سبکشناسی نظم - بخش سوم
گزارشی از کلاس استاد شفیعی کدکنی با محوریت سبکشناسی نظم
شفیعی کدکنی:
ما از سر ناچاری آنچه قبل از ابن عربیست را عرفان خراسان میگوییم. اگر تصوف خراسان را نُرم تلقّی کنیم، حقاً ابن عربی یک انحراف بزرگی از نُرم ایجاد کرده است و هنجار جهانبینی او با هنجار جهانبینی حضرت مولانا که معاصر او هست زمین تا آسمان در استراکچر structure
ساخت و فرم، متفاوت است.
منتهی افرادی شاید بگویند که بابا! عرفان دنیای معنی است و قلمرو حالات است و در آنجا صورتی وجود ندارد. اشتباه میکنند. .
در عالم تصوف که جهان معنی و دنیای احوال درونی انسان هست، نُرم و انحراف از نُرم هست و باید فقط از منظر انحراف از نُرم دو عارف را یا دو جریان اصلی عرفان را که عرفان ماقبل ابن عربی و عرفان ابن عربی و اخلاف او هست، با هم مقایسه بکنیم.
ما جز از طریق صورت در فهم آنچه در ضمیر بایزید میگذشته و آنچه در ضمیر ابوالحسن خرقانی میگذشته، هیچ راهی نداریم. خدا فقط میداند و خدا. حتی خود بایزید و ابوالحسن خرقانی هم اگر بخواهند راجع به جهان روحانی و تمایزی که دارند صحبت کنند ناچار باید وارد قلمرو ساخت و صورتها و فرم باشند و بشوند. راه دیگری اصلا ندارد.
داوری، ارزیابی و اظهارنظر، کار سبکشناس نیست. وظیفهٔ اصلی سبکشناسی فقط «توصیف» است.
کوچکترین واحد مطالعهٔ انحراف از نُرم «کلمه» است. حروف اضافه، حروف ربط و نظایر آن نیز شامل میشود.
با «فرکانس» میشود سبک مصنوعی ساخت. سبکداشتن هنر نیست. شاعر و نویسندهٔ بزرگ بودن، آن نیست که سبک او در چشم بیاید و توی ذوق بزند؛ بلکه شاعر و نویسنده میتواند بزرگ باشد و جز برای متخصصان سبکشناسی یا شاعران دیگر تمایز نداشته باشد.
فردینان دو سوسور از پایهگذاران زبانشناسی قرن بیستویکم است. او در مطالعات زبانی کشف بزرگی کرده است و زبان را در دو محور جانشینی و همنشینی تقسیم کرده است. سبک هم در محور همنشینی و هم در محور جانشینی مطرح است.
توضیحات اضافهٔ ما:
رابطه همنشینی در اصل رابطهٔ موجود میان واحدهایی است که در ترکیب با یکدیگر قرار میگیرند و واحدی را از سطح بالاتر تشکیل میدهند. t/ā/r بر روی محور فرضی به نام محور همنشینی با یکدیگر قرار میگیرند و واحد «تار» را میسازند. «او» «را» «دید» «ــَم» در همنشینی با یکدیگر قرار میگیرند و واحد «او را دیدم» را تشکیل میدهند و الی آخر.
رابطهٔ جانشینی نیز در اصل رابطهٔ موجود میان واحدهایی به شمار میرود که به جای هم انتخاب میشوند و در همان سطح، واحد تازهای پدید میآورند. u به جای ā قرار میگیرد و «تار» را به «تور» tur مبدل میسازد؛ «بوسید» به جایِ «دید» انتخاب میشود و «او را دیدم» را به «او را بوسیدم» تبدیل میکند و الی آخر.
[مخاطبان برای مطالعهٔ بیشتر به کتاب «از زبانشناسی به ادبیات» کوروش صفوی مراجعه کنند.]
ادامهٔ توضیحات شفیعی کدکنی:
شعر سعدی در محور همنشینی غوغا میکند. شعر سهراب سپهری در محور جانشینی سیر میکند و توی ذوق میزند.
مثال:
صندلی را بِنِه در میان سخنهای سبز نجومی
صندلی را بِنِه در میان سخنهای سبز بهاری
پارادایم (paradigme) از ابداعات شگفت فردینان دو سوسور بوده است، ولیکن الان وقتی پارادایم را به کار میبریم و برای مصطلحات روز پارادایمِ تازه وارد میکنیم از منشأء لینگویستیک (linguistic) دور میشویم؛ اما نه دورِ منقطع.