سبکشناسی نظم - بخش چهارم
گزارشی از کلاس استاد شفیعی کدکنی با محوریت سبکشناسی نظم
ساختار، فرم و صورت در مباحث سبکشناسی یک چیز بیشتر نیست. ساخت، مترادف فرم و فرم برابر است با تمام مراکز و حواشی که کلمهٔ صورت در فارسی و عربی شناخته میشود.
در بسیاری از شاخههای علوم انسانی به خصوص زبانشناسی (linguistic) محور مطالعاتی براساس ساختار شکل گرفته است.
استروکتورالیسم (Structuralisme) در قرن بیستم وجه غالب در مطالعات علوم انسانی بوده است؛ اما اکنون این هژمونی و سیطرهٔ استروکتورالیسم در مغرب زمین پایان یافته است و در حاشیه جزء تاریخِ فرهنگِ مطالعات بشری به حیات خود ادامه میدهد و مرکزیت ندارد.
افرادی مانند کلود لوی استروس (Claude Levi-Strauss) پدر انسانشناسی نوین، یا رومن یاکوبسن (Roman Jakobson) محور مطالعاتی خود را در استروکتورالیسم قرار دادند. اولی در آنتروپولوژی (anthropology) مردمشناسی و دومی در زبانشناسی (linguistic)
فراگیری کاربست این نظریه چنان است که برخی حتی قرآن را از منظر استروکتورالیسم نگاه کردند و پاسخ چندان عالمانهای از آن نگرفتند.
یا محقق برجستهٔ لبنانی کمال ابودیب، صاحب کتاب «صور خیال در نظریهٔ جرجانی»
ترجمهٔ فروزان سجودی و فرهاد ساسانی.
او شیفتهٔ ساختارگرایی بود و در چندین مقاله نگاهی ساختگرایانه به معلقهٔ امرؤالقیس داشته است که بیشتر حالت اقناعی داشت و اثباتی نبود. اساساً مؤلف باید دید ساختگرایانه داشته باشد که وقتی ما از بیرون به متن نگاه میکنیم بتوانیم انطباق بدهیم. آیا معلقهٔ امروالقیس اهلیت و قابلیت نگاه از این منظر را دارد؟
پس این هژمونی نظریه برهههایی از تاریخ را میپوشاند.
صورت، فرم و ساختار بنابر اصل ترادف یکچیز است و ذهن نباید متبادر به استروکترولیسم شود.
خب، برگردیم به مباحث قبلی
هم بسامد مهم است و هم انحراف از نرم، با اندکی انحراف از نرم، میتوانیم سبک بسازیم. با بسامد بالا هم میتوانیم سبک بسازیم.
شعر خوب نباید سبکش توی ذوق بزند. مثل حافظ، مولوی و سعدی. اینها را اگر خیلی اهل فن سبکشناسی باشید میتوانید سبکش را کشف کنید و به این راحتیها نیست. برای اهل فن مشخص است.
می وصلم بچشان تا در زندان ابد
از سر عربده مستانه به هم درشکنم
هیجان روحی شعر را میسازد، محور جانشینی نیست. بیدل اما در محور جانشینی شعر میگوید. یک مصرع از هزار فرسخ فریاد میزند که منم سرودهٔ بیدل. بیدل شاعر بزرگیست اما سبکمحور است.
خاقانی و نظامی از شاعران بزرگ تاریخ هستند و سبکمدار. خاقانی با خروج از هنجار ابتذال سبکساز شده است.
سبکدار شدن در معنی عادی و آغازی کلمه کار هرکسیست ولیکن شاعرشدن سخت است.
انحراف از نرم با بسامد اندک در شعر خاقانی و نظامی سبک را به معنی خلاق و درخشان شکل میدهد.
این انحراف با بسامد بالا در شعر بیدل دیده میشود. هرچه سبک، پررنگتر شود خود را بیشتر به رخ خواننده میکشد.
بیدل از صائب و صائب از بیدل انحراف نرم دارد و مثلاً بیدل نسبت به سعدی انحراف از نرم وحشتناکی دارد در محور جانشینی.
در عصر صفویه برخی از شعرا عالماً و عامداً انحراف از نرم در محور جانشینی را در بسامد بالا به کار میبردند و برای مثال «سام میرزا» در تحفهٔ سامی شرح حال و نمونهٔ شعر شاعری به نام میرزا هدایت کاشانی (خواجه هدایتالله) را میآورد که انحراف از نرم در محور جانشینی را در بسامد بالا به کار برده است. او با همین پارادایمها خمسهٔ نظامی را تتبّع کرده است و اشعار بیمعنیای گفته است:
دندان چپ دریچۀ گور است
آدینۀ کهنه بیحضور است
پای دهل هریسهٔ ماوی است
اینها همه آفت سماویست
روزی که ز عشق میزدم لاف
اردک بچه میفروخت علاف
این نوع اشعار «تزریق» نام گرفتهاند، یعنی بالابردن بسامد انحراف از نرم در محور جانشینی.
این نوع اشعار حکم تفنّن بوده است؛ نوعی نظم است و شعر نیست. اگر بخواهیم با یک شاعر کاشانی او را بسنجیم مثلاً شعر نجیب کاشانی شعری است درخشان، نجیب شعر گفته اما هدایت سبک ساخته است.
باید سبک صناعی و مصنوعی در ادبیات جهان به حساب آید.
سهراب سپهری شاعر بزرگ نیمهٔ دوم قرن بیستم در حوزهٔ شعر مدرن فارسی است که او هم شعر تزریقی دارد، ضمن اینکه شعرهای زیبایی دارد سرشار از حس شاعرانه، اندیشه و فرم شاعرانه که گاهی شوخیاش میگیرد و وارد قلمروِ تزریق میشود.