این چه شوریست که در دور قمر می بینم
این چه شوریست که در دور قمر می بینم
همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم
هر کسی روز بهی می طلبد از ایام
علت آنست که هر روز بتر میبینم
ابلهان را همه شربت ز گلاب و قند است
قوت دانا همه از خون جگر مییینم
اسب تازی شده مجروح به زیر پالان
طوق زرین همه بر گردن خر میبینم
این چه شوریست که در دور قمر می بینم
همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم
دختران را همه در جنگ و جدل با مادر
پسران را همه بدخواه پدر میبینم
هیچ رحمی نه برادر به برادر دارد
هیچ شفقت نه پدر را به پسر میبینم
پند حافظ بشنو خواجه برو نیکی کن
که من این پند به از گنج و گهر میبینم
منسوب به حافظ