چه کسی نخستین بار حافظ را لسان الغیب گفت؟
لسان الغیب، پرکاربردترین و آشناترین لقب برای حافظ شیرازی است. از هوش مصنوعی پرسیدم: «مشهورترین صفتِ حافظ شیرازی چیست؟».
علامۀ قرن بیست و یکم در پاسخ نوشت:
«بر اساس جستجوی من، مشهورترین و محبوبترین صفت حافظ شیرازی، "لسان الغیب" است. این صفت به این دلیل او داده شده که به طور شگفتآوری به پیشبینی و تفسیر ماهیت انسانی و وقایع زندگی اشاره میکند. به نظر میرسد وی از دیدگاهی عمیق، پیامهای پنهان و تفسیرناپذیری از جهان معنوی به مخاطبان خود میدهد. شعرهای او به ارزش فرهنگی و ادبی بالایی دست یافته است.»
پاسخ هوشِ مصنوعی فشردهای است از اطلاعات موجود در فضای مجازی که میلیونها کاربر آن را در صفحات و سامانههای مجازی ثبت و منتشر میکنند. پس میتواند گویای جایگاه و شخصیت حافظ در ذهن فرهنگی جهان پارسیزبان امروز باشد. گواه دیگر برای غلبۀ صفتِ لسان الغیب بر دیگر صفات شعر حافظ، درج این صفت روی جلد دیوان حافظ توسط بسیاری از ناشران ایرانی است.
چنان نیست که صفت لسان الغیب را به تازگی و در قرن اخیر به حافظ یا به دیوان وی داده باشند. در سدۀ نهم هجری مرکز فرهنگی هرات، نقش ویژهای در تقدسبخشی به شخصیت و شعر حافظ داشت. عبدالرحمان جامی (ف 898 ق) صوفی طریقت نقشبندی که در محیط فرهنگی هرات و خراسان نفوذ فکری فراوانی داشت، روند قدسی شدن شخصیت و سخن حافظ را که از زمان حیات خود شاعر آغاز شده بود سرعت بخشید. او در کتاب نفحات الانس (نگارش 883 ق) حافظ را " لسان الغیب و ترجمان الاسرار" خوانده و در کتاب دیگرش بهارستان (نگارش 892) شعر حافظ را تا سر حد اعجاز برکشیده و آن را لسان الغیب نامیده است.
البته جامی واضع این لقب برای حافظ نبوده است. این لقب در میانۀ قرن نهم برای حافظ تقریباً تثبیت شده بود چنان که گاه به خود حافظ و گاه به دیوانش صفت " لسان الغیب" دادهاند. کتاب تاریخ دیاربکریه (نگارش، 875 ق) این لقب را به دیوان حافظ داده میگوید «درویشان صاحب ذوق آن [دیوان] را لسان الغیب میگویند». پیشتر از آن یعنی کمتر از پنجاه سال از درگذشت حافظ، آذری اسفراینی (840 ق) در کتاب جواهر الاسرار برای حافظ لقب لسان الغیب را آورده است. پیشتر که برویم، ده سال قبل از آذری در کتاب لطایف اشرفی (مجموعۀ سخنان یکی از صوفیان کبروی مقیم هند به نام سید اشرف جهانگیر سمنانی زنده در 709 تا 832 ق) - آمده است که اکابر صوفیان روزگارِ حافظ، وی را " لسان الغیب" نامیدهاند. میبینیم که وقتی جامی در پایان سدۀ نهم، حافظ را لسان الغیب مینامد سالها پیشتر از وی در میان همگان از دیاربکر ترکیه تا هندوستان و خراسان حافظ به "لسان الغیب" شهرت داشته است.
گفتنی است که اصطلاح "لسان الغیب" در فرهنگ اسلامی بسیار کهنتر از روزگار حافظ است. نخستین کاربرد آن احتمالاً به قرن سوم هجری میرسد در شعری از حسین بن منصور حلاج (ف 303 ق ) که "لسان الغیب" را در برابر " لسان العلم" طرح کرده و میگوید:
فإنَّ لسانَ العلم للنطق و الهُدی
وانَّ لسانَ الغیب جلَّ عن النطقِ
«زبان علم برای نطق و هدایت است و زبان غیب از نطق والاتر است».
در زبان پارسی، اصطلاح "زبان غیب" را در شعر خاقانی شروانی و مولوی بلخی میبینیم؛ فریدالدین عطار نیشابوری نیز در تذکرة الاولیاء "زبان غیب" را در وصف زبان صوفیان آورده بود؛ گرچه این تعبیر پیشینۀ دور و درازی در زبان عربی و فارسی داشت اما پیش از حافظ در زبان فارسی کسی را به "لسان الغیب" ملقب نکرده بودند.
با آن که حافظ سخنش چندان مقبول طبع متشرعان نمیآمده چگونه و چرا به این لقب اشتهار یافته است؟