- ب ب +

شهر ایران (یادآوری دربارهٔ نام ایران در شاهنامه)

 چند سال پیش بر سر درس به قید احتمال گفتم که ظاهراً شهر ایران در شاهنامه، چنانکه گروهی می‌گویند، بمقتضای وزن چنین است، یعنی به جای ایرانشهر که در نوشته‌های پهلوی و فارسی و عربی رایج است. دوستی گفت که در تاریخ سیستان نیز شهر ایران شاهدی دارد (ص ۵ از چاپ جدید آقای دکتر سلمانی، که ظاهراً کهن است و از الحاقات و اضافات بعدی نیست). حال می‌گوییم گویا وزن در ساختن شهر ایران، اگر هم مؤثر بوده باشد، موجب اصلی نبوده و دلیلش آن است که در رسالهٔ یادگار زریران، که اصل آن اشکانی بوده (و آن لایهٔ اشکانی را هنوز هم گاه می‌توان تشخیص داد)، همین تعبیر شهر ایران به کار رفته است:
andar hamāg šahr ī ērān zan az ō hucihrtar nēst. 
اگر توجه شود که نویسندهٔ (یا نویسندگان؟) متن مانند همین تعبیر را دربارهٔ مملکت خیونان نیز به کار برده‌ و آن سامان را
šahr i xyōnān
نامیده (قابل مقایسه با شهر تورانِ شاهنامه)، آن گاه به اجمال روشن می‌شود که هر دو تعبیر ایرانشهر و شهر ایران آشنا بوده و ملاحظات وزن یکی را وارونه نکرده بوده است. از این دو آنکه رایجتر بوده همان بوده که با ایدئولوژی ساسانیان پیوند خورده بوده: ایرانشهر. آن دیگر احتمالاً در همه جای ایران رایج نبوده یا خصوصیّت لهجه‌ای داشته یا تعبیری کم‌کاربردتر و حاشیه‌ای بوده. آنچه ممکن است مؤید لهجه‌ای بودن آن باشد استعمال تعبیر 
šahr čī* ērān
در درخت اسوری است (که از بسیاری شواهد ما کهنتر است) با ساخت دستوری اشکانی (یعنی با čī به جای کسرهٔ اضافهٔ پهلویِ ساسانی). آنچه ممکن است مؤید کم‌کاربردتر بودن آن، و در عین حال کاربرد همزمان ایرانشهر و شهر ایران، باشد تعبیر شهر ایران (و همچنین انیرانشهر و شهر انیران؛ قس همان شهر توران شاهنامه) در یکی از کتیبه‌های کردیر است.
اگر از این جهت به این چند شاهد شناخته‌شده در نزد محققان، که مع‌هذا ممکن است در نزد ادبا کمتر شناخته باشد، نگاه شود، شاید این "شهر ایرانِ" شاهنامه ما را دلالت بر سنتی دیگر (نه خصوصیّتی ادبی) در نامگذاری کشور ما در دورهٔ ساسانیان کند و نتایجی نیز در شناخت منابع کتاب فردوسی بر آن مترتب باشد، و ممکن هم هست که نباشد.
 
* مطابق با شیوهٔ مختار آوانویسی نویسندهٔ حاضر.
سیداحمدرضا قائم‌مقامی