- ب ب +

در جهانِ وحدتِ حق، این عدد را گُنج نیست

 در جهانِ وحدتِ حق، این عدد را گُنج نیست
وین عدد هست از ضرورت در جهانِ پنج و چار
 
صدهزاران سیبِ شیرین بشمری در دستِ خویش
گر یکی خواهی که گردد، جمله را در هم فشار
 
بی‌شمارِ حرف‌ها این نطق در دل بین که چیست؟
ساده رنگی، نیست شکلی، آمده از اصلِ کار…
 
مولوی
 
جنابِ شفیعی‌کدکنی ذیلِ این ابیات می‌فرماد:
عدد، قلم‌روِ عالَمِ صورت است و ماهیّات، در عالَمِ غیب که عالَمِ وحدتِ حق است، جایی برای اعداد وجود ندارد، همان‌گونه که وقتی چند عدد سیب را بفشریم و آبِ آن‌ها را بگیریم، دیگر شماری و عددی برای سیب‌ها باقی نمی‌ماند. [در بیتِ آخر] اشاره‌ی مولانا به کلامِ نَفْسی است که یکی از مبانی اعتقاداتِ اشاعره و ماتریدیّه است، می‌خواهد بگوید کلام قبل از آن‌که به زبان بیاید و به صورتِ حروف و اصوات درآید، نوعی وحدت و یگانگی بر آن حاکم است، و چون به صورتِ حروف و کلمات درآمد، آن‌جا از وحدت دور می‌شود. کلامِ نَفْسی، در حقیقت حالتِ نفسانیِ کلام است قبل از آن‌که تبدیل به اصوات شود و همان است که اخوانُ الصّفا از آن به «حروفِ فکریّه» تعبیر می‌کنند.