاهنامه با هنر (فضیلت اکتسابی)، گوهر ( فضیلت ذاتی) و نژاد (تبار) ارتباط مستقیم دارد (همان/ 3: 3 ـ 4). شارل هانری دوفوشکور این چهار عنصر را فضیلتهای اساسی انسان در شاهنامه میداند به شرط اینکه هر چهار ویژگی در کنار هم قرار گیرند (دوفوشهکور، 1374: 16).
|